Carpets in Göreme, Turkey

ث) قدرت در آموزش به دیگران:‏ فراخوانی شاگردان ( ۵ :‏‌ ۱ -‏ ۱۱ )

از روایت بسیار ساده‌ی دعوت پطرس درس‌های بسیار مهمی می‌توان آموخت.

۱. خداوند از زورق پطرس همچون منبری برای تعلیم به جماعت استفاده نمود. اگر تمام دارایی و آنچه داریم را به نجات‌دهنده بسپاریم، نحوه‌ی استفاده‌ی او از آنها بسیار شگفت‌انگیز بوده و او به ما پاداش خواهد داد.

۲. او به پطرس گفت كه دقیقاً در چه جایی ماهی فراوان وجود دارد -‏البته پس از اینكه پطرس و دیگران تمام شب را رنج برده و چیزی نیافته بودند. خداوند دانای مطلق می‌داند كه در كجا ماهی‌ها تجمع كرده‌اند. خدمتی كه با حكمت و قوت خودمان انجام شود بیهوده است. راز موفقیت در مسیحیت در این است كه همه چیز توسط خود او هدایت شود.

۳. پطرس گرچه خود ماهیگیری مجرب بود، اما اندرز یك نجار را به گوش سپرد، و نتیجه آن كه دام آنها از صید پرگشت. “... به حكم تو، دام را خواهیم انداخت.” این مسأله ارزش فروتنی، تعلیم‌پذیری، و اطاعت بی‌چون و چرا را بر ما روشن می‌سازد.

۴. تنها در میانه‌ی دریاچه (آب‌های عمیق بود كه دام‌های ایشان تا به حد گسستگی از صید پر شد. از این رو باید آغوش ساحل را رها كرده و خود را تسلیم كامل جزر و مد دریا كنیم. ایمان سرشار است از آب‌های عمیق، و همچنین رنج، اندوه و شكست. همین‌ها هستند كه تورهای صیدها را كثیر می‌سازند.

۵. تور ایشان نزدیك بود كه گسسته شود و زورق‌های آنها غرق شوند (آیات ۶-‏۷). خدمتی كه مسیح سكان هدایت آن را در دست دارد به مشكلات فراوانی بر می‌خورد -‏اما این مشكلات چقدر خوشایند هستند. مشكلاتی كه دل ماهیگیر را به لرزه در می‌آورند.

۶. این تصویر از جلال خداوند عیسی در پطرس احساس شدیدی از بی‌لیاقتی ایجاد كرد. در مورد اشعیا هم چنین بود (۶:‏‌۵)، همچنین در مورد تمام كسانی كه پادشاه را در كمال زیبایی‌اش می‌نگرند.

۷. عیسی هنگامی پطرس را فراخواند تا صیاد مردم شود كه او به كار روزانه‌ی خود مشغول بود. در حالی كه به انتظار این هستید كه كسی شما را هدایت كند، هرچه از دستتان بر می‌آید بكنید. با تمام قدرتتان. از ته دل برای خداوند كار كنید. همانگونه كه سكان، كشتی در حال حركت را هدایت می‌كند، خدا نیز انسان‌هائی كه در حركتند را هدایت می‌كند.

۸. مسیح پطرس را خواند تا بجای ماهیگیری مردم را صید كند، یا به معنی واقعی كلمه، “انسان‌ها را زنده سازد.” تمام ماهیان اقیانوس‌ها با این افتخار بی‌همتا مقایسه شده‌اند كه ببینیم جانی برای مسیح برای ابدیت صید شده‌است!

۹. پطرس، یعقوب و یوحنا زورق‌های خود را به كنار ساحل آوردند و در یكی از بهترین روزهای كاری زندگی خود همه را ترك كرده و از عقب مسیح روانه شدند. و چقدر در تصمیم خود راسخ بودند!

ج) قدرت بر جذام ( ۵ ‌:‏۱۲-‏۱۶)

۵:‏‌۱۲ لوقای طبیب به طور خاص ذكر می‌كند كه او مردی پر از برص بود. از دیدگاه انسانی، مورد او بسیار حاد و ناامید كننده بود. ایمان این جذامی بسیار قابل توجه بود. او گفت:‏ “می‌توانی مرا طاهر سازی.” بعید است كه او این جمله را به شخص دیگری هم گفته باشد. اما با این حال به قدرت خداوند اطمینان كامل داشت. وقتی كه او گفت:‏ “اگر خواهی” در واقع او به میل مسیح در انجام این كار شك نداشت. بلكه او همچون حاجت‌مندی نزد مسیح آمد، بدون اینكه حقی برای شفا یافتن داشته باشد، بلكه خود را به آغوش رحمت و فیض خداوند افكند.

۵:‏‌۱۳ لمس نمودن یك جذامی از نظر پزشكی خطرناك، از نظر مذهبی نجس، و از نظر اجتماعی تحقیرآمیز محسوب می‌شد. اما نجات‌دهنده به هیچ نجاستی آلوده نمی‌شد. اما در عوض سیلانی از شفا و سلامتی را در بدن جذامی جاری ساخت. معالجه‌ی او تدریجی نبود:‏ فوراً برص از او زایل شد. تصور نمایید شفای كامل آن جذامی محتاج و ناامید در یك لحظه برایش به چه معنا بوده‌است !

۵:‏‌۱۴ عیسی او را قدغن كرد كه هیچ‌كس را در مورد سلامتی خبر ندهد. نجات‌دهنده نمی‌خواست كه جماعتی مشتاق را به خود جذب نماید و یا اینكه جنبش مردمی شكل دهد كه از او پادشاه بسازند، بلكه خداوند به آن جذامی فرمود رفته خود را به كاهن بنماید و هدیه‌ای كه موسی فرموده بود را تقدیم كند (لاویان ۱۴:‏‌۴) تمام جزئیات هدیه از مسیح سخن می‌گفت. وظیفه‌ی كاهن این بود كه جذامی را ملاحظه كند تا مشخص شود كه آیا او واقعاً شفا یافته است یا نه. كاهن نمی‌توانست شفا دهد، فقط او می‌توانست اعلام كند كه شخصی شفا یافته یا نه. این كاهن تاكنون جذامی طاهر شده‌ای را ندیده بود. این ایده‌ی بی‌نظیر بود، این كار باعث می‌شد كه او پی ببرد بالاخره مسیح موعود ظهور كرده است. این معجزه باید برای تمام كاهنان شهادتی می‌شد، اما بی‌ایمانی دل آنها را كور ساخته بود.

۵:‏‌۱۵-‏۱۶ برخلاف توصیه‌های عیسی مبنی بر اینكه معجزه علنی نشود، اخبار به سرعت منتشر شد، و گروهی بسیار برای شفا یافتن نزد او آمدند، عیسی برای اینكه دعا كند به ویرانه‌ها عزلت جست. نجات‌دهنده‌ی ما مرد دعا بود. بسیار شایسته است كه این انجیل، كه عیسی را پسر انسان معرفی می‌كند، بیش از هر چیز دیگر از دعای او در زندگیش سخن گفته است.

چ) قدرت بر فلج

۵:‏‌۱۷ همچنان كه خبر خدمت مسیح منتشر می‌شد، فریسیان و فقها نیز روز به روز متخاصم‌تر می‌شدند. در اینجا شاهد هستیم كه آنها با این هدف مشخص كه بر علیه او اتهامی بیابند در جلیل گرد هم آمده بودند. قوت خداوند برای شفای ایشان صادر می‌شد. در واقع عیسی همیشه قدرت شفا دادن را داشت، اما شرایط در تمام اوقات مساعد نبود به عنوان مثال، او در ناصره به علت بی‌ایمانی مردمانش نتوانست اعمال عظیمی انجام دهد (متی ۱۳:‏‌۵۸).

۵:‏‌۱۸-‏۱۹ چهار نفر شخص مفلوج را بر بستری نزد خانه‌ای كه عیسی در آن تعلیم می‌داد آوردند. آنها، به سبب انبوهی مردم نتوانستند او را به خانه بیاورند، از این رو از پله‌های بیرونی بر پشت بام رفتند. سپس برخی از سفال‌های سقف را از جا درآورده و سقف را گشودند و مرد مفلوج را پائین گذاردند.

۵:‏‌۲۰-‏۲۱ عیسی به ایمانی كه تا بدین حد برای آوردن انسان دردمندی به نزد او تلاش از خود نشان می‌داد، توجه نمود. چون او ایمان ایشان را دید، به عبارتی ایمان آن چهار نفر به اضافه‌ی آن مرد علیل، به وی گفت:‏ “ای مرد، گناهان تو آمرزیده شد.” این عبارت كه تاكنون نظیر آن یافت نمی‌شد كاتبان و فریسیان را برانگیخت. آنها می‌دانستند كه كسی جز خدا نمی‌توانست گناهان را بیامرزد. آنها كه نمی‌خواستند اذعان نمایند كه عیسی خدا است، به كفرگویی او اعتراض كردند.

۵:‏‌۲۲-‏۲۳ خداوند در ادامه خواست بدانها ثابت نماید كه او حقیقتاً گناهان آن مرد را بخشیده بود. ابتدا او از آنها سؤال نمود كه آیا سهل‌تر است، گفتن اینكه “گناهان تو آمرزیده شد” “یا گفتن اینكه برخیز و بخرام؟” به یك معنا گفتن هر دو جمله سهل است، اما انجام هر دو موضوع دیگری است، چرا كه از نظر انسان هر دو غیرممكن است. نكته‌ی مهم در این است كه گفتن گناهان تو آمرزیده شد سهل‌تر است، زیرا اگر چنین امری واقع شده‌است، جور دیگری نمی‌توان آن را بیان كرد. اگر بگویید “برخیز و بخرام” پس سهل است كه ببینیم آیا بیمار شفا یافته است یا نه.

فریسیان نمی‌توانستند ببینند كه گناهان آن مرد بخشیده شده، پس ایمان نمی‌آوردند. بنابراین، عیسی معجزه‌ای ظاهر كرد تا بتوانند ببینند، تا اینكه بر آنها ثابت شود كه او حقیقتاً گناهان آن مرد را بخشیده بود. او به مفلوج قدرت راه رفتن بخشید.

۵:‏‌۲۴ “تا بدانید كه پسر انسان را استطاعت آمرزیدن گناهان بر روی زمین هست” لقب پسر انسان، بر انسانیت كامل خداوند تأكید دارد. به یك معنا، ما همه پسران انسان هستیم، اما این لقب، "پسر انسان" عیسی را از هر انسان دیگری كه تاكنون زندگی كرده است جدا می‌كند. این لقب او را انسانی موافق خدا توصیف می‌كند، كسی كه از نظر اخلاقی كامل است. كسی كه رنج می‌كشید، خون خود را می‌ریخت، و جان می‌داد كسی كه ریاست بر دنیا بدو داده شده‌بود.

۵:‏‌۲۵ مرد مفلوج با اطاعت از سخن عیسی برخاست، بستر كوچك خود را برداشت، و خدا را حمدكنان به سوی خانه روانه شد.

۵:‏‌۲۶ حقیقتاً كه آن جماعت در حیرت فرو رفته بودند، و آنها نیز خدا را تمجید نمودند، اعتراف نمودند كه در آن روز چیزهای عجیب دیدند، یعنی بخشش و معجزه‌ای كه آن را ثابت نمود.

۵ . پسر انسان خدمت خود را شرح می‌دهد ( ۵ :‏‌ ۲۷ -‏ ۶ :‏‌ ۴۹ )

الف) دعوت از لاوی ( ۵ :‏‌ ۲۷ -‏ ۲۸ )

لاوی یك یهودی باجگیر بود كه برای دولت روم كار می‌كرد. چنین افرادی از سوی دیگر هموطنان یهودی خود مطرود بودند، نه‌تنها به خاطر همكاری با روم، بلكه به خاطر بی‌انصافی در كارشان. روزی هنگامی كه لاوی مشغول كار خود بود، عیسی از كنار او گذشت و او را خواند تا او را پیروی كند. لاوی نیز با سرعت حیرت‌انگیزی، همه چیز را ترك كرده، برخاست و در عقب وی روانه شد. به عواقب عظیمی كه این تصمیم در پی داشت فكر كنید. لاوی، یا متی، نویسنده‌ی اولین انجیل شد. این بهای دعوت و پیروی او بود.

ب) چرا پسر انسان گناهكاران را فرا می‌خواند ( ۵ :‏‌ ۲۹ -‏ ۳۲ )

۵:‏‌۲۹-‏۳۰ چنین گفته شده‌است كه لاوی با ترتیب دادن ضیافتی بزرگ سه هدف داشت. او می‌خواست به خداوند احترام بگذارد، تا در میان مردم گواهی باشد بر حامی جدید خود، و او می‌خواست دوستان خود را به عیسی معرفی ‌نماید. غالب یهودیان هیچگاه در جمع باجگیران غذا نمی‌خوردند. عیسی با باجگیران و گناهكاران غذا خورد. البته عیسی در گناهان آنها معاشرت نداشت، و یا كاری انجام نمی‌داد كه باعث بدنام شدن او شود، بلكه از این مناسبات در امر تعلیم، توبیخ و بركت دادن استفاده می‌كرد.

كاتبان ایشان و فریسیان از عیسی به خاطر اینكه با این افراد منفور مایه‌ی ننگ جامعه، معاشرت داشت انتقاد كردند.

۵:‏‌۳۱ عیسی در جواب ایشان گفت كه عمل او با هدف وی از آمدن به این جهان كاملاً هماهنگ بود. تندرستان به پزشك احتیاجی ندارند، بلكه مریضان.

۵:‏‌۳۲ فریسیان خود را عادل می‌دانستند. آنها هیچ احساس عمیقی از گناه و نیاز در خود نداشتند. بنابراین، نمی‌توانستند از خدمت طبیب بزرگ سودی ببرند. اما این باجگیران و گناهكاران به گناهكار بودن خود پی بردند و اینكه نیاز دارند تا از گناهان خود نجات یابند. نجات‌دهنده برای چنین اشخاصی آمده بودند. در حقیقت، فریسیان عادل نبودند. آنها نیز به مانند باجگیران نیازمند نجات بودند. اما نمی‌خواستند به گناهان خود اقرار كرده و به جرم خود اعتراف نمایند. پس به طبیب اعتراض كردند كه چرا نزد كسانی كه به طور جدی بیمار هستند می‌رود.

پ) علت روزه نگرفتن شاگردان ( ۵ :‏‌ ۳۳ -‏ ۳۵ )

۵:‏‌۳۳ نقشه‌ی بعدی فریسیان این بود كه از عیسی راجع به رسم روزه سؤال كنند. شاگردان یحیی تعمید‌دهنده زندگی زاهدانه‌ی آقای خود را پیروی می‌كردند. و پیروان فریسیان روزه‌های مذهبی گوناگونی را بجا می‌آوردند. اما شاگردان عیسی چنین نمی‌كردند. چرا؟

۵:‏‌۳۴-‏۳۵ خداوند در جواب آنها گفت كه دلیلی ندارد تا هنگامی كه او با آنها است، آنها روزه نگاه دارند. در اینجا عیسی روزه گرفتن را با ماتم و سوگواری عجین می‌سازد. هنگامی كه او از ایشان گرفته می‌شود، به عبارتی، در سختی و مرگ، آنها روزه خواهند داشت تا اندوه خود را نشان دهند.

ت) سه مثل از دوران جدید ( ۵ :‏‌ ۳۶ -‏ ۳۹ )

۵:‏‌۳۶ در ادامه سه مثل بیان می‌شود كه تعلیم‌دهنده‌ی این موضوع است كه دوره‌ای جدید آغاز شده‌است و اینكه جدید را با كهنه نمی‌توان در هم آمیخت.

در مَثَل اول، جامه‌ی كهنه از نظام یا دوره‌ی قانونی (شریعتی) سخن می‌گوید، در حالی كه جامه‌ی نو دوره‌ی فیض را به تصویر می‌كشد. هرگونه تلاش در به هم آمیختن شریعت و فیض به تباه شدن هر دو می‌انجامد. وصله‌ای كه از جامه‌ی نو گرفته شود جامه‌ی نو را خراب می‌سازد، و در خور آن كهنه هم نیست، چه در ظاهر و چه استقامت. جی. داربی به خوبی در این مورد چنین بیان می‌كند:‏ “عیسی كاری نمی‌كند كه مسیحیت را به یهودیت وصله بزند. جسم و شریعت در خور هم هستند، لیكن فیض و شریعت، عدالت خدا و اراده‌ی انسان هیچگاه با هم در نمی‌آمیزند.”

۵:‏‌۳۷-‏۳۸ مَثَل دوم عمل احمقانه‌ی ریختن شراب نو در مشك كهنه را تعلیم می‌دهد. عمل تخمیر در شراب نو به پوسته‌ی مشك كه دیگر آنقدر نرم و انعطاف‌پذیر نیست كه تاب تحمل فشار را داشته باشد، فشار وارد می‌كند. مشك پاره می‌شود و شراب ریخته می‌شود. اشكال، فرامین و سنن و مراسم منسوخ یهود برای نگاه داشتن شادی، نشاط و قوت دوران جدید بسیار سخت بودند. شراب نو را می‌توان در روش نامتعارف آن چهار مرد درآوردن مرد مفلوج به نزد عیسی مشاهده كرد. آن را می‌توان در طراوت و اشتیاق لاوی دید. شراب كهنه تصویری است از خمودگی و ظاهر پرستی بی‌احساس فریسیان.

۵:‏‌۳۹ مَثَل سوم بیان می‌كند كه كسی نیست كه چون شراب كهنه را نوشیده، شراب جدید بخواهد. او می‌گوید“كهنه بهتر است” این موضوع بی‌میلی طبیعی انسان در ترك كهنه به عوض نو، یهود به عوض مسیحیت، شریعت به عوض فیض، اندك به عوض بسیار را به تصویر می‌كشد. همانگونه كه داربی می‌گوید“انسانی كه با رسوم نظام انسانی، ادیان اجدادی و غیره خو گرفت، دیگر هرگز اصل تازه و قدرت ملكوت را نمی‌خواهد.”

انجیل به روایت لوقا

فصل   ۵

۱  و هنگامی که گروهی بر وی ازدحاممی‌نمودند تا کلام خدا را بشنوند، او به کنار دریاچه جنیسارت ایستاده بود.

۲  و دو زورق را در کنار دریاچه ایستاده دید که صیادان از آنها بیرون آمده، دامهای خود را شست و شو می‌نمودند.

۳  پس به یکی از آن دو زورق که مال شمعون بود سوار شده، از او درخواست نمود که از خشکی اندکی دور ببرد. پس در زورق نشسته، مردم را تعلیم می‌داد.

۴  و چون از سخن گفتن فارغ شد، به شمعون گفت، به میانه دریاچه بران و دامهای خود را برای شکار بیندازید.

۵  شمعون در جواب وی گفت، ای استاد، تمام شب را رنج برده چیزی نگرفتیم، لیکن به حکم تو، دام را خواهیم انداخت.

۶  و چون چنین کردند، مقداری کثیر از ماهی صید کردند، چنانکه نزدیک بود دام ایشان گسسته شود.

۷  و به رفقای خود که در زورق دیگر بودند اشاره کردند که آمده ایشان را امداد کنند. پس آمده هر دو زورق را پر کردند بقسمی که نزدیک بود غرق شوند.

۸  شمعون پطرس چون این را بدید، بر پایهای عیسی افتاده، گفت، ای خداوند از من دور شوزیرا مردی گناهکارم.

۹  چونکه به‌سبب صید ماهی که کرده بودند، دهشت بر او و همهٔ رفقای وی مستولی شده بود.

۱۰  و هم چنین نیز بر یعقوب و یوحنّا پسران زِبِدی که شریک شمعون بودند. عیسی به شمعون گفت، مترس. پس از این مردم را صید خواهی کرد.

۱۱  پس چون زورقها را به کنار آوردند، همه را ترک کرده، از عقب او روانه شدند.

۱۲  و چون او در شهری از شهرها بود، ناگاه مردی پر از برص آمده، چون عیسی را بدید، به روی در افتاد و از او درخواست کرده، گفت، خداوندا، اگر خواهی می‌توانی مرا طاهر سازی.

۱۳  پس او دست آورده، وی را لمس نمود و گفت، می‌خواهم. طاهر شو. که فوراً برص از او زایل شد.

۱۴  و او را قدغن کرد که هیچ‌کس را خبر مده، بلکه رفته خود را به کاهن بنما و هدیه‌ای بجهت طهارت خود، بطوری که موسی فرموده است، بگذران تا بجهت ایشان شهادتی شود.

۱۵  لیکن خبر او بیشتر شهرت یافت و گروهی بسیار جمع شدند تا کلام او را بشنوند و از مرضهای خود شفا یابند،

۱۶  و او به ویرانه‌ها عزلت جسته، به عبادت مشغول شد.

۱۷  روزی از روزها واقع شد که او تعلیم می‌داد و فریسیان و فقها که از همهٔ بُلْدان جلیل و یهودیّه و اورشلیم آمده، نشسته بودند و قوّت خداوند برای شفای ایشان صادر می‌شد،

۱۸  که ناگاه چند نفر شخصی مفلوج را بر بستری آوردند و می‌خواستند او را داخل کنند تا پیش روی وی بگذارند.

۱۹  و چون به‌سبب انبوهی مردم راهی نیافتند که او را به خانه درآورند، بر پشتبام رفته، او را با تختش از میان سفالها در وسط پیش عیسی گذاردند.

۲۰  چون او ایمان ایشان را دید، به وی گفت، ای مرد، گناهان تو آمرزیده شد.

۲۱  آنگاه کاتبان و فریسیان در خاطر خود تفکّر نموده، گفتن گرفتند، این کیست که کفر می‌گوید؟ جز خدا و بس کیست که بتواند گناهان را بیامرزد؟

۲۲  عیسی افکار ایشان را درک نموده، در جواب ایشان گفت، چرا در خاطر خود تفکّر می‌کنید؟

۲۳  کدام سهلتر است، گفتن اینکه گناهان تو آمرزیده شد، یا گفتن اینکه برخیز و بخرام؟

۲۴  لیکن تا بدانید که پسر انسان را استطاعتِ آمرزیدنِ گناهان بر روی زمین هست، مفلوج را گفت، تو را می‌گویم برخیز و بستر خود را برداشته، به خانهٔ خود برو.

۲۵  در ساعت برخاسته، پیش ایشان آنچه بر آن خوابیده بود برداشت و به خانهٔ خود خدا را حمدکنان روانه شد.

۲۶  و حیرت همه را فرو گرفت و خدا را تمجید می‌نمودند و خوف بر ایشان مستولی شده، گفتند، امروز چیزهای عجیب دیدیم.

۲۷  از آن پس بیرون رفته، باجگیری را که لاوی نام داشت، بر باجگاه نشسته دید. او را گفت، از عقب من بیا.

۲۸  در حال همه‌چیز را ترک کرده، برخاست و در عقب وی روانه شد.

۲۹  و لاوی ضیافتی بزرگ در خانهٔ خود برای او کرد و جمعی بسیار از باجگیران و دیگران با ایشان نشستند.

۳۰  امّا کاتبان ایشان و فریسیان همهمه نموده، به شاگردان او گفتند، برای چه با باجگیران و گناهکاران اَکل و شُرب می‌کنید؟

۳۱  عیسی در جواب ایشان گفت، تندرستان احتیاج به طبیب ندارند بلکه مریضان.

۳۲  و نیامده‌ام تا عادلان بلکه تا عاصیان را به توبه بخوانم.

۳۳  پس به وی گفتند، از چه سبب شاگردان یحیی روزه بسیار می‌دارند و نماز می‌خوانند و همچنین شاگردان فریسیان نیز، لیکن شاگردان تو اکل و شرب می‌کنند.

۳۴  بدیشان گفت، آیا می‌توانید پسران خانهٔ عروسی را مادامی که داماد با ایشان است روزه‌دار سازید؟

۳۵  بلکه ایّامی می‌آید که داماد از ایشان گرفته شود، آنگاه در آن روزها روزه خواهند داشت.

۳۶  و مَثَلی برای ایشان آورد که هیچ‌کس پارچهای از جامه نو را بر جامه کهنه وصله نمی‌کند والاّ آن نو را پاره کند و وصلهای که از نو گرفته شد نیز در خور آن کهنه نَبُوَد.

۳۷  و هیچ‌کس شراب نو را در مشکهای کهنه نمی‌ریزد والاّ شرابِ نو، مشکها را پاره می‌کند و خودش ریخته و مشکها تباه می‌گردد.

۳۸  بلکه شراب نو را در مشکهای نو باید ریخت تا هر دو محفوظ بماند.

۳۹  و کسی نیست که چون شراب کهنه را نوشیدهفی‌الفور نو را طلب کند، زیرا می‌گوید کهنه بهتر است.