Persepolis

ث) در مورد ازدواج، طلاق و تجرد ( ۱۹ ‌:‏ ۱ -‏ ۱۲ )

۱۹‌:‏۱-‏۲ خداوند پس از كامل نمودن خدمت در جلیل، به سوی جنوب به اورشلیم عزیمت نمود. با وجودی كه راه دقیقی را كه طی نموده است ناشناخته است، به نظر می‌‌رسد كه او از طریق پِره (ناحیه‌ی قدیمی فلسطین) واقع شده در شرق رود اردن به سفر خود ادامه داده است. متی درباره‌ی آن منطقه‌ی نامحسوس سخن گفته است و ذكر نموده كه ناحیه‌‌ای از یهودیه در آن سوی رود اردن می‌‌باشد. خدمت در پِری‌آ از باب ۱۹‌:‏۱ تا ۲۰‌:‏۱۶ یا ۲۰‌:‏۲۸ ادامه می‌‌یابد؛ و به وضوح ذكر نشده كه او چه موقع از رود اردن گذشته و به یهودیه رفته است.

۱۹‌:‏۳ احتمالاً مردمی كه برای شفا به دنبال وی بودند از جا و مكان خداوند فریسیان را آگاه نمودند. مانند یك گروه سگان وحشی، آنها به او نزدیك می‌‌شدند و امیدوار بودند كه به خاطر سخنانش او را به دام بیندازند. آنها از او سوال نمودند كه آیا طلاق به هر علتی جایز است (قانونی است). تفاوتی نمی‌‌كرد كه او چه پاسخی بدهد، او بعضی از بخش‌‌های یهودیان را به سختی خشمگین می‌‌نمود. یك گروه جنبه كاملاً لیبرالی را در مورد طلاق قبول داشتند؛ گروه دیگر بی‌‌نهایت سخت‌‌گیر بودند.

۱۹‌:‏۴-‏۶ خداوند ما توضیح داد كه منظور اصلی خدا این بود كه انسان تنها یك همسر داشته باشد. خدا كه مؤنث و مذكر را آفرید فرمان داد كه روابط زناشویی باید بر روابط والدین تقدم داشته باشد. او نیز گفت كه ازدواج وحدت دو شخص می‌‌باشد. كمال مطلوب خدا این است كه این وحدت مقدر الهی نباید با اعمال و یا فرمان بشری از هم گسسته شود.

۱۹‌:‏۷ فریسیان تصور كردند كه خداوند را در موقعیتی فاحش و ضد و نقیض با گفته‌‌های عهد عتیق گرفتار كرده‌‌اند. آیا موسی در مورد طلاق ماده‌‌ای پیش بینی ننموده بود؟ یك مرد می‌‌تواند بسادگی نوشته‌‌ای به همسر خود بدهد، و وی را از خانه بیرون كند (تثنیه ۲۴‌:‏۱-‏۴).

۱۹‌:‏۸ عیسی با این مطلب كه موسی طلاق را، نه به عنوان بهترین راه حل خدا برای بشر، بلكه به علت موقعیت بازگشتن اسرائیل به سوی فسادمجاز دانسته بود، موافق بود:‏ «موسی به سبب سخت‌‌ دلی شما اجازه داد كه زن خود را طلاق دهید، اما در آغاز چنین نبود.» كمال مطلوب خدا این بود هیچ‌‌گونه طلاقی وجود نداشته باشد. لیكن خدا اغلب شروط و موقعیت‌‌هایی را كه اراده مستقیم وی نمی‌‌باشند تحمل می‌‌نماید.

۱۹‌:‏۹ سپس خداوند با اقتداری مطلق بیان می‌‌نماید كه ارفاق و آسان‌گیری گذشته در مورد طلاق پس از این خاتمه می‌‌یابد. پس از این تنها یك مورد معتبر برای طلاق وجود خواهد داشت و آن خیانت در زناشوئی می‌‌باشد. اگر شخصی به هر دلیلی همسر خود را طلاق دهد و دوباره ازدواج كند مرتكب زنا شده است.

با وجودی كه مستقیماً بیان نشده است، اما از سخنان خداوند ما این گونه برمی‌‌آید كه هر گاه طلاق به علت زنا كردن رخ دهد، طرف بی‌‌گناه آزاد است كه دوباره ازدواج نماید. در غیر این صورت اگر طلاق با جدایی به طور تساوی به دست نیامده باشد هیچ هدفی را دنبال نكرده است.

فساد اخلاقی جنسی ، یا زنای (دو فرد مجرد) به طور كلی زنا محسوب می‌‌شود. هر چند كه اكثر شاگردان و دانشجویان شایسته‌ی كتاب‌‌مقدس معتقدند كه این موضوع تنها به فساد اخلاقی یا زنای قبل از ازدواج كه پس از ازدواج فاش می‌شود اشاره دارد. (ر.ک تثنیه ۲۲‌:‏۱۳-‏۲۱) سایرین معتقدند كه این موضوع اشاره دارد فقط به سنت‌های ازدواج یهودیان و به همین دلیل است كه «عبارت استثناء» تنها در اینجا در متی ، انجیل یهودی ذكر شده است.

برای بررسی كامل‌تر درباره طلاق، رجوع کنید به یادداشت‌های ۵‌:‏۳۱-‏۳۲.

۱۹‌:‏۱۰ هنگامی كه شاگردان تعالیم خداوند را درباره طلاق شنیدند با قبول این موضع فكر نامعقول كه اگر طلاق تنها به یك علت جایز می‌‌باشد پس بهتر است كه برای جلوگیری از مرتكب گناه شدن در وضعیت تأهل اصلاً ازدواجی صورت نگیرد، خود را مخلوقاتی افراطی معرفی نمودند. لیكن این مطلب باعث نجات آنها از ارتكاب به گناه در وضعیت تجرد نمی‌‌شود.

۱۹‌:‏۱۱ سپس منجی به آنها یادآوری نمود كه توانایی مجرد ماندن (بخصوص به خاطر ملاحظات مذهبی) یك قانون كلی نمی‌‌باشد؛ تنها كسانی كه این فیض خاص به آنها عطا شده است می‌‌توانند از ازدواج خودداری نمایند. حكم، «همه نمی‌توانند این كلام را بپذیرند، مگر كسانی كه به ایشان عطا شده باشد. » بدین معنا نیست كه همه نمی‌‌توانند مطالبی را كه متعاقبا ذكر می‌‌شود بفهمند، اما آنها نمی‌‌توانند یك زندگی پرهیزكارانه (بخصوص پرهیز از اعمال جنسی) را ادامه دهند مگر اینكه به آن فراخوانده شده باشند.

۱۹‌:‏۱۲ خداوند عیسی تشریح نمود كه سه نوع خواجه وجود دارد. بعضی مردان خواجه هستند زیرا این گونه متولد شده و فاقد نیروی باروری می‌‌باشند. سایرین خواجه هستند زیرا توسط مردم مقطوع‌‌النسل شده‌‌اند؛ فرمانروایان شرقی اغلب خادمان حرم را با جراحی خواجه می‌‌كردند. لیكن عیسی بخصوص كسانی مورد نظرش بودند كه به خاطر پادشاهی آسمان خودشان را خواجه نموده بودند. این مردان قادر بودند كه ازدواج نمایند و هیچ‌گونه نقص جسمی نداشتند. اما با تقدیم خود به پادشاه و پادشاهی او، آنها با خواست خود از ازدواج به منظور ایثار خود در راه و هدف مسیح بدون اینكه احساس پشیمانی نمایند، چشم پوشیده‌‌اند. همان گونه كه پولس بعدها نوشت، «آنكه ازدواج ننموده است، به مسائل خداوند اهمیت می‌‌دهد. و نگران این است كه چگونه خداوند را خشنود سازد» (۱-‏قرنتیان ۷‌:‏۳۲). پرهیزكاری آنها موردی جسمی نیست بلكه خویشتنداری و كف نفس داوطلبانه می‌‌باشد.

همگان نمی‌‌توانند به این طریق زندگی نمایند؛ تنها كسانی كه نیروی الهی به آنها عطا شده است قادر به چنین زندگی می‌‌باشند:‏ «لیكن هر كس دارای عطیه خود از خدا می‌‌باشد، یكی دارای یك عطیه و دیگری دارای عطیة دیگری است» (۱-‏قرنتیان ۷:‏۷).

ج) در مورد كودكان ( ۱۹ ‌:‏ ۱۳ -‏ ۱۵ )

جالب این است كه مورد كودكان، كمی پس از موضوع طلاق مطرح می‌‌شود (ر.ک مرقس ۱۰‌۱-‏۱۶)؛ اغلب آنها كسانی هستند كه از خانه‌‌های گسسته بیشترین و شدیدترین عذاب‌ها را متحمل می‌‌گردند.

والدین، كودكان كوچك خود را برای دعا و بركاتِ استاد و شبان نزد عیسی آوردند. شاگردان این كار را مایه‌ی مزاحمت و مخل آسایش عیسی تلقی نموده و والدین را سرزنش نمودند. لیكن عیسی با آن سخنانی كه از آن هنگام او را برای كودكان هر عصری عزیز و گرامی نمود، دخالت كرد، «بگذارید كودكان كوچك نزد من آیند، مانع آنها نشوید، زیرا پادشاهی آسمان از آن چنین كسانی است.»

چند درس مهم از این سخنان پدیدار گشت. نخست، آنها باید خادم خداوند را با ذكر اهمیت دسترسی كودكان به كلام خدا، آگاه نمایند. این كودكان اذهان فوق‌‌العاده آماده‌‌ای برای پذیرفتن دارند. دوم، كودكانی كه تمایل دارند به ایمان خود به خداوند عیسی اقرار نمایند باید تشویق گردند، نه اینكه جلوی آنها گرفته شود. هیچكس از سن جوانترین انسان در جهنم آگاه نمی‌‌باشد. اگر كودكی واقعاً می‌‌خواهد نجات یابد، نباید به این دلیل كه خیلی جوان است به عقب رانده شود. در عین حال نباید كودكان را تحت فشار قرار داد كه بدروغ اقرار نمایند. آنها در مورد جذبه‌‌های احساسی آسیب‌‌پذیر می‌‌باشند و باید آنها را از روش‌های شدید بشارت حمایت نمود. كودكان نباید به بزرگسالی برسند تا نجات یابند، اما بزرگسالان باید مانند كودكان گردند (۱۸‌:‏۳-‏۴؛ مرقس ۱۰‌:‏۱۵).

سوم، این سخنان خداوند ما این پرسش را پاسخ می‌‌دهد، «به سر كودكانی كه قبل از اینكه به سن مسئولیت پاسخگوئی برسند چه می‌‌‌آید؟» عیسی گفت:‏ «پادشاهی آسمان از آن چنین كسان است.» و این تضمین و اطمینان باید برای والدینی كه در غم از دست دادن كودكان خود رنج می‌‌برند كافی باشد.

گاهی اوقات از این نوشته برای حمایت از تعمید كودكانی كه آنها را اعضای مسیح و وارث پادشاهی می‌‌نمایند استفاده می‌‌شود. با خواندن دقیق‌‌تر ما متوجه می‌‌شویم كه والدین كودكان را نزد عیسی بردند نه محل تعمید دادن. و نشان می‌‌دهد كه كودكان همان زمان مالكان پادشاهی بودند. و نشان می‌‌دهد كه یك قطره آب در این نوشته وجود ندارد.

چ) در مورد ثروت ‌‌ها:‏ فرمانروای جوان ثروتمند (۱۹‌:‏۱۶-‏۲۶ )

۱۹‌:‏۱۶ این واقعه مطالعه‌‌ای تقابلی (مقایسه‌‌ای) را ارائه می‌‌دهد. ما دیدیم كه پادشاهی آسمان به كودكان كوچك تعلق دارد، حال خواهیم دید كه ورود به پادشاهی برای بزرگسالان تا چه حد مشكل می‌‌باشد.

مردی ثروتمند ظاهراً با پرسشی صادقانه راه را بر خداوند سد كرد. عیسی را «استاد نیكو» خطاب نمود و پرسیدچه كار باید انجام دهد تا حیات جاودان داشته باشد. پرسش او ناآگاهی او از هویت واقعی عیسی و راه رستگاری را آشكار نمود. او عیسی را «آموزگار و استاد» خواند، او را در ردیف سایر مردان بزرگ قرار داد. و در مورد به دست آوردن حیات جاودان به عنوان یك قرض نه یك عطیه سخن می‌‌گفت.

۱۹‌:‏۱۷ خداوند ما در مورد دو نكته او را مورد بررسی قرار داد. با پرسیدن «چرا من را نیكو می‌ ‌خوانی؟ هیچكس نیكو نیست جز یك نفر، و او هم خدا است.» عیسی الوهیت خویش را انكار نمی‌‌نمود. لیكن فرصتی برای، آن مرد فراهم ساخت كه بگوید، «به همین دلیل است كه من تو را نیكو خواندم – تو خدا هستی.»

عیسی برای آزمودن وی در مورد راه رستگاری گفت، «اگر می‌‌خواهی به حیات راه یابی احكام را به جای آور.» منجی به این مطلب كه انسان می‌‌تواند با بجای آوردن احكام نجات یابد اشاره نمی‌‌نمود. او از شریعت استفاده می‌‌نمود كه اقرار به گناه را در قلب آن مرد ایجاد نماید. آن مرد هنوز تحت تاثیر این خیالات واهی بود كه می‌‌تواند براساس انجام احكام وارث پادشاهی شود. بنابراین بگذارید از شریعت كه به او امر می‌‌كند چه كارهایی را انجام دهد اطاعت نماید.

۱۹‌:‏۱۸-‏۲۰ خداوند ما پنج مورد از فرمان‌ها را كه مقدمتاً در مورد آن مرد صدق می‌‌كرد نقل نمود و اوج آنها را با این گفته تعیین نمود،‌ «همسایه‌‌ات را همچون خویشتن محبت نما.» آن مرد كه خودخواهی كورش كرده بود، با خودستایی گفت كه او همواره این احكام را به جا آورده است.

۱۹‌:‏۲۱ خداوند ما سپس كوتاهیِ آن مرد را برای محبت نمودن به همسایه‌‌اش همچون خویشتن را با گفتن این مطلب به او كه همه دارائیش را بفروشد و بهایش را به فقرا بدهد آشكار نمود. سپس او باید نزد عیسی آمده و از وی پیروی نماید.

منظور خداوند این نبود كه آن مرد با فروش دارائیش و بخشیدن بهای آنها به خیریه می‌‌توانسته نجات یابد، تنها یك راه نجات وجود دارد و آن ایمان به خداوند می‌‌باشد.

اما به منظور نجات یافتن، یك انسان باد اذعان نماید كه مرتكب گناه شده و از خواست‌‌های مقدس خدا محروم گشته است. نارضایتی مرد ثروتمند از سهیم كردن دارائیش ثابت كرد كه او همسایه‌‌اش را مانند خویش دوست نداشت. او باید می‌‌گفت:‏ «خداوند، اگر چنین كاری لازم است، من یك گناهكارم. من نمی‌‌توانم با كوشش‌های خویش، خودم را نجات دهم. بنابراین، از تو می‌‌خواهم كه با فیض خود من را نجات دهی.» اگر او به دستورالعمل منجی عمل نموده بود راه رستگاری به او عطا می‌‌گردید.

۱۹‌:‏۲۲ بجای انجام چنین كاری او اندوهگین از آنجا رفت.

۱۹‌:‏۲۳-‏۲۴ عكس‌العمل مرد ثروتمند عیسی را برانگیخت كه متوجه شود كه راه یافتن ثروتمندان به پادشاهی آسمان دشوار است. ثروت‌ها انسانها را به بطالت می‌‌كشاند. داشتن ثروت بدون اعتماد به آن دشوار است. خداوند ما اعلام نمود كه « گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از راهیابی شخص ثروتمند به پادشاهی خدا.» او از صنعتی ادبی كه نوعی استعاره اغراق‌آمیز است و برای تشدید و تولید یك تاثیر فراموش نشدنی و زنده به كار می‌‌رود استفاده نمود.

كاملاً واضح و آشكار است كه گذشتن یك شتر از سوراخ غیرممكن می‌‌باشد! «سوراخ سوزن» را اغلب برای در كوچك روی دروازه شهر بكار می‌‌برند. یك شتر تنها می‌تواند با زانو زدن و با مشكلات زیاد از آن بگذرد. هر چند كه واژه «سوزن» در نوشته‌ی همسان در لوقا همان واژه‌‌ای است كه برای سوزنی كه جراحان از آن استفاده می‌‌كنند به كار برده شده است. كاملاً واضح است كه خداوند از سختی و اشكال سخن نمی‌‌گوید بلكه منظورش غیرممكن است. اگر از نظر انسانیت بخواهیم بگوئیم، ساده بگوئیم كه یك شخص ثروتمند نجات نمی‌‌یابد.

۱۹‌:‏۲۵ شاگردان از شنیدن این سخنان شگفت‌زده شدند. یهودیانی كه تحت مجموعه قوانین و سنت‌‌های موسی زندگی می‌‌كردند به درستی ثروت را نشانه بركات خدا تلقی می‌‌نمودند، زیرا بر طبق این اعتقادات خدا به كسانی كه او را اطاعت نمایند، وعده رونق و نیكبختی داده بود. بنابراین اگر كسانی كه از بركات خدا بهره‌‌مند شده بودند نمی‌‌توانستند نجات یابند، پس چه كسانی می‌‌توانستند؟

۱۹‌:‏۲۶ خداوند پاسخ داد، «این برای انسان ناممكن است، اما برای خدا همه چیز ممكن است.» از نقطه نظر انسانیت بخواهیم سخن بگوئیم، غیرممكن است كه كسی بخواهد نجات یابد؛ تنها خدا است كه می‌‌تواند یك روح را نجات دهد. اما برای یك شخص ثروتمند كه بخواهد اراده‌ی خود را به مسیح تسلیم نماید از یك شخص فقیر مشكل‌‌تر است. همانطور كه از شواهد پیداست تعداد كمی از اشخاص به سوی خدا بازگشت نموده‌‌اند. آنها جایگزین نمودن اعتماد بر شیوه‌‌های مرئی حمایت با ایمان داشتن به یك منجی نادیده را تقریبا غیرممكن می‌‌یابند. فقط خدا قادر است كه بر چنین تغییری تاثیر گذارد.

منتقدان و مبشران به طور یكنواخت ر اینجا اصرار دارند كه ثروتمند شدن مسیحیان، كاملاً پذیرفتنی می‌‌باشد. و عجیب است كه آنها از نوشته‌‌ای كه در آن خداوند ثروت را به عنوان مانعی برای سعادت ابدی بشر، محكوم نموده است برای توجیه ذخیره نمودن گنج‌‌های زمینی استفاده می‌‌نمایند. با در نظر گرفتن فقر و تنگدستی رقت‌انگیز و همه‌جاگیر و قریب‌‌الوقوع بودن بازگشت مسیح و ممنوع نودن آشكارای خداوند علیه اندختن گنج‌‌های روی زمین، ناظر وابسته بودن یك مسیحی به ثروت بودن واقعا مشكل است. ذخیره نمودن ثروت ما را به محبت ننمودن به همسایگان مانند خویشتن محكوم می‌‌كند.

ح) در مورد پاداش برای زندگی توأم با فداكاری و ایثار ( ۱۹ ‌:‏۲۷-‏۳۰)

۱۹‌:‏۲۷ پطرس فحوای كلام تعالیم منجی را دریافت. او درك نمود كه منظور عیسی این است، «همه چیز را ترك كنید و به دنبال من بیائید.» پطرس با نگاهی پیروزمندانه فكر كرد كه او و سایر شاگردان دقیقاً همان كار را انجام داده‌‌اند. سپس اضافه نمود، «چه چیزی نصیب ما خواهد شد؟» سرشت پطرس بروز نمود، طبیعت قدیمی او خود را نشان داد. و آن روحی است كه هر یك از ما باید علیه آن از خود مراقبت نمائیم. او با خداوند معامله می‌‌نمود.

۱۹‌:‏۲۸-‏۲۹ خداوند به پطرس اطمینان بخشید كه هر آنچه كه برای او انجام شود به طور سخاوتمندانه‌‌ای پاداش خواهد داشت. مخصوصاً در مورد دوازده تن، آنها در هزاره جایگاه‌‌های پر از اقتدار خواهند داشت. حیات دوباره به پادشاهی آینده مسیح بر زمین اشاره می‌‌نماید؛ و با این عبارت تشریح شده است:‏ «هنگامی كه پسر انسان بر تخت سلطنت جلال خویش بنشیند. » ما قبلا به این مرحله از پادشاهی به عنوان پادشاهی تجلی اشاره نموده‌‌ایم. در آن زمان دوازده تن بر دوازده تخت خواهند نشست و بر دوازده قبیله اسرائیل داوری خواهند نمود. پاداش ما در عهد جدید به شكل تنگاتنگی با موقعیت مدیریت در هزاره مرتبط می‌‌باشد. ( نگاه كنید به لوقا ۱۹‌:‏۱۷، ۱۹) به آنها در كرسی داوری مسیح اعطا می‌‌شود، اما هنگامی كه خداوند برای سلطنت به زمین باز‌گردد آشكار خواهند شد.

در مورد ایمان‌‌داران به طور كلی، عیسی می‌‌افزاید كه تمامی كسانی كه خانه‌‌ ها یا برادران و خواهران، یا پدر و مادر یا همسر و یا فرزندان و یا زمین‌های خود را به خاطر او ترك نمایند، صد برابر دریافت خواهند نمود و وارث حیات جاودان خواهند بود . در این زندگی آنها از مصاحبت ایمان‌‌داران به طور گسترده‌‌ای بهره‌مند خواهند بود كه حتی بیش از جبران نمودن پیوندهای گسستة زمینی می‌‌باشد. برای ترك یك خانه، آنها صد خانة مسیحی دریافت می‌‌كنند كه در تمامی آنها بگرمی پذیرفته می‌‌گردند. برای زمین‌‌ها و سایر اشكال ثروتی كه آنها ترك نموده‌‌اند، آنها ثروت‌های روحانی كسب می‌‌نمایند كه قابل محاسبه نمی‌‌باشند.

پاداش آینده برای تمامی ایمان‌‌داران حیات جاودان است. این بدان معنا نیست كه ما با ترك همه چیز و فداكاری حیات جاودانی را به دست می‌آوریم. حیات جاودان یك عطیه است و نمی‌‌توان آن را كسب نمود یا پاداش گرفت. در اینجا استنباط این است كه كسانی كه همه چیز را ترك می‌‌كنند با قابلیت بیشتری برای بهره‌‌مندی از حیات جاودان در آسمان پاداش می‌‌گیرند. همگی ایمان‌‌داران آن زندگی را خواهند داشت اما همگان به یك اندازه از آن بهره‌مند نخواهند شد.

۱۹‌:‏۳۰ خداوند سخنانش را با اخطار علیه روح معامله‌گر به پایان رسانید. او بلادرنگ به پطرس گفت، «هر كاری كه شما به خاطر من انجام دهید پاداش خواهد داشت، اما باید مراقب باشید كه توسط خودخواهی هدایت نگردید؛ در آنصورت، بسیاری كه اولین هستند آخرین خواهند شد و آخرین‌ها اولین.» این موضوع با مثلی در باب بعدی توضیح داده خواهد شد. این جمله نیز ممكن است اخطاری باشد كه داشتن آغازی خوب در راه شاگرد بودن كافی نمی‌‌باشد. مهم این است كه چگونه به پایان برسد.

قبل از به پایان رسانیدن این بخش ما باید توجه نمائیم كه اصطلاح‌‌های «پادشاهی آسمان» و «پادشاهی خدا» در آیات ۲۳-‏۲۴ به طور قابل معاوضه به كا برده شده‌‌اند؛ بنابراین این واژه‌‌های خاص با هم مترادف می‌‌باشند.

انجیل به روایت متی

فصل  ۱۹

۱  و چون عیسی این سخنان را به اتمامرسانید، از جلیل روانه شده، به حدود یهودیه از آن طرف اُرْدُنّ آمد.

۲  و گروهی بسیار از عقب او آمدند و ایشان را در آنجا شفا بخشید.

۳  پس فریسیان آمدند تا او را امتحان کنند و گفتند، آیا جایز است مرد، زن خود را به هر علّتی طلاق دهد؟

۴  او در جواب ایشان گفت، مگر نخوانده‌اید که خالق در ابتدا ایشان را مرد و زن آفرید،

۵  و گفت، از این جهت مرد، پدر و مادر خود را رها کرده، به زن خویش بپیوندد و هر دو یک تن خواهند شد؟

۶  بنابراین بعد از آن دو نیستند، بلکه یک تن هستند. پس آنچه را خدا پیوست انسان جدا نسازد.

۷  به وی گفتند، پس از بهر چه موسی امر فرمود که زن را طلاقنامه دهند و جدا کنند؟

۸  ایشان را گفت، موسی به‌سبب سنگدلیِ شما، شما را اجازت داد که زنانخود را طلاق دهید. لیکن از ابتدا چنین نبود.

۹  و به شما می‌گویم هر که زن خود را بغیر علّت زنا طلاق دهد و دیگری را نکاح کند، زانی است و هر که زن مطلقّهای را نکاح کند، زنا کند.

۱۰  شاگردانش بدو گفتند، اگر حکم شوهر با زن چنین باشد، نکاح نکردن بهتر است!

۱۱  ایشان را گفت، تمامی خلق این کلام را نمی‌پذیرند، مگر به کسانی که عطا شده است.

۱۲  زیرا که خَصیها می‌باشند که از شکم مادر چنین متولّد شدند و خصیها هستند که از مردم خصی شده‌اند و خصیها می‌باشند که بجهت ملکوت خدا خود را خصی نموده‌اند. آنکه توانایی قبول دارد بپذیرد.

۱۳  آنگاه چند بچه کوچک را نزد او آوردند تا دستهای خود را بر ایشان نهاده، دعا کند. امّا شاگردان، ایشان را نهیب دادند.

۱۴  عیسی گفت، بچه‌های کوچک را بگذارید و از آمدن نزد من، ایشان را منع مکنید، زیرا ملکوت آسمان از مثل اینها است.

۱۵  و دستهای خود را بر ایشان گذارده از آن جا روانه شد.

۱۶  ناگاه شخصی آمده، وی را گفت، ای استاد نیکو، چه عمل نیکو کنم تا حیات جاودانی یابم؟

۱۷  وی را گفت، از چه سبب مرا نیکو گفتی و حالآنکه کسی نیکو نیست، جز خدا فقط. لیکن اگر بخواهی داخل حیات شوی، احکام را نگاه دار.

۱۸  بدو گفت، کدام احکام؟ عیسی گفت، قتل مکن، زنا مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده،

۱۹  و پدر و مادر خود را حرمت دار و همسایهٔ خود را مثل نفس خود دوست دار.

۲۰  جوان وی را گفت، همهٔ اینها را از طفولیّت نگاه داشته‌ام. دیگر مرا چه ناقص است؟

۲۱  عیسی بدو گفت، اگر بخواهی کامل شوی، رفته مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت؛ و آمده مرا متابعت نما.

۲۲  چون جوان این سخن را شنید، دل تنگ شده، برفت زیرا که مال بسیار داشت.

۲۳  عیسی به شاگردان خود گفت، هرآینه به شما می‌گویم که شخص دولتمند به ملکوت آسمان به دشواری داخل می‌شود.

۲۴  و باز شما را می‌گویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن، آسانتر است از دخول شخص دولتمند در ملکوت خدا.

۲۵  شاگردان چون شنیدند، بغایت متحیّر گشته، گفتند، پس که می‌تواند نجات یابد؟

۲۶  عیسی متوجّه ایشان شده، گفت، نزد انسان این محال است لیکن نزد خدا همه‌چیز ممکن است.

۲۷  آنگاه پطرس در جواب گفت، اینک، ما همه چیزها را ترک کرده، تو را متابعت می‌کنیم. پس ما را چه خواهد بود؟

۲۸  عیسی ایشان را گفت، هرآینه به شما می‌گویم شما که مرا متابعت نموده‌اید، در معاد وقتی که پسر انسان بر کرسی جلال خود نشیند، شما نیز به دوازده کرسی نشسته، بر دوازده سبط اسرائیل داوریخواهید نمود.

۲۹  و هر که بخاطر اسم من، خانه‌ها یا برادران یا خواهران یا پدر یا مادر یا زن یا فرزندان یا زمینها را ترک کرد، صد چندان خواهد یافت و وارث حیات جاودانی خواهد گشت.

۳۰  لیکن بسا اوّلین که آخرین می‌گردند و آخرین، اوّلین!