Persepolis

خ) خمیرمایه‌ی فریسیان و صدوقیان ( ۱۶ ‌:‏ ۱ -‏ ۱۲ )

۱۶‌:‏۱ فریسیان و صدوقیان، دو مخالف سنتی در موضوعات الهیات، دو نقطه متقابل اصول را ارئه نمودند. اما دشمنی آنان باعث همكاری آنها و متحد شدنشان در هدفی مشترك كه همانا عیب‌‌جویی از عیسی (منجی) و فراهم نمودن عوامل شكست وی بود،‌ گشت. برای آزمودنِ وی آنها از اودرخواست آیتی آسمانی نمودند. به شكلی كه برای ما روشن نمی‌‌باشد، آنها سعی داشتند كه وی را به مصالحه كردن اغوا نمایند. شاید هنگام درخواست آیتی آسمانی، آنها به سرچشمه‌‌ای متضاد با معجزات قبلی وی اشاره می‌‌كردند. و یا شاید خواهان آیتی ماوراءطبیعه در آسمان بودند. تمامی معجزات عیسی بر روی زمین انجام گردید. آیا او می‌‌توانست معجزاتی آسمانی نیز انجام دهد؟

۱۶‌:‏۲-‏۳ او با پیگیری موضوع آسمان به آنها پاسخ داد. هنگامی كه آنها آسمان سرخ فام در یكغروب را مشاهده می‌‌كنند، آنها هوای خوب را برای روز بعد پیشگوئی می‌‌كنند. آنها نیز می‌‌دانند كه یك آسمان سرخ و گرفته در صبح خبر از طوفان در روز بعد را می‌‌دهد.(۳۲) آنها در تعبیر ظاهر آسمان مهارت داشتند اما، آنها نمی‌‌توانستند آیت‌‌های زمانها را تعبیر نمایند.

این آیت‌‌ها چه بودند؟ پیامبری كه ظهور مسیح (ماشیح) را خبر داد. در شخص یحیی تعمیددهنده ظاهر گشت. معجزاتی كه انجام آنها توسط مسیح قبلا پیشگوئی شده بود. اعمالی بودند كه هیچ انسانی هیچگاه انجام نداده بود. در حضور همگی آنها انجام شده بود. یكی دیگر از آیت‌‌های زمان‌ها رد نمودن آشكار مسیح توسط یهودیان و حركت خبرخوش به سوی غیریهودیان بود، كه همگی در انجام یافتن پیشگوئی به كمال رسید. لیكن علیرغم این شواهد غیرقابل انكار، آنها درك و شعور شكل گرفتن تاریخ و به كمال رسیدن پیشگوئی را نداشتند.

۱۶‌:‏۴ فریسیان و صدوقیان در جستجوی یك آیت بودند در حالی كه خود او بین آنها ایستاده بود، و آنها خود را به عنوان نسلی شریر و از نظر روحانی زناكار نشان دادند، هیچ آیتی جز آیت یونس نبی اكنون به آنها ارائه نخواهد شد. همان گونه كه قبلا در تفسیر آیه ۱۲‌:‏۳۹ توضیح داده شد، این مطلب رستاخیز مسیح در روز سوم می‌‌باشد. یك نسل شریر و زناكار مسیح خود را به صلیب می‌‌كشد،‌ لیكن خدا او را از میان مردگان بر می‌‌خیزاند. و این نشانه‌‌ای خواهد بود از داوری تمامی كسانی كه سر تعظیم در مقابل او یعنی فرمانروای برحق فرود نیاورند.

این بند با این سخنان ناخجسته «و او آنان را ترك نمود و از آنجا رفت» پایان می‌‌یابد. اشارات روحانی این سخنان باید بر همگان واضح باشد.

۱۶‌:‏۵-‏۶ هنگامی كه شاگردان وی در قسمت شرق دریاچه به خداوند پیوستند،آنها فراموش كرده بودند كه با خود غذا بیاورند. بنابراین هنگامی كه عیسی با درود و خوش‌آمدگوئی به آنها هشدار داد كه از خمیرمایه‌ی فریسیان و صدوقیان برحذر باشند، آنها تصور كردند كه او به آنها می‌‌گوید، «نزد این رهبران یهودی برای دریافت غذا نروید.» اشتغالِ فكری آنها به غذا باعث شده بود كه آنها در جستجوی یك توجیح طبیعی و واقعی باشند در صورتی که منظور، آموزش درسی روحانی بود.

۱۶‌:‏۷-‏۱۰ آنها هنوز نگران كمبود غذا بودند در صورتی که این واقعیت را كه شخصی كه آن ۵۰۰۰ و ۴۰۰۰ تن را خوراك داده بود با آنها بود، نادیده گرفتند. بنابراین او دوبار خوراك دادن معجزه‌‌آسا را با آنها بررسی نمود. درسی كه تكوین یافت مربوط میشد به حساب الهی و خوش فكری و تدبیر الهی، زیرا هر چه عیسی كمتر مجبور بود محاسبه نماید، او بیشتر افراد را تغذیه می‌‌نمود و خوراك بیشتری باقی می‌‌ماند. هنگامی كه تنها ۵ قرص نان و دو ماهی موجود بود، او بیش از ۵۰۰۰ تن را خوراك داد و دوازده سبد غذا باقی ماند. با داشتن نان و ماهی بیشتر،‌ او تنها بیش از ۴۰۰۰ تن را خوراك داد و تنها هفت سبد خوراك باقی ماند. اگر ما منابع محدود خود را در اختیار او قرار دهیم، او می‌‌تواند آنها را به نسبت عكس مقدارشان افزایش دهد. «اگر پای خدا در میان باشد هر كمی، زیاد می‌‌شود.»

دراینجا برای سبد‌ها(۳۳) در مقایسه با مورد خوراك دادن به ۵۰۰۰ تن از واژه‌ی دیگری استفاده شده است. هفت سبدی كه در این واقعه از آنها استفاده شده است به نظر بزرگتر از دوازده سبد موقعیت قبلی می‌‌رسد. اما درس نهفته در این واقعه كماكان وجود دارد:‏ چرا ما باید نگران گرسنگی و خواسته‌‌هایمان باشیم هنگامی كه ما با شخصی پیوند داریم كه دارای منابع و قدرت بی‌‌نهایت می‌‌باشد؟

۱۶‌:‏۱۱-‏۱۲ خداوند هنگام سخن درباره خمیرمایه‌ی فریسیان و صدوقیان، به نان اشاره‌‌ای ننمود، بلكه به رفتار و اصول شر رجوع نمود. در لوقا ۱۲:‏۱ خمیرمایه‌ی فریسیان ریاكاری و فساد تعریف شده است. آنها به پیروی از كلام خدا با كوچكترین جزئیاتش تعهد نموده بودند، لیكن اطاعت آنها ظاهری و توخالی بود، آنها از درون فاسد و شر بودند.

خمیرمایه‌ی صدوقیان خردگرایی بود. آزاد اندیشینان زمان آنها، مانند آزادی‌خواهان امروز، نظامی از شك‌‌ها و انكارها را برقرار ساخته بودند. آنها هستی فرشتگان و روح، رستاخیز جسم، جاودانگی روح و روان، و مجازات ابدی را انكار می‌‌نمودند. این خمیرمایه‌ی شك در امور مذهبی، اگر بتوان آن را تحمل نمود مانند مخمر در آرد پخش شدهو نفوذ می‌‌كند.

۱۰ . پادشاه شاگردان خود را آماده می‌ ‌سازد (۱۶‌:‏۱۳-‏۱۷‌:‏ ۲۷)

الف) اعتراف بزرگ پطرس ( ۱۶ ‌:‏ ۱۳ -‏ ۲۰ )

۱۶‌:‏۱۳-‏۱۴ قیصریه فیلیپس و حدودا در بیست و پنج مایلی شمال دریای جلیل و پنج مایلی شرق اردن قرار داشت. هنگامی كه عیسی به روستاهای اطراف رسید (مرقس ۸:‏۲۷) واقعه‌‌ای كه به طور كلی به عنوان اوج خدمت تعالیم وی شناخته شده است رخ داد. تا آن زمان او شاگردان خویش را به درك واقعی شخص خود هدایت می‌‌نمود. پس از حصول موفقیت در این امر، اكنون او مصممانه روی خود را به سوی صلیب معطوف می‌‌نماید.

او سخنانش را با پرسیدن این مطلب از شاگردانش كه مردم درباره هویت وی چه نظری دارند آغاز نمود. پاسخ‌‌ها با طیف وسیعی با یكدیگر تفاوت داشتند آنها او را یحیی تعمیددهنده، یا الیاس، یا ارمیا و یا یكی دیگر از پیامبران می‌‌دانستد. و برای اشخاص عادی او شخصی بود مانند اشخاص دیگر. خوب اما نه بهترین. بزرگ اما نه بزرگترین. یك نبی اما نه آن نبی خاص. این نظریه كارا نبود. و برای وی حمد و ستایش ضعیفی به همراه داشت. اگر او تنها شخصی عادی بود بنابراین او یك ریاكار بود زیرا او ادعا نموده بود كه با خدای پدر یكسان می‌‌باشد.

۱۶‌:‏۱۵-‏۱۶ بنابراین از شاگردان پرسید به نظر آنها او چه كسی می‌‌باشد. این پرسش باعث اقرار تاریخی شمعون پطرس گردید كه این چنین اذعان نمود،‌ «تو مسیح هستی، پسر خدای زنده.» به عبارتی دیگر، او مسیح اسرائیل و خدای پسر بود.

۱۶‌:‏۱۷-‏۱۸ خداوند ما به شمعون پسر یونا بركت عطا نمود. این اندیشه و مفهوم كلی از عیسای خداوند از طریق قدرت تفكر و حكمت ذاتی این ماهیگیر دراو القاء نشده بود، بلكه توسط خدای پدر و به طریق ماوراءطبیعه بر وی آشكار گردیده بود. لیكن پسر نیز مطلبی مهم داشت كه به پطرس خاطرنشان سازد. بنابراین عیسی اظهار داشت، «و من نیز به تو می‌‌گویم كه تو پطرس هستی، و بر این صخره من كلیسای خود را بنا خواهم نمود. و دروازه‌‌ های عالم مردگان (هاویه) بر آن استیلا نخواهند یافت.» همه‌ی ما می‌‌دانیم كه تقریبا با مقایسه با هر آیه دیگری، مطالب ضد و نقیضی در محور این آیة بخصوص می‌‌چرخند. سوال این است كه، «چه كسی و یا چه چیزی صخره می‌‌باشد؟» بخشی از مشكل از این واقعیت بر می‌‌خیزد كه واژه‌‌های یونانی برای پطرس و صخره شبیه هم می‌‌باشند. لیكن معانی آنها متفاوت است. واژه‌ی اولی یعنی، Sortep ، یعنی یك سنگ یا صخره نا‌مستحكم؛ واژه‌ی دومی یعنی، artep ، یعنی صخره، مانند ستیغ سنگی. بنابراین آنچه كه واقعا عیسی گفت این بود. « ... شما پطرس هستی (سنگ) و بر این صخره من كلیسای خود را بنا خواهم كرد. » او نگفت كه او كلیسای خود را بر روی سنگ بنا خواهند نمود بلكه از واژه صخره استفاده نمود.

اگر پطرس صخره نیست، پس چه چیزی صخره است؟ اگر ما در متن تعمق كنیم، پاسخ واضح این است كه صخره، اقرار پطرس است در مورد پسرِ خدای زنده بودن مسیح،‌ حقیقتی كه كلیسا بر آن برقرار شده است. افسسیان ۲‌:‏۲۰ می‌‌آموزد كه كلیسا بر عیسای مسیح استوار شده است، كه سنگ اصلی زاویه می‌‌باشد. جمله ما بر بنیاد شاگردان و انبیاء بنا شده‌ایم به آنها اشاره نمی‌‌كند، بلكه بر بنیادی كه در تعلیمات آنها در رابطه با خداوند ما عیسای مسیح قرار دارد، رجوع می‌‌نماید.

در ۱-‏قرنتیان ۱۰‌:‏۴ درباره عیسی‌مسیح به عنوان صخره سخن می‌‌رود. در این رابطه، مورگان یادآوری مؤثری می‌‌نماید:‏

به خاطر داشته باشید كه او با یهودیان سخن می‌‌گفت. اگـر ما استفاده استعـــاره‌‌ای واژه‌ی صخــره را در نوشته‌‌های كتاب‌‌مقدس عبرانیان دنبال كنیم در می‌‌یابیم كه از آن واژه هیچگاه به طور نمادین برای انسان استفاده نشده است. اما همیشه در مورد خدا آورده می‌‌شده است. بنابراین در اینجا یعنی قیصریه‌ی فیلیس، این پطرس نیست كه كلیسا بر وی ساخته شده است. عیسی وقت خود را با صنایع ادبی هدر نمی‌‌دهد. او مثال قدیمی عبرانیان یعنی صخره را انتخاب نمود كه همیشه نماد الوهیت می‌‌باشد و گفت «بر روی خود خدا من مسیح، پسر خدای زنده – كلیسای خود را خواهم ساخت.»

پطرس هیچگاه از خود به عنوان بنیاد كلیسا سخن نگفت. او دوباره به مسیح به عنوان سنگ اشاره نمود (اعمال ۴‌:‏۱۱-‏۱۲؛ ۱-‏پطرس ۲‌:‏۴-‏۸) اما بدین ترتیب شكل فرق می‌‌كند؛ سنگ سَر گوشه است، نه شالوده آن.

«من كلیسای خود را خواهم ساخت.» دراینجا ما اولین ذكر كلیسا را در كتاب‌‌مقدس می‌‌بینیم. در عهد عتیق آن (ذكر كلیسا) وجود نداشت. هنگامی كه عیسی این سخنان را بر زبان راند در مورد آینده بود، و كلیسا در روز پنطیكاست شكل گرفت و تشكیل یافته از تمامی ایمان‌‌داران واقعی در مسیح، كه هم یهودی و هم غیریهودی می‌‌باشند. یك انجمن مشخصی كه به عنوان بدن و عروسِ مسیح شناخته شده است كه فراخوان و فرجامی یكتا و آسمانی دارد.

ما به ندرت انتظار خواهیم داشت كه كلیسا در انجیل متی جائی که اسرائیل و پادشاهی موضوعات برجسته آن هستند، معرفی شود. هر چند كه، در پی آمد مطرود نمودن مسیح توسط اسرائیل دوره‌‌ای كه باید آن را داخل پرانتز قرار دهیم –یعنی كلیسا– متعاقباً شكل می‌‌گیرد و تا وحدت و خلسه روحانی ادامه می‌‌یابد. سپس خدا كارهایش را با اسرائیل در سراسر كشور و به طور ملی پی می‌‌گیرد. بنابراین در اینجا این مطلب كه خدا باید كلیسا را به عنوان گام بعدی در برنامه مشیت الهی خود پس از طرد نمودن مسیح توسط اسرائیل معرفی نماید، سزاوار می‌‌باشد. «دروازه‌‌های وادی مردگان (هاویه) بر علیه آن استیلا نخواهند یافت.» این جمله ممكن است به دو طریق مفهوم شود. نخست دروازه‌ ‌های هاویه تهاجمات ناموفق علیه كلیسا را به تصویر می‌‌كشد –كلیسا بر تمامی هجوم‌ها دوام خواهد آورد. و یا خود كلیسا ممكن است اینطور تصویر شود كه مورد تهاجم واقع شده است و در پایان پیروز می‌‌شود در هر دو مورد، ‌نیروهای مرگ یا دگرگونی و برگشت ایمان‌‌داران زنده و رستاخیز مردگان در مسیح شكست خواهند خورد.

۱۶‌:‏۱۹ «من كلید‌های پادشاهی آسمان را به تو می‌‌دهم.» این جمله بدین معنی نیست كه به پطرس صلاحیت و حق پذیرفتن انسانها به آسمان داده شد. این مطلب مربوط به پادشاهی آسمان روی زمین است و محدوده‌‌ای را در برمی‌گیرد كه شامل تمامی كسانی می‌‌شود كه به پادشاه سوگند وفاداری خورده‌‌اند. تمامی كسانی كه ادعا می‌‌نمایند كه مسیحی هستند. منظور از واژه كلید‌ ها دسترسی و یا ورود است. كلیدهایی كه دَر محدوده اقرار را می‌‌گشایند در ماموریت بزرگ (متی ۲۸‌:‏۱۹) یعنی به شاگردی درآوردن،‌ تعمید و تعلیم دادن، توصیه گشته است. (تعمید داشتن برای رهایی ضروری نمی‌‌باشد لیكن جزء مراسم مقدماتی دینی می‌‌باشد كه از طریق آن انسانها در ملاء عام به وفاداری به پادشاه اقرار می‌‌نمایند.) پطرس نخست از كلیدها در روز پنطیكاست استفاده نمود. آنها به طور اختصاصی به او عطا نگردید، بلكه به عنوان نماینده‌ی تمامی شاگردان به او عطا شد. (ر.ک متی ۱۸:‏۱۸ جائی که نویدی یكسان به همگی آنها داده شده است.)

« آنچه را كه بر زمین ببندی، در آسمان بسته خواهد شد، و آنچه بر زمین بگشایی، در آسمان گشوده خواهد شد .» از این نوشته و نوشته مشابه آن در یوحنا ۲۰‌:‏۲۳ گاهی برای تعلیم این مطلب كه به پطرس و جانشینان فرضی وی، قدرت و اقتدار بخشیدن گناهان داده شده بود، استفاده می‌‌شود. ما می‌‌دانیم كه چنین مطلبی صحت ندارد، و تنها خدا قادر است گناهان را ببخشد.

دو راه برای درك این آیه وجود دارد. نخست، ممكن است این معنا را تداعی كند كه شاگردان نیروی بستن و گشودن را كه ما امروز فاقد آن هستیم دارا بودند. به طور مثال، پطرس گناهان حنانیا و سفیره را بست و آنها با مرگ آنی مجازات گشتند. (اعمال ۵‌:‏۱-‏۱۰)، در حالی که پولس مردی متنبه را در قرنتس به علت اینكه توبه كرده بود از روبرو شدن با عواقب گناهش باز نمود (۲-‏قرنتیان ۲‌:‏۱۰).

یا شاید آیه این معنی را القاء نماید كه هر آنچه را شاگردان در روی زمین ببندند یا بگشایند همان موقع در آسمان بسته یا باز شود. بنابراین رایری می‌‌گوید، «این آسمان است كه تمامی بستن‌‌ها و گشودن‌ را آغاز می‌‌نماید نه شاگردان، آنها این مطالب را اعلام می‌‌دارند.»

تنها راهی كه امروز این آیه در آن صدق می‌كند، از لحاظ بیانی می‌‌باشد. هنگامی كه یك گناهكار حقیقتا از گناهانش ابراز ندامت و توبه می‌‌كند و عیسای مسیح را به عنوان خداوند و منجی می‌‌پذیرد. یك مسیحی می‌‌تواند اعلام نماید كه گناهان آن شخص بخشیده خواهد شد. هنگامی كه یك گناهكار منجی را انكار می‌‌كند، یك كارگر مسیحی می‌تواند اعلام كند كه گناه او باقی می‌‌ماند. ویلیام كلی می‌‌نوسید، «هر گاه كلیسا به نام خداوند عمل می‌‌نماید، و واقعا اراده وی را انجام می‌‌دهد،‌ مُهر خدا بر اعمال آنها قرار می‌‌گیرد. »

۱۶‌:‏۲۰ دگر بار ما می‌‌بینیم كه عیسای خداوند امر می‌‌نماید كه شاگردانش به هیچكس نگویند كه او مسیح می‌‌باشد. به خاطر بی‌‌ایمانی اسرائیل، هیچ خیری از این آشكارسازی نصیب نمی‌‌شد. و صدمه‌‌ای حتمی از حركت عامه پسند تاجگذاری وی به عنوان پادشاه ممكن بود وارد شود. چنین حركت نابهنگامی به طور بی‌رحمانه‌‌ای توسط رومیان سركوب می‌‌گردید.

ستیووارت كه این بخش را نقطة عطف خدمت و ماموریت عیسی می‌‌خواند، این گونه می‌‌نویسد:‏

آن روز در قیصریه فیلیپس، نقطه عطفی از انجیل را نشان می‌‌دهد كه مانند یك آب گذر تقسیم شده عمل می‌‌نماید. از آن زمان به بعد رودها در مسیر دیگری در جریان می‌باشند. جریان محبوبیت كه در روزهای اولیه خدمت عیسی به نظر محتمل می‌‌رسید و او را بسوی تخت و تاج می‌‌كشانید اكنون به تعویق افتاده بود. مد جریان به سوی صلیب قرار داشت. عیسی در قیصریه ایستاده بود، گوئی كه بر خطی تقسیم كننده قرار گرفته بود. گوئی بر فراز تپه‌‌ای ایستاده بود كه می‌‌توانست به عقب بنگرد و تمامی راهی را كه سفر كرده بود ببیند و یا به جلو نظر كرده و راه تاریك و پر خطری را كه در انتظار وی بود نظاره نماید. او نظری به پشت سرافكند به جائی که هنوز اثر درخشان روزهای شاد در فضا موج می‌‌زد و سپس صورت خویش را برگردانید و به پیش رو، به سوی سایه‌‌ها گام برداشت. مسیر او اكنون به سوی جلجتا بود. (۳۶)

ب) مسیح شاگردان را برای مرگ و رستاخیزش آماده می‌سازد ( ۱۶ ‌:‏ ۲۱ -‏ ۲۳ )

۱۶‌:‏۲۱ اكنون كه شاگردان پی بردند كه عیسی، مسیح، پسر خدای زنده می‌‌باشد ، آماده بودند كه نخستین پیشگوئی مستقیم او را در مورد مرگ و رستاخیز وی بشنوند. آنها اكنون می‌‌دانستند كه هدف او هیچگاه شكست نمی‌‌خورد؛ و آنها در طرف پیروز قرار داشتند؛ هر اتفاقی هم كه می‌‌افتاد پیروزی آنها حتمی بود. بنابراین خداوند قلب‌‌های آماده را از خبر آگاه نمود. او مجبور بود كه به اورشلیم برود، و از رهبران یهودی باید آزار بسیار ببیند، باید كشته شود، و باید روز سوم برخیزد. این خبر برای حاكی بودن از داوری بر هر حركتی كافی بود –تمامی آنها جز آخرین حمله امری یعنی باید … روز سوم برخیزد. و تفاوت اینجا بود!

۱۶‌:‏۲۲ پطرس از تصور اینكه استادش چنین رفتاری را تحمل نماید برآشفت. او را گرفت گوئی كه می‌خواست راه را بر او سد نماید، و اعتراض كنان گفت:‏ « دور از تو باد سرورم (خداوند). مبادا كه چنین چیزی هرگز بر تو واقع شود!»

۱۶‌:‏۲۳ این عمل او باعث شد عیسای خداوند وی را سرزنش نماید. او به جهان آمده بود كه برای گناهكاران بمیرد. هر چیز و یا هر كس كه او را از رسیدن به مقصود او بازدارد خارج از آهنگِ اراده‌ی خدا می‌‌باشد. بنابراین به پطرس گفت:‏ « دور شو از من، ای شیطان! تو باعث (مانع) رنجیدگی من هستی، زیرا افكار تو انسانی است، نه الهی.» هنگامی كه عیسی پطرس را شیطان خواند، منظور او این نبود كه شاگردش دیوزده و یا مرید شیطان است. او تنها منظورش این بود كه اعمال و سخنان پطرس چیزی بود كه از شیطان می‌توان توقع داشت. (كه نام او به معنی خصم است.) با اعتراض به جلجتا، پطرس مانعی بود برای منجی.

هر مسیحی فراخوانده می‌‌شود كه صلیب خود را برگیرد و عیسای خداوند را دنبال كند، اما هنگامی كه صلیب در جاده جلوی او پدیدار می‌‌شود، صدایی درونی می‌‌گوید، «از تو دور باشد! خود را نجات بده.» و یا شاید صداهای كسانی كه ما دوستشان داریم ما را از جاده اطاعت منحرف نمایند. در چنین مواقعی، ما نیز باید بگوئیم، «از من دور شو، ای شیطان! تو مانع من هستی. »

پ) آمادگی برای شاگردی حقیقی ( ۱۶ ‌:‏ ۲۴ -‏ ۲۸ )

۱۶‌:‏۲۴ اكنون خداوند عیسی به سادگی آنچه را كه مستلزم یك شاگرد او بودن است ذكر می‌‌نماید:‏ انكارِ خویشتن، عملِ صلیب،‌ و به دنبال او روانه گشتن. انكارِ خویش همان فداكاری و خویشتنداری نمی‌‌باشد؛ بلكه به معنای خود را كاملاً در اختیار عیسی قرار دادن و قائل نشدن هیچ گونه حقی برای نفس و خویشتن می‌‌باشد. صلیب خود را برداشتن یعنی آماده بودن برای تحمل شرمساری، رنج و درد، و شاید شهادت در راه او؛ یعنی احساس بی‌‌تفاوتی و بی‌علاقگی به گناه، خویشتن و دنیا. به دنبال او روانه شدن یعنی زیستن به طریقی كه او زیست. با تمامی مسائلی كه شامل تحقیر شدن،‌ فقر، محبت، عشق، فیض و هر فضیلت دیگر خداپرستی،‌ می‌‌شود.

۱۶‌:‏۲۵ خداوند دو مانع را در راه شاگرد شدن پیش بینی می‌‌نماید. نخست وسوسه طبیعی نجات خود از دردسر و ناراحتی، درد، تنهایی و یا لطمه خوردن. دیگری ثروتمند شدن است. در مورد اولی، عیسی به كسانی كه به خاطر مقاصد خودخواهانه خود محكم به زندگی‌هایشان چسبیده‌اند اخطار می‌‌نماید كه آنها هیچگاه به كمال نخواهند رسید. لیكن كسانی كه زندگی‌‌هایشان را با بی‌پروایی و بدون در نظر گرفتن هزینه آن به او واگذار نموده‌‌اند،‌ دلیل هستی خود را خواهند یافت.

۱۶‌:‏۲۶ وسوسه‌ی دوم –یعنی ثروتمند شدن غیرمنطقی و نامعقول است. عیسی می‌‌گوید:‏ «تصور كنید كه یك انسان چنان در كار موفق می‌‌شود كه گوئی تمام دنیا را تصاحب كرده است. این تجسس دیوانه‌‌وار وقت و انرژی او را بیش از اندازه بخود جذب می‌‌نماید كه او مقصود اصلی زندگیش را از دست می‌‌دهد. به دست آوردن تمام آن ثروت و سپس مردن و به جا گذاشتن آن، و گذرانیدن ابدیت با دست‌های خالی چه سودی دارد؟» انسان برای كارهای بزرگتری به غیر از جمع‌‌آوری مال بدنیا آمده است. او فراخوانده شده است كه معرف منافع و علائق پادشاه خود باشد. اگر او این مقصود را از دست بدهد، همه چیز را از دست داده است.

در آیه‌ی ۲۴، عیسی بدترین را به آنها گوشزد نمود. كه ویژگی مسیحیت می‌‌باشد. شما بدترین را در آغاز می‌‌شناسید. لیكن شما هیچگاه از كشف كنج‌‌ها و بركات دست نمی‌‌كشید. یارن هاوس این مطلب را به خوبی چنین ذكر می‌‌نماید:‏

هنگامی كه شخصی از تمامی مطالبی كه ممنوع است در نوشته‌‌های مقدس آگاه می‌‌شود، هیچ مطلب نهفته‌‌ای كه باعث تعجب شود پیش نمی‌‌آید. هر مطلبی كه ما باید در این زندگی و یا زندگی بعدی بیاموزیم به عنوان شادگامی‌‌های زندگی به ما می‌‌رسد. (۳۷)

۱۶‌:‏۲۷ اكنون عیسی به شاگردان خویش یادآوری می‌‌نماید كه به دنبال هر درد و رنجی شكوه و جلال وجود دارد. او از پیش به ظهور دوم خود هنگامی كه او با فرشتگان در تعالی جلال پدر خود بازخواهد گشت اشاره می‌‌نماید. سپس او به كسانی كه برای او زندگی كرده‌‌اند پاداش خواهد داد. تنها راه داشتن یك زندگی موفق این است كه شخص از پیش برای آن زمان پرشكوه برنامه‌ریزی نماید، در مورد موارد واقعاً مهم آن زمان تصمیم‌‌گیری كند، و سپس با تمام قوا به دنبال آنها برود.

۱۶‌:‏۲۸ سپس او جمله‌ی شگفتی‌آور بعدی را ذكر نمود كه برخی آنجا در كنار وی ایستاده‌‌اند كه قبل از اینكه او را ببینند كه در پادشاهی خود می‌‌آید طعم مرگ را نخواهند چشید. البته مشكل اینجاست كه آن شاگردان همگی مرده‌‌اند و هنوز مسیح برای برقراری پادشاهی خود به قدرت و جلال نرسیده است. اگر ما از وقفه بین باب‌‌ها صرف‌نظر نمائیم و هشت آیه اولیه باب بعدی را به عنوان تشریح جمله اسرارآمیز وی تلقی نمائیم مشكل حل می‌شود. این آیات حادثه كوه دگرگونی را توصیف می‌‌نمایند. در آنجا پطرس، یعقوب و یوحنا دگرگونی مسیح را به چشم دیدند. آنها در واقع از امتیاز پیشنمایی از مسیح در جلال پادشاهی خود برخوردار گشتند.

با دیدن دگرگونی، مسیح را به عنوان پیش تصویری از رسیدن پادشاهی او توجیه می‌‌نمائیم. پطرس این واقعه را به عنوان «نیرو و آمدن عیسای مسیح خداوند ما» توصیف می‌‌نماید (۲-‏پطرس ۱‌:‏۱۶). نیرو و آمدن عیسای خداوند به دومین ظهور وی اشاره می‌‌نماید. و یوحنا درباره‌ی كوه به عنوان زمانی كه «... و ما بر جلال او نگریستیم، جلالی كه تنها از جانب پدر ایجاد شده است.» (یوحنا ۱‌:‏۱۴) سخن می‌‌گوید. آمدن اول مسیح با تحقیر انجام گرفت؛ دومین آمدن او در جلال و شكوه خواهد بود. بنابراین، پیشگوئی آیه ۲۸ بر فراز كوه به انجام رسید؛ پطرس، یعقوب و یوحنا پسر انسان را نه به عنوان یك ناصری فروتن، بلكه به عنوان پادشاه جلال یافته دیدند.

انجیل به روایت متی

فصل  ۱۶

۱  آنگاه فریسیان و صدّوقیان نزد او آمده،از روی امتحان از وی خواستند که آیتی آسمانی برای ایشان ظاهر سازد.

۲  ایشان را جواب داد که در وقت عصر می‌گویید هوا خوش خواهد بود زیرا آسمان سرخ است؛

۳  و صبحگاهان می‌گویید امروز هوا بد خواهد شد زیرا که آسمان سرخ و گرفته است. ای ریاکاران می‌دانید صورت آسمان را تمییز دهید، امّا علاماتِ زمانها را نمی‌توانید!

۴  فرقه شریرِ زناکار، آیتی می‌طلبند و آیتی بدیشان عطا نخواهد شد جز آیت یونس نبی. پس ایشان را رها کرده،روانه شد.

۵  و شاگردانش چون بدان طرف می‌رفتند، فراموش کردند که نان بردارند.

۶  عیسی ایشان را گفت، آگاه باشید که از خمیرمایه فریسیان و صدوقیان احتیاط کنید!

۷  پس ایشان در خود تفکر نموده، گفتند، از آن است که نان برنداشته‌ایم.

۸  عیسی این را درک نموده، بدیشان گفت، ای سست ایمانان، چرا در خود تفکّر می‌کنید از آن‌جهت که نان نیاورده‌اید؟

۹  آیا هنوز نفهمیده و یاد نیاورده‌اید آن پنج نان و پنج هزار نفر و چند سبدی را که برداشتید؟

۱۰  و نه آن هفت نان و چهار هزار نفر و چند زنبیلی را که برداشتید؟

۱۱  پس چرا نفهمیدید که دربارهٔ نان شما را نگفتم که از خمیرمایه فریسیان و صدّوقیان احتیاط کنید؟

۱۲  آنگاه دریافتند که نه از خمیرمایهٔ نان، بلکه از تعلیم فریسیان و صدّوقیان حکم به احتیاط فرموده است.

۱۳  و هنگامی که عیسی به نواحی قیصریّه فیلِپس آمد، از شاگردان خود پرسیده، گفت، مردم مرا که پسر انسانم چه شخص می‌گویند؟

۱۴  گفتند، بعضی یحیی تعمید‌دهنده و بعضی الیاس و بعضی اِرمیا یا یکی از انبیا.

۱۵  ایشان را گفت، شما مرا که می‌دانید؟

۱۶  شمعون پطرس در جواب گفت که، تویی مسیح، پسر خدای زنده!

۱۷  عیسی در جواب وی گفت، خوشابحال تو ای شمعون بن یونا! زیرا جسم و خون این را بر تو کشف نکرده، بلکه پدر من که در آسمان است.

۱۸  و من نیز تو را می‌گویم که تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا می‌کنم و ابواب جهنّم بر آن استیلا نخواهد یافت.

۱۹  و کلیدهای ملکوت آسمان را به تو می‌سپارم؛ و آنچه بر زمین ببندی در آسمان بسته گردد و آنچه در زمین گشایی در آسمان گشاده شود.

۲۰  آنگاه شاگردان خود را قدغن فرمود که به هیچ کس نگویند که او مسیح است.

۲۱  و از آن زمان عیسی به شاگردان خود خبردادن آغاز کرد که رفتن او به اورشلیم و زحمتِ بسیار کشیدن از مشایخ و رؤسای کَهَنه و کاتبان و کشته شدن و در روز سوم برخاستن ضروری است.

۲۲  و پطرس او را گرفته، شروع کرد به منع نمودن و گفت، حاشا از تو ای خداوند که این بر تو هرگز واقع نخواهد شد!

۲۳  امّا او برگشته، پطرس را گفت، دور شو از من ای شیطان زیرا که باعث لغزش من می‌باشی، زیرا نه امور الٰهی را، بلکه امور انسانی را تفکّر می‌کنی!

۲۴  آنگاه عیسی به شاگردان خود گفت، اگر کسی خواهد متابعت من کند، باید خود را انکار کرده و صلیب خود را برداشته، از عقب من آید.

۲۵  زیراهر کس بخواهد جان خود را برهاند، آن را هلاک سازد؛ امّا هر که جان خود را بخاطر من هلاک کند، آن را دریابد.

۲۶  زیرا شخص را چه سود دارد که تمام دنیا را ببرد و جان خود را ببازد؟ یا اینکه آدمی چه چیز را فدای جان خود خواهد ساخت؟

۲۷  زیرا که پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خویش به اتّفاق ملائکه خود و در آن وقت هر کسی را موافق اعمالش جزا خواهد داد.

۲۸  هرآینه به شما می‌گویم که بعضی در اینجا حاضرند که تا پسر انسان را نبینند که در ملکوت خود می‌آید، ذائقه موت را نخواهند چشید.