انجیل به روایت متی
فصل ۱۳
۱ و در همان روز، عیسی از خانه بیرون آمده، به کنارهٔ دریا نشست
۲ و گروهی بسیار بر وی جمع آمدند، بقسمی که او به کشتی سوار شده، قرار گرفت و تمامی آن گروه بر ساحل ایستادند؛
۳ و معانی بسیار به مَثَلها برای ایشان گفت، وقتی برزگری بجهت پاشیدنِ تخم بیرون شد.
۴ و چون تخم میپاشید، قدری در راه افتاد و مُرغان آمده، آن را خوردند.
۵ و بعضی بر سنگلاخ جایی که خاک زیاد نداشت افتاده، بزودی سبز شد، چونکه زمین عمق نداشت،
۶ و چون آفتاب برآمد بسوخت و چون ریشه نداشت خشکید.
۷ و بعضی در میان خارها ریخته شد و خارها نمّو کرده، آن را خفه نمود.
۸ و برخی در زمین نیکو کاشته شده، بار آورد، بعضی صد و بعضی شصت و بعضی سی.
۹ هر که گوش شنوا دارد بشنود.
۱۰ آنگاه شاگردانش آمده، به وی گفتند، از چه جهت با اینها به مَثَلها سخن میرانی؟
۱۱ در جواب ایشان گفت، دانستن اَسرار ملکوت آسمان به شما عطا شده است، لیکن بدیشان عطا نشده،
۱۲ زیرا هر که دارد بدو داده شود و افزونی یابد. امّا کسی که ندارد آنچه دارد هم از او گرفته خواهد شد.
۱۳ از این جهت با اینها به مَثَلها سخنمیگویم که نگرانند و نمیبینند و شنوا هستند و نمیشنوند و نمیفهمند.
۱۴ و در حقّ ایشان نبوّت اشعیا تمام میشود که میگوید، به سمع خواهید شنید و نخواهید فهمید و نظر کرده، خواهید نگریست و نخواهید دید.
۱۵ زیرا قلب این قوم سنگین شده و به گوشها به سنگینی شنیدهاند و چشمان خود را بر هم نهادهاند، مبادا به چشمها ببینند و به گوشها بشنوند و به دلها بفهمند و بازگشت کنند و من ایشان را شفا دهم.
۱۶ لیکن خوشابحال چشمان شما زیرا که میبینند و گوشهای شما زیرا که میشنوند
۱۷ زیرا هرآینه به شما میگویم بسا انبیا و عادلان خواستند که آنچه شما میبینید، ببینند و ندیدند و آنچه میشنوید، بشنوند و نشنیدند.
۱۸ پس شما مَثَل برزگر را بشنوید.
۱۹ کسی که کلمه ملکوت را شنیده، آن را نفهمید، شریر میآید و آنچه در دل او کاشته شده است میرباید، همان است آنکه در راه کاشته شده است.
۲۰ و آنکه بر سنگلاخ ریخته شد، اوست که کلام را شنیده، فیالفور به خشنودی قبول میکند،
۲۱ و لکن ریشهای در خود ندارد، بلکه فانی است و هرگاه سختی یا صدمهای بهسبب کلام بر او وارد آید، در ساعت لغزش میخورد.
۲۲ و آنکه در میان خارها ریخته شد، آن است که کلام را بشنود واندیشه این جهان و غرور دولت، کلام را خفه کند و بیثمر گردد.
۲۳ و آنکه در زمین نیکو کاشته شد، آن است که کلام را شنیده، آن را میفهمد و بارآور شده، بعضی صد و بعضیشصت و بعضی سی ثمر میآورد.
۲۴ و مَثَلی دیگر بجهت ایشان آورده، گفت، ملکوت آسمان مردی را ماند که تخم نیکو در زمین خود کاشت،
۲۵ و چون مردم در خواب بودند دشمنش آمده، در میان گندم، کرکاس ریخته، برفت.
۲۶ و وقتی که گندم رویید و خوشه برآورد، کرکاس نیز ظاهر شد.
۲۷ پس نوکران صاحب خانه آمده، به وی عرض کردند، ای آقا مگر تخم نیکو در زمین خویش نکاشتهای؟ پس از کجا کرکاس بهم رسانید؟
۲۸ ایشان را فرمود، این کار دشمن است. عرض کردند، آیا میخواهی برویم آنها را جمع کنیم؟
۲۹ فرمود، نی، مبادا وقت جمع کردن کرکاس، گندم را با آنها بَرکَنید.
۳۰ بگذارید که هر دو تا وقت حصاد با هم نمّو کنند و در موسم حصاد، دروگران را خواهم گفت که، اوّل کرکاسها را جمع کرده، آنها را برای سوختن بافهها ببندید امّا گندم را در انبار من ذخیره کنید.
۳۱ بار دیگر مَثَلی برای ایشان زده، گفت، ملکوت آسمان مثل دانه خردلی است که شخصی گرفته، در مزرعه خویش کاشت.
۳۲ و هرچند از سایر دانهها کوچکتر است، ولی چون نمّو کند بزرگترین بقول است و درختی میشود چنانکه مرغان هوا آمده در شاخههایش آشیانهمیگیرند.
۳۳ و مثلی دیگر برای ایشان گفت، که ملکوت آسمان خمیرمایهای را ماند که زنی آن را گرفته، در سه کیل خمیر پنهان کرد تا تمام، مخمّر گشت.
۳۴ همه این معانی را عیسی با آن گروه به مثلها گفت و بدون مثل بدیشان هیچ نگفت،
۳۵ تا تمام گردد کلامی که به زبان نبی گفته شد، دهان خود را به مثلها باز میکنم و به چیزهای مخفی شدهٔ از بنای عالم تَنَطُّق خواهم کرد.
۳۶ آنگاه عیسی آن گروه را مرخّص کرده، داخل خانه گشت و شاگردانش نزد وی آمده، گفتند، مَثَلِ کرکاسِ مزرعه را بجهت ما شرح فرما.
۳۷ در جواب ایشان گفت، آنکه بذر نیکو میکارد پسر انسان است،
۳۸ و مزرعه، این جهان است و تخم نیکو ابنای ملکوت و کرکاسها، پسران شریرند.
۳۹ و دشمنی که آنها را کاشت، ابلیس است و موسم حصاد، عاقبت این عالم و دروندگان، فرشتگانند.
۴۰ پس همچنان که کرکاسها را جمع کرده، در آتش میسوزانند، همانطور در عاقبت این عالم خواهد شد،
۴۱ که پسر انسان ملائکه خود را فرستاده، همهٔ لغزشدهندگان و بدکاران را جمع خواهند کرد،
۴۲ و ایشان را به تنور آتش خواهند انداخت، جایی که گریه و فشار دندان بُوَد.
۴۳ آنگاه عادلان در ملکوت پدر خود مثل آفتاب، درخشانخواهند شد. هر که گوش شنوا دارد بشنود.
۴۴ و ملکوت آسمان گنجی را ماند، مخفی شدهٔ در زمین که شخصی آن را یافته، پنهان نمود و از خوشی آن رفته، آنچه داشت فروخت و آن زمین را خرید.
۴۵ باز ملکوت آسمان تاجری را ماند که جویای مرواریدهای خوب باشد،
۴۶ و چون یک مروارید گرانبها یافت، رفت و مایملک خود را فروخته، آن را خرید.
۴۷ ایضاً ملکوت آسمان مثل دامی است که به دریا افکنده شود و از هر جنسی به آن درآید،
۴۸ و چون پُر شود، به کنارهاش کِشَند و نشسته، خوبها را در ظروف جمع کنند و بدها را دور اندازند.
۴۹ بدینطور در آخر این عالم خواهد شد. فرشتگان بیرون آمده، طالحین را از میان صالحین جدا کرده،
۵۰ ایشان را در تنور آتش خواهند انداخت، جایی که گریه و فشار دندان میباشد.
۵۱ عیسی ایشان را گفت، آیا همهٔ این امور را فهمیدهاید؟ گفتندش، بلی خداوندا.
۵۲ به ایشان گفت، بنابراین، هر کاتبی که در ملکوت آسمان تعلیم یافته است، مثل صاحب خانهای است که از خزانه خویش چیزهای نو و کهنه بیرون میآورد.
۵۳ و چون عیسی این مثلها را به اتمام رسانید، از آن موضع روانه شد.
۵۴ و چون به وطن خویش آمد، ایشان را در کنیسه ایشان تعلیم داد، بقسمی که متعجّب شده، گفتند، از کجا این شخص چنین حکمت و معجزات را بهم رسانید؟
۵۵ آیا این پسر نجّار نمیباشد؟ و آیا مادرش مریم نامی نیست؟ و برادرانش یعقوب و یوسف و شمعون و یهودا؟
۵۶ و همهٔ خواهرانش نزد ما نمیباشند؟ پس این همه را از کجا بهم رسانید؟
۵۷ و دربارهٔ او لغزش خوردند. لیکن عیسی بدیشان گفت، نبی بیحرمت نباشد مگر در وطن و خانهٔ خویش.
۵۸ و بهسبب بیایمانی ایشان معجزهٔ بسیار در آنجا ظاهر نساخت.
۸ . پادشاه به علت انكار اسرائیل شكل موقتی از پادشاهی را اعلام می کند (باب ۱۳)
مَثَل های پادشاهی
در اینجا به موضوعی بسیار مهم و بحرانی در انجیل متی میرسیم. خداوند اشاره نموده كه اكنون پیوندهای روحانی باید بر روابط خاكی تقدم داشته باشد، یعنی دیگر نه اصل و نسب یهودی بلكه اطاعت از خدای پدر اهمیت دارد. فریسیان و علمای دینی با انكار پادشاه، لزوماً پادشاهی را انكار نمودند. خداوند در اینجا با آوردن یك سری مَثَل، پیشنمودی از شكل جدید پادشاهی در دوره بین انكار وی و ظهور نهاییاش به عنوان پادشاه پادشاهان و خداوند خداوندان ارائه میدهد. شش تا از این مثلها با این سخنان آغاز میشود: «پادشاهی آسمان مانند...»
به منظور درك این مثلها از دیدگاهی مناسب، بگذارید به بررسی پادشاهی آن گونه كه در باب ۳ بحث شد بپردازیم. این دیدگاه دارای دو جنبه است: ۱) اقرار خارجی، كه شامل تمامی كسانی میشود كه ادعا میكنند نظامنامهی خدا را قبول نمودهاند. ۲) واقعیت درونی، كه تنها شامل كسانی میشود كه با بازگشت وارد پادشاهی گشتهاند. پادشاهی در پنج مرحله یافت میشود: ۱- در مرحلهی عهد عتیق كه پیشگوئی شده بود. ۲- مرحلهای كه پادشاهی «نزدیك» بود یا در شخص پادشاه حضور داشت. ۳- فازِ (مرحلهی) موقتی كه شامل كسانی میشود كه روی زمین اقرار به بندگی به وی نموده و به دنبال آن انكار پادشاه و بازگشت او به آسمان میباشد. ۴- ظهور پادشاهی در دورهیهزاره. ۵- پادشاهی نهایی و همیشه جاوید. هر اشارهی كتابمقدس به پادشاهی، مناسب با یكی از این مراحل میباشد. باب ۱۳ در مورد مرحله سوم كه مرحله موقتی میباشد بحث مینماید. در طول این مرحله پادشاهی درواقعیتِ درونی خود (ایمانداران راستین) متشكل از پنطیكاست تا خلسهی روحانی همان اشخاص و كلیسا میباشد این تنها همسانی بین پادشاهی و كلیسا میباشد؛ در غیر این صورت آنها یكی و همسان نمیباشند. با این پیش زمینهی فكری، بیائید نگاهی داشته باشیم به مَثَلها.
الف) مَثَل برزگر ( ۱۳ : ۱ - ۹ )
۱۳:۱ عیسی در محلی كه دیوزدگان را شفا داده بود از خانه خارج شد و كنار دریا بنشست. اكثر شاگردان كتابمقدس خانه را ملت اسرائیل و دریا را، غیریهودیان تصویر میكنند. بنابراین این حركت خداوند نشانگر وقفهای با اسرائیل میباشد. در طول این شكل موقت پادشاهی به ملت بشارت داده خواهد شد.
۱۳:۲ در حالی كه جمعیت انبوهی در ساحل جمع شده بودند، او سوار قایقی شد و شروع به تعلیم مردم با استفاده از مَثَلها كرد. یك مثل، داستانی است با زیربنای تعلیمِ اخلاقی و روحانی كه همیشه معنای آن فوراً روشن نمیباشد. هفت مثلی كه در ذیل عنوان میشود دربارهی چگونگی پادشاهی در طول دوران بین اولین و دومین ظهور عیسی میباشد.چهار مثل اولی خطاب به تودهی مردم بوده است؛ و سه مثل آخری تنها به شاگردان ارائه شده است. خداوند دو مثل اولی و هفتمی را برای شاگردان تشریح نموده و تفسیر بقیه را با كلیدهایی كه عطا نموده است به شاگردان و ما واگذار نموده است.
۱۳:۳ اولین مثل، مربوط به برزگری است كه بذرهای خود را در چهار خاك مختلف میكارد. همان گونه كه انتظار میرود، نتایج در هر مورد مختلف بودند.
۱۳:۹ عیسی با اندرزی رمزی و مبهم به مثل پایان داد، «هر كه گوش دارد، بشنود! » در این مثل وی پیغام مهمی را به تودهی مردم و پیغام دیگری را به شاگردان منتقل نمود. هیچكس نباید اهمیت سخنان وی را نادیده میگرفت. نظر به اینكه خداوند، خودش مثل را در آیات ۲۳ – ۱۸، تفسیر مینماید، ما تا به آن بخش بپردازیم كنجكاوی خود را مهار میكنیم.
ب) منظور از آوردن مَثَلها چیست؟ ( ۱۳ :۱۰-۱۷)
۱۳:۱۰ شاگردان از اینكه خداوند با مردم با زبان مبهم و پنهانی مثلها سخن میگفت متحیر شدند، بنابراین از او درخواست نمودند كه این شیوه را برای آنها توضیح دهد.
۱۳:۱۱ عیسی در پاسخ، جمعیت بیایمانان (بت پرستان) و شاگردان را از یكدیگر متمایز نمود. جمعیت نمونهای از ملت بودند كه واضح بود كه وی را انكار مینمودند،هر چند كه انكار آنها تا هنگام صلیب كامل نمیگردید. آنها مجاز نبودند كه بر اسرار (راز های) پادشاهی آسمان واقف گردند، در حالی كه به پیروان واقعی او كمك میشد كه آنها را درك نمایند. یك راز در عهد جدید واقعیتی است كه هیچگاه قبلاً توسط انسان درك نمیشد، یا نشده بود، حقیقتی كه انسان نمیتوانست آن را جدای از رازگشایی الهی بیاموزد، اما اكنون آن حقیقت آشكار شده است. رازهای پاشاهی تاكنون حقایق ناشناخته پادشاهی در شكل موقت میباشند. این حقیقت محض كه پادشاهی شكل موقتی خواهد داشت تاكنون یك سرّ بوده است. مثلها بعضی از ویژگیهای پادشاهی را در طی زمانی كه پادشاه غیبت خواهد داشت تشریح مینمایند. بعضی از اشخاص این امر را «راز شكل پادشاهی» مینامند. نه به این علت كه مطلبی رازگونه درباره آن وجود دارد، ساده بگوئیم زیرا هیچگاه قبل از آن زمان شناخته شده نبودند.
۱۳:۱۲ شاید به نظر كمی مستبدانه بیاید كه این رازها باید از توده مردم مخفی گردند و برای شاگردان آشكار باشند. لیكن خداوند این دلیل را ارائه میدهد: «زیرا به آنكه دارد، بیشتر داده خواهد شد تا به فراوانی داشته باشد و از آن كه ندارد، همان كه دارد نیز گرفته خواهد شد.» شاگردان به عیسای خداوند ایمان داشتند، بنابراین به آنها قابلیت داشتن بیشتر عطا گردید. آنها نور را پذیرفتند؛ بنابراین، نور بیشتری دریافت خواهند نمود. از طرفی ملت یهود نور جهان را انكار كردند (رد نمودند)، بنابراین آنها نه تنها از دریافت نور بیشتر محروم شدند بلكه همان نور كمی را كه دارا بودند از دست خواهند داد. رد نمودن نور یعنی انكار نور.
۱۳:۱۳ ماتیو هنری مثلها را با ستونی از ابر و آتش كه راه اسرائیل را هنگام آشفته نمودن مصریان روشن نمود مقایسه میکند. مثلها برای كسانی كه صادقانه علاقهمند بودند آشكار میگردند، لیكن «برای كسانی كه با عیسی خصومت داشتند تنها باعث آزردگی میشود.»
بنابراین آنها تنها كاری از روی میل و هوس از طرف خداوند نبودند، بلكه ساده بگوئیم نتیجهی بهتر كاركرد اصولی بودند كه پایه تمامی زندگیها را تشكیل میدهد. كوری ارادی، كوری قضاوت (داوری) را به دنبال دارد. و به همین علت است كه وی با استفاده از مثلها با یهودیان سخن گفت. اچ. سی. وودرینگ این مطلب را این گونه بیان میكند: «آنها نور حقیقت را دریافت نخواهند نمود، زیرا آنها عشق به حقیقت را دارا نبودند.(۲۶)» آنها اقرار نمودند كه حقیقت الهی را میبینند یعنی با آن آشنا میباشند، لیكن حقیقت جسم یافته در مقابل آنها ایستاده بود و آنها مصممانه از دیدن وی سرباز میزدند. آنها اقرار نموند كه كلام خدا را میشنوند، لیكن كلام زندهی خدا در میان آنها بود و آنها از او اطاعت نمینمودند. آنها تمایلی به درك حقیقت شگفتانگیز جسم یافتن نداشتند؛ بنابراین قابلیت درك از آنها سلب گردید.
۱۴:۱۳-۱۵ آنها كمال زندهی پیشگوئی اشعیا ۶:۹-۱۰ بودند: دلهای اسرائیل تیره گشته بود و گوشهای آنان نسبت به صدای خدا فاقد حساسیت بود. آنها تعمداً از دیدن با چشمانشان خودداری میكردند. آنها میدانستند اگر میدیدند، میشنیدند، درك میكردند و توبه مینمودند، خدا آنها را شفا میبخشید. اما در نهایت بیماری و نیاز خود آنها كمك وی را رد نمودند. بنابراین مجازات آنها این بود كه آنها خواهند شنید اما درك نخواهند كرد، آنها خواهند دید اما پی نخواهند برد.
۱۳:۱۶-۱۷ شاگردان از امتیازات عمدهای برخوردار بودند، زیرا آنها چیزهایی را میدیدند كه هیچكس قبلاً مشاهده نكرده بود، پیامبران و مردان پارسای عهد عتیق آرزو داشتند كه هنگامی كه مسیح موعود میآید زندگی میكردند. اما آرزوی آنها به انجام نرسید. به شاگردان این عنایت داده شده بود كه در لحظهی بحرانی تاریخ زندگی كنند، مسیح موعود را ببینند، شاهد معجزات وی باشند، و تعالیم منحصر بفرد و یكتائی را كه از لبان او بر میآمد بشنوند.
پ) توضیح مَثَل برزگر ( ۱۳ : ۱۸ - ۲۳ )
۱۳:۱۸ خداوند پس از تشریح علت استفادهاش از مثلها، اكنون به تفسیر جزء به جزء چهار نوع خاك مینماید. او هویت برزگر را روشن نمینماید اما ما میتوانیم مطمئن باشیم كه منظور وی، خودش (آیه ۳۷) و یا كسانی كه پیام پادشاهی را بشارت میدهند میباشد. او بذر را كلام پادشاهی توصیف مینماید. (آیه ۱۹) خاكها معرف كسانی میباشند كه پیام را میشنوند.
۱۳:۱۹ راه و زمین متراكم وفشرده از مردمی سخن میگوید كه دریافت پیام را رد میكنند. آنها خبرخوش را میشنوند اما آن را درك نمی كنند – نه به این علت كه نمیتوانند بلكه به این دلیل كه نمیخواهند. پرندگان تصویری از شیطان هستند؛ او بذرها را از قلبهای این شنوندگان میرباید. او با انتخاب خودخواستهی آنها برای بیحاصل بودن همكاری میكند. فریسیان شنوندگانی بودند كه شبیه خاك سخت و متراكم بودند.
۱۳:۲۰-۲۱ هنگامی كه عیسی از زمین سنگلاخی سخن میراند، منظور او لایهای از خاك كه سطح ستیغ سنگی را پوشانیده است میباشد. این مطلب معرف اشخاصی است كه كلام را میشنوند و با شادی به آن پاسخ میدهند. در آغاز برزگر ممكن است از اینكه موعظههایش این چنین موفقیتآمیز بوده است خشنود شود. اما به زودی درمییابد كه درس عمیقتری را باید آموخت، كه هنگامی كه پیام با لبخندها و شور و شعف دریافت میشود كافی نیست. نخست باید گناه اثبات شود، پشیمانی و توبه ابراز شود. دیدن یك جستجوگر گریان حقیقت و اصول در راه جلجتا نویدبخشتر از دیدن او در حال گام نهادن در راهرو بین نیمكتهای كلیسا است كه با بیخیالی و شادمانی راه میپیماید. خاك كمعمق اقراری كمعمق ببار میآورد. عمقی برای ریشهها وجود ندارد. اما هنگامی كه اقرار او توسط آفتاب سوزان رنج و عذاب و یا آزار آزموده میشود، او تصمیم میگیرد كه این اقرار ارزش آن را ندارد و از هرگونه اقرار به اطاعت و سرسپردگی به مسیح سرباز میزند.
۱۳:۲۲ زمین مملو از خار، معرف طبقهی دیگری هستند كه كلام را از راه ظاهری آن میشنوند. به نظر میرسد كه ظاهراً آنها سرسپردگان اصلی پادشاهی هستند اما توجه و علائق آنها به موقع با فریبندگی این دنیا و رضایتمندی آنها به داشتن ثروت خفه میشود. زندگیهای آنها ثمری برای خدا ندارد. لانگ این مطلب را با داستان پسرِ پدری پولدوست كه كار پررونقی داشت به تصویر میكشد.
این پسر در جوانی كلام را شنید اما جلب كار گردید. او به زودی به مرحلهای رسید كه میباید بین رضایت خداوند خود یا پدرش انتخاب نماید. بنابراین خارها هنگامی كه بذرها افشانده شدند و جوانه زدند در خاك وجود داشتند؛ خواستههای سن و سال او و فریبندگی ثروت نزدیك بودند. او تسلیم آرزوهای پدرش شد، و خود را كاملاً وقف كار نمود، او سركردگی كار را به دست گرفت، و هنگامی كه از زندگی مرفهی برخوردار گشت، اذعان كرد كه امور آسمانی را نادیده گرفته است. او در آستانه بازنشستگی قرار داشت و تمایل خود را برای كوشا بودن در موضوعات روحانی ابراز كرد. اما خداوند را نباید به سخره گرفت. آن شخص تنها پس از چند ماه بازنشست شد و فوت كرد. او از خود ۹۰۰۰۰ پوند و یك زندگی تهی از روحانی بودن را به جای گذاشت. خارها كلام را خفه نمودند و زندگی او بیثمر بود.
۱۳:۲۳ زمین نیكو معرف ایماندارانی واقعی است. او … كلام را میشنود و متعاقب آن با اطاعت از مطالبی كه میشنود آن را درك مینماید. با وجودی كه این ایمانداران همگی به یك اندازه ثمر ندارند، آنها با ثمر خود نشان میدهند كه دارای زندگی الهی میباشند. ثمر در اینجا احتمالاً ظهور شخصیت مسیحی میباشد نه روانهایی كه به مسیح گرویدند. هنگامی كه از واژهی ثمر در عهد جدید استفاده میشود معمولاً به ثمر روحالقدس اشاره مینماید (غلاطیان ۵:۲۲-۲۳). منظور و معنی مَثَل كه برای مردم ارائه شد چه بود؟ واضح است كه این مَثَل خطر شنیدن بدون اطاعت كردن را هشدار میدهد. منظور آن تشویق و ترغیب افراد برای پذیرفتن صادقانه كلام نیز میباشد، و سپس با ارائهی ثمر برای خدا، حقیقت وجودی خود را اثبات نمایند. در مورد شاگردان، مَثَل، آنها و پیروان آتی عیسی را برای واقعیت مایوس كننده دیگری آماده ساخت كه نسبتاً تعداد كمی از كسانی كه پیام را میشنوند در اصل نجات مییابند. این مطلب پیروان وفادار مسیح را از این خیال واهی كه تمامی جهان از طریق پخش خبرخوش برگشت خواهند نمود، باز میدارد. در این مثل به شاگردان علیهی سه حریف و معانی خبرخوش هشدار داده میشود، ۱) ابلیس (پرندهها – و شخص شریر)؛ ۲) جسم (تن) (آفتاب سوزان – رنج و آزار)؛ ۳) جهان (خارها – فریبندگی جهان و شادمانی در ثروت).
در نهایت به شاگردان بصیرتی به بازدههای فوقالعاده از سرمایهگذاری در شخصیتهای بشری داده شد. سی برابر یعنی ۳۰۰۰ درصد بازده، شصت برابر یعنی ۶۰۰۰ درصد بازده و صد برابر یعنی ۱۰۰۰۰ درصد بازده در سرمایهگذاری. در واقع هیچ راهی برای اندازهگیری نتایج یك مورد مجرد از بازگشت اصلی وجود ندارد.
یك معلم گمنام مدرسهی یكشنبه (کانون شادی که برای آموزش کودکان است) در (دویت ال. مودی) Dwight L. Moody سرمایهگذاری كرد. مودی سایرین را جلب نمود و آنها به نوبهی خود سایرین را جلب نمودند. معلم مدرسهی یكشنبه عكسالعملی زنجیرهای را آغاز نمود كه هیچگاه متوقف نخواهد شد.
ت) مَثَل گندم و علف های سمّی. (۱۳:۲۴-۳۰)
مثل قبلی تصویری واضح و روشن از این واقعیت بود كه پادشاهی آسمان شامل كسانی است كه تنها زبانی، نه از ته دل در خدمت پادشاه و نیز كسانی كه شاگردان اصلی وی هستند، میباشند. سه خاك اولی مشخص كنندگان پادشاهی، در وسیعترین گستره یعنی اقرار ظاهری میباشند. خاك چهارمی معرف پادشاهی در شكل دایرهای كوچكتر میباشد یعنی كسانی كه واقعا برگشت نمودهاند.
۱۳:۲۴-۲۶ مَثَل دوم یعنی گندم و علفهای سمّی نیز پادشاهی را با این دو جنبه ارائه میدهد. گندم ایمانداران واقعی را نشان میدهد، علفهای سمی تنها اقرار كنندگان میباشند. عیسی پادشاهی را با مردی مقایسه مینماید كه بذر خوب پاشید؛ اما هنگامی كه همه در خواب بودند، دشمن وی آمد و در میان گندم، کرکاس كاشت و رفت. آنگر Unger میگوید معمولیترین نوع علف هرزی كه در مزارع غلات سرزمین مقدس یافت میگردید كركاس است. «کرکاس هنگامی كه گندم و این علف برگ میآورند تقریبا غیرقابل تشخیص هستند، اما هنگامی كه خوشههای آنها شكل میگیرند به سادگی میتوان آنها را جدا نمود.»
۱۳:۲۷-۲۸ هنگامی كه غلامان دیدند كه کرکاس با گندم مخلوط شده از مالك مزرعه پرسیدند چگونه چنین اتفاقی رخ داده است. وی بلادرنگ آن را كار یك دشمن تشخیص داد. غلامان آماده بودند كه علفهای هرز را ریشهكن كنند.
۱۳:۲۹-۳۰ اما كشاورز به آنها دستور داد تا هنگام درو منتظر بمانند. سپس دروگران آنها را از هم جدا خواهند كرد. گندم در انبار ذخیره خواهد شد و کرکاس سوزانیده خواهد شد. چرا كشاورز تأخیر در جداسازی این دو را دستور داد؟ در طبیعت ریشههای گندم و کرکاس چنان به هم پیچیده میشود كه در واقع بیرون كشیدن یكی بدون دیگری غیرممكن است.
این مَثَل توسط خداوند ما در آیات ۳۷-۴۳ توضیح داده شده است، پس ما از اظهارنظر بیشتر تا رسیدن به آن بخش صرف نظر مینمائیم.
ث) مثل دانه ی خردل (۱۳:۳۱-۳۲)
سپس منجی پادشاهی را به دانه خردل تشبیه میكند او دانهی خردل را كوچكترین دانه میخواند، كوچكترین از نظر تجربهای كه شنوندگان وی دارند. هنگامی كه شخص یك دانهی خردل را بكارد، تبدیل به درختی میشود كه رشدی خارقالعاده دارد. گیاه معمولی خردل بیشتر مانند بوته است تا یك درخت. درخت خردل به مقیاسی بزرگ شد كه پرندگان توانستند در بین شاخههای آن آشیانه كنند.
دانه معرف آغاز فروتنانهی پادشاهی میباشد. نخست پادشاهی به علت آزار و اذیت در وضعیت نسبتاً كوچك و خالص باقی ماند. اما با سروری و حمایت دولت، دستخوش رشدی غیرعادی گردید. سپس پرندگان آمدند و در آن آشیانه كردند. از همان واژهی پرندگان در اینجا و در آیه ۴ استفاده شده است. عیسی پرندگان را به معنای آن شرور (آیه ۱۹) به كار برده است. پادشاهی تبدیل به آشیانهای برای شیطان و عوامل او شد. امروزه چتر عالم مسیحیت سیستمهای انكار مسیح را مانند كلیسای یونتیاری، علوم مسیحی، مورمونیسم، شاهدان یهوه، و كلیسای یكپار
چه (سیر در عالم خیالبافی) را فراگرفته و میپوشاند. بنابراین اینجا خداوند به شاگردان خود از پیش اخطار میدهد كه در طول غیبت وی، پادشاهی رشد خارقالعادهای را تجربه خواهد نمود. آنها نباید فریب بخورند و یا رشد را با موفقیت برابر فرض نمایند. زیرا آن رشدی ناسالم خواهد بود. با وجودی كه دانه كوچك تبدیل به درختی خارقالعاده خواهد شد، بزرگی آن تبدیل به «مسكن دیوها، و زندان هر روح خبیث، و قفس هر مرغ ناپاك و نفرتانگیزی» خواهد شد (مكاشفه ۱۸:۲).
ج. مَثَل خمیرمایه ( ۱۳ :۳۳)
سپس خداوند عیسی پادشاهی را با خمیرمایهای كه یك زن در سه كیسه آرد نهاد مقایسه مینماید. نهایتاً تمام خمیر وَر آمد. تفسیری معمولی از این مثل این است كه آرد جهان است و خمیرمایه خبرخوش است كه در سراسر جهان بشارت داده میشود تا همه نجات یابند. هر چند كه این دیدگاه، با كتابمقدس،تاریخ و حوادث جاری متناقض میباشد.
خمیرمایه همیشه در كتابمقدس نوعی شرّ است. و هنگامی كه خدا به قوم خود فرمان داد كه خمیرمایه را از خانههای خود بیرون نمایند. (خروج ۱۲:۱۵) آنها این امر را درك نمودند، زیرا اگر كسی از روز هفتمین این جشن نان فطیر، چیزی خمیر شده بخورد آن شخص از اسرائیل منقطع خواهد شد. عیسی علیه خمیرمایهی فریسیان و صدوقیان (متی ۱۶:۶، ۱۲) و خمیرمایهی هرودیس (مرقس ۸:۱۵) هشدار داد. در ۱-قرنتیان ۵:۶-۸ خمیرمایه به عنوان شر و خباثت تشریح شده و در متن غلاطیان ۵:۹ نشان میدهد كه آنجا به معنی تعلیم غلط میباشد. به طور كلی، خمیرمایه به معنای تعلیم یا رفتار شریرانه میباشد.
بنابراین در این مثل خداوند بر علیه نیروی رسوخی شر و ابلیس كه در پادشاهی آسمان در كار است اخطار مینماید. مَثَلِ دانه خردل شر را در ویژگی خارجی پادشاهی نشان میدهد. این مثل فساد درونی را كه رخ میدهد نشان میدهد.
ما اعتقاد داریم كه در این مثل آرد معرف غذای قوم خدا همانطور كه در كتابمقدس یافت میشود، میباشد. خمیرمایه اصول (تعالیم) شر است. زن یك نبیه دروغین است كه تعلیم میدهد و میفریبد. (مكاشفه ۲:۲۰) آیا این مطلب كه زنانی مؤسس چندین فرقه دروغین بودهاند كه برای تعلیم در كلیساها ممنوع گردیدهاند حائز اهمیت نمیباشد؟ (۱-قرنتیان ۱۴:۳۴؛ ۱-تیموتائوس ۲:۱۲)، بعضی از آنها سرسختانه جای مسئولان عقیدتی را اشغال كرده و با كفری مخرب در غذای قوم خدا تقلب نمودهاند.
جی. اچ. بروكس میگوید:
اگر اعتراضاتی مطرح میشود كه مسیح پادشاهی آسمان را به چیزی كه شرّ است تشبیه نمینماید، كافی است اینگونه پاسخ دهیم كه او پادشاهی را به چیزی كه در برگیرندهی هر دو، هم گندم و هم کرکاس است، كه در برگیرنده هر دو هم ماهی نیكو، و هم ماهی بد است، و تا مثل غلام شرور (متی ۱۸:۲۳-۳۲) بسط مییابد و موضوع مردی كه جامهی عروسی نداشت و گم شد، تشبیه مینماید (متی ۲۲:۱-۱۳).
چ) استفاده از مَثَل ها پیشگوئی را به انجام میرساند (۱۳:۳۴- ۳۵)
عیسی اولین چهار مثل را خطاب به جماعت بیان كرد. استفاده از این شیوه تعلیم توسط خداوند پیشگوئی آساف را در مزمور ۷۸:۲ به انجام خواهد رسانید كه مسیح با مَثَلها سخن خواهد راند و چیزهایی كه از اصل و بنیان عالم مخفی بوده است بیان مینماید. این ویژگیهای پادشاهی آسمان در شكل موقت خود، كه تا این زمان پنهان مانده بود،اكنون آشكار میگردند.
ح) تشریح مَثَل کرکاس ها (۱۳:۳۶-۴۳)
۱۳:۳۶ سخنرانـی باقیمانده خـداوند خطاب به شاگردان داخـل خانه انجام گرفت. در اینجـا احتمالاً شاگردان معرف بقیه ایمانداران ملت اسرائیل میباشند. ذكر مجرد خانه به ما یادآور میشود كه خدا برای همیشه قوم خود را كه از پیش شناخت، رد نكرده است. (رومیان ۱۱:۲)
۱۳:۳۷ عیسی در تفسیر مثل گندم و کرکاسها خود را به عنوان برزگر شناسایی مینماید. او در طول خدمت زمینی خود مستقیماً بذر كاشت، و در اعصار آتی از طریق خدمتكاران خود در حال بذر كاشتن بوده است.
۱۳:۳۸ مزرعه یعنی همان جهان. تاكید این مطلب كه مزرعه جهان است، نه كلیسا حائز اهمیت است. بذرهای نیكو یعنی فرزندان پادشاهی. احتمالاً تجسم كاشتن انسانهای زنده در زمین عجیب و نامتجانس به نظر میرسد. اما نكته اینجاست كه این فرزندان پادشاهی در جهان كاشته شدند (بذرپاشی شدند). عیسی در طول خدمت عمومی خویش، جهان را با شاگردان كه خادمان وفادار پادشاهی بودند بذرپاشی نمود. علفهای سمی فرزندان آن شرور میباشند. شیطان برای هر حقیقت الهی ریاكاری خاصی دارد. او جهان را با كسانی كه شبیه شاگردان هستند و یا مانند آنها سخن میگویند و تا حدی مانند آنها گام برمیدارند بذرپاشی میكند. لیكن آنها پیروان اصلی پادشاه نمیباشند.
۱۳:۳۹ دشمن، شیطان (ابلیس) است، دشمن خدا و تمامی قوم خدا. فصل درو پایان این عصر است، پایان عصر پادشاهی در شكل موقتی خود، هنگامی كه عیسیمسیح با قدرت و شكوه برای سلطنت به عنوان پادشاه بازمیشود. خداوند به پایان عصر كلیسا اشاره نمینماید؛ مطرح كردن كلیسا در اینجا تنها منجر به سردرگمی میشود.
۱۳۴۰-۴۲ دروگران فرشتگان میباشند. (نگاه كنید به مكاشفه ۲۰ – ۱۴:۱۴). در طول مرحلهی كنونی پادشاهی، جدایی قهرآمیزی بین گندم و كركاس انجام نشده است. آنها مجازند كه در كنار هم به رویش ادامه دهند. اما در هنگام ظهور دوم مسیح، فرشتگان تمامی علفهای گناه و بدكاران را جمع خواهند كرد و آنها را در كوره آتش خواهند افكند، جایی كه آنها گریان خواهند بود و دندانهایشان را به هم میسایند.
۱۳:۴۳ خدمتگزاران پارسای پادشاهی كه در طول دورهی رنج و عذاب روی زمین هستند، وارد پادشاهی پدر خود خواهند شد تا در هزاره سلطنت مسیح شادمانی نمایند. آنجا آنها مانند خورشید خواهند درخشید؛ به عبارتی دیگر، آنها باشكوه فروزان خواهند بود.
عیسی بار دیگر اندرز رمزی خود، «هر كه گوش دارد، بشنود!» را تذكر میدهد. این مثل آن گونه كه عدهای اشتباهاً تصور میكنند، تحمل نمودن مردم خدانشناس را در یك كلیسای مسیحی محلی توجیه نمینماید. به خاطر بیاورید كه مزرعه جهان است، نه كلیسا. به كلیساهای محلی به طور واضح فرمان داده شده تمامی كسانی را كه به اشكال خاص شرارت آلوده به گناه میباشند از جرگهی پیروان خود خارج نمایند (۱-قرنتیان ۵:۹-۱۳). این مثل خیلی ساده به ما میآموزد كه پادشاهی آسمان در شكل رازگونه خود، واقعیت و بدلسازی، اصل و جعل، را شامل میشود و این موقعیت تا پایان این عصر ادامه خواهد یافت. سپس پیامبران خدا، نادرست را از درست جدا خواهند نمود كه بر دستهی اول داوری انجام خواهدشد و دستهی دوم از پادشاهی پرشكوه مسیح بر زمین برخوردار خواهند گشت.
خ) مَثَل گنج پنهان ( ۱۳ :۴۴)
تمامی مَثَلها تاكنون تعلیم دادند كه نیك (خیر) و شر و خدمتگزاران پارسا و غیرصادق پادشاهی یافت میگردند. دو مثل بعدی نشان میدهند كه دو طبقهی از خدمتگزاران پارسا وجود دارند: ۱) یهودیانِ باایمان در طول دورههای قبل و بعد از عصر كلیسا. ۲) یهودیان و غیریهودیان ایماندار در طی عصر حاضر.
در مَثَل گنج، عیسی پادشاهی را به گنجی پنهان در یك مزرعه تشبیه مینماید. مردی آن را مییابد و آن را پنهان میكند، سپس با شادمانی آنچه را كه دارد میفروشد و آن مزرعه را میخرد.
ما نتیجهگیری میكنیم كه آن مرد خود عیسای خداوند میباشد. (او مرد مذکور در مثل گندم و کرکاس آیه ۳۷ مرد مورد نظر مثل بود.) گنج معرف باقیماندگان پارسای یهودیان ایماندار است كه در طول خدمت زمینی میزیستند و دگر بار پس از خلسهی روحانی كلیسا زیست خواهند نمود. (نگاه كنید به مزمور ۱۳۵:۴ جائی که اسرائیل گنج ویژهی خدا خوانده شده است.) آنها در مزرعه پنهان شدهاند و به معنائی واقعی كه بر هیچكس جز خدا آشكار نمیباشد در سراسر جهان پخش شدهاند. عیسی به عناون كسی كه این گنج را كشف نموده و سپس به پای صلیب میرود و آنچه را كه دارد میدهد تا جهان را كه گنج در آن پنهان شده بخرد تصویر شده است. (۲-قرنتیان ۵:۱۹؛ ۱-یوحنا ۲:۲) اسرائیل نجات یافته، هنگامی كه نجات دهندهاش از صیهون بیرون میآید و پادشاهی مسیحایی را كه مدت مدیدی چشم به راهش بودیم برقرار میسازد، از اختفا خارج خواهد گردید.
مثل گاهی درباره گناهكاری كه همه چیز را از دست میدهد تا مسیح را یعنی عظیمترین گنج را بیابد صدق میكند. لیكن این تفسیر، اصل فیض را كه بر دستیابی به نجات بدون پرداخت یهاء تاكید دارد نقض میكند. (اشعیا ۵۵:۱؛ افسسیان ۲:۸-۹).
د) مَثَل مروارید گرانبها ( ۱۳ : ۴۵ - ۴۶ )
ملکوت همچنین به تاجری كه در جستجوی مرواریدهای زیبا است تشبیه شده است. هنگامی كه او مرواریدی مییابد كه ارزشی بسیار خارقالعاده دارد، از هر آنچه دارد میگذرد تا آن را بخرد.
یكی از سرودهای مذهبی میگوید: «من مرواریدی با قیمتی بسیار بالا یافتهام.» یابنده همان گناهكار است و مروارید منجی است. لیكن دگر بار ما تاكید مینمائیم كه گناهكار لزومی ندارد كه همه چیز را بفروشد و لزومی ندارد كه مسیح را بخرد. به بیان دقیق ما معتقدیم كه تاجر عیسای خداوند میباشد. مروارید گرانبها هم كلیسا است. در جلجتا او هر آنچه را كه داشت فروخت تا این مروارید را بخرد. همان گونه كه مروارید از طریق رنج كشیدن به علت آزار در صدف شكل میگیرد، همچنین كلیسا از طریق سوراخ كردن و ایجاد زخم در بدن منجی شكل گرفت.
جالب است بدانیم كه در مثل گنج، پادشاهی به خود گنج تشبیه میشود. در اینجا پادشاهی به مروارید تشبیه نشده است بلكه به تاجر شابهت دارد. چرا این اختلاف وجود دارد؟
در مَثَل قبلی، تاكید بر روی گنج یعنی اسرائیل نجات یافته انجام شده است. پادشاهی به شكل تنگاتنگی با ملت اسرائیل پیوند یافته است. در اصل پادشاهی به ملت ارائه شده بود، و در شكل آیندهی آن قوم یهود خدمتگزاران اصلی آن خواهند بود.
همان گونه كه ذكر كردیم، كلیسا همان پادشاهی نمیباشد. تمامی كسانی كه در كلیسا هستند در پادشاهی در شكل موقتی آن حضور دارند، لیكن تمامی كسانی كه در پادشاهی هستند در كلیسا حضور ندارند. كلیاس در پادشاهی در شكل آینده آن وجود ندارد بلكه با مسیح بر زمین تجدید و احیاء شده سلطنت خواهد نمود. در مثل دوم تاكید بر خود پادشاه و پرداخت بهای عظیمی كه او برای به دست آوردن و جلب نمودن عروسی كه باشكوه وی در روز ظاهر شدنش سهیم شود، میباشد.
همان گونه كه مروارید از دریا بیرون میآید، كلیسا نیز كه گاهی آن را عروس غیریهودی مسیح میخوانند عمدتا از ملتها برمیآید. این مطلب، این واقعیت را كه اسرائیلیهایی كه بازگشت نمودهاند درون كلیسا وجود دارند،نادیده نمیگیرد، بلكه تنها اظهار میإارد كه ویژگیِ برتر كلیسا این است كه آن (كلیسا) قومی است كه از میان ملتها به خاطر نام او فراخوانده شده است. در اعمالِ رسولان ۱۵:۱۴ یعقوب این مطلب را كه منظور عظیم خدا در زمان حال همین میباشد تایید مینماید.
ذ) مَثَل تور ماهیگیری ( ۱۳ :۴۷-۵۰)
۱۳:۴۷-۴۸ مثل آخری از این سری، پادشاهی را به غربال یا تور ماهیگیری كه به دریا افكنده شد و همه گونه ماهی در آن جمع میگردند تشبیه میكند. ماهیگیران ماهیها را تفكیك نمودند، ماهیهای خوب را در سبدها گذاشته و ماهیهای بد را بدور انداختند.
۱۳:۴۹-۵۰ خداوند ما مثل را این گونه تفسیر مینماید. زمان، انتهای این عصر است یعنی، پایان دورهی رنج و عذاب. كه زمان دومین ظهور مسیح میباشد. ماهیگیران فرشتگان هستند. ماهیهای خوب پارسایان (درستكاران) هستند. یعنی قوم نجات یافته، هم یهودی و هم غیریهودی. ماهیهای بد غیرپارسایان (بدكاران) هستند؛ یعنی مردم بیایمان از همه نژادها. و همان گونه كه در مثل گندم و کرکاسها دیدیم (آیات ۳۰، ۳۹-۴۰) تفكیك در اینجا صورت میگیرد. پارسایان (درستكاران) وارد پادشاهی پدرشان میگردند، در حالی كه بدكاران به كورهی آتش جائی كه گریه و دندان به دندان سائیدن است واصل میگردند. این داوری نهایی نمیباشد، هر چند كه این داوری در آغاز هزاره رخ میدهد؛ داوری نهایی پس از اینكه هزار سال به پایان رسید رخ میدهد (مكاشفه ۲۰:۷-۱۵).
گابلین این مثل را این گونه تفسیر میکند:
تور به دریا افكنده میشود كه همان گونه كه قبلا دیدیم معرف ملتها میباشد. مثل به بشارت خبرخوش جاودانی همان گونه كه در طی رنج و عذاب عظیم رخ میدهد اشاره دارد. جداسازی خوب و بد توسط فرشتگان صورت میگیرد. تمامی این مطالب نمیتواند به زمان حال اشاره نماید، بلكه اشاره به زمانی دارد كه پادشاهی در حال برقراری میباشد. همان گونه كه به وضوح در كتاب مكاشفه دیده میشود از فرشتگان استفاده خواهد شد. آن شرورها به كورهی آتش افكنده خواهند شد و پارسایان برای هزارهی پادشاهی روی زمین باقی خواهند ماند.
ر) گنجینه ی حقیقت (۱۳:۵۱-۵۲)
۱۳:۵۱ هنگامی كه معلم استاد نقل مثلها را به پایان رسانید از شاگردان پرسش نمود كه آیا آنها همهی مطالب را درك نموده اند. آنها پاسخ دادند، «بله.» این مطلب ممكن است باعث شگفتیِ ما شود، و یا حتی كمی حسادتِ ما را نسبت به آنها برانگیزد. شاید ما نتوانیم این گونه با اطمینان پاسخ دهیم «بله.»
۱۳:۵۲ و به همین دلیل كه آنها درك نمودند، آنها مجبور بودند كه دانستههای خود را با دیگران سهیم نمایند. شاگردان بایدگذرگاههای بركات باشند نه پایانههای آنها. اكنون دوازده تن برای پادشاهی آسمان علمای دین بودند. یعنی معلمان و مفسران حقیقت. آنها همانند صاحب خانه ای بودند كه از خزانهی خود چیزهای نو و كهنه را بیرون میآورد. در عهد عتیق آنها دارای ذخیرهای مخفی از چیزهایی كه ممكن است ما آنها را حقیقت كهن بنامیم، بودند. در تعلیمات مسیح كه از مثلها استفاده نموده است، آنها مطالبی را دریافت نمودند كه كاملا نوین بودند. از این خزانه وسیع دانش آنها اكنون باید حقیقت پرشكوه را به سایرین منتقل نمایند.
ز) عیسی در ناصره طرد می شود (۱۳:۵۳-۵۸)
۱۳:۵۳-۵۶ چون عیسی این مثلها را به پایان رسانید، سواحل جلیل را به مقصد ناصره برای آخرین دیدارش ترك نمود. در كنیسه، به تعلیم مردم پرداخت، مردم از حكمت و شنیدن معجزاتی كه انجام داده بود در شگفت شدند. برای آنها او تنها پسر نجار بود. آنها میدانستند كه مادر وی مریم بود... و براردران او یعقوب، یوسف و شمعون و یهودا بودند و خواهرانش هنوز در ناصره زندگی میكردند! چگونه یكی از پسران همشهریشان میتوانست چیزهایی بگوید و كارهایی انجام دهد كه به خاطر آنها این چنین سرشناس شده بود؟ این مطلب آنها را متحیر نمود، و برایشان بسنده نمودن به جهالت خود از اذعان حقیقت آسانتر به نظر رسید.
۱۳:۵۷-۵۸ آنها نسبت به او بیحرمتی نمودند. و این مطلب باعث شد كه عیسی به آنها بگوید كه معمولاً برای یك پیامبر اصلی خارج از شهر زادگاه خود بیشتر ارزش و احترام قائل میشوند. محل زندگی خود پیامبر و اقوام او به علت آشنایی تحقیر و اهانت را روا دانستند. بیایمانان به نسبت قابل توجهی از كار منجی در ناصره ممانعت به عمل آوردند. او تنها در آنجا چند همشهری بیمار خود را شفا داد. (نگاه كنید به مرقس ۶:۵) نه به این علت كه او نمیتوانست كاری انجام دهد؛ شرورت انسانها نمیتواند نیروی خدا را مهار نماید، بلكه او به مردی بركت میبخشید كه تمایلی برای دریافت بركات نداشتند، احتیاجات كسانی را برطرف مینمود كه آگاهی از این نیازها نداشتند، مردمی را شفا میبخشید كه از اینكه به آنها بیمار اطلاق شود نفرت داشتند.