فيليپيان
فصل ۳
۱ خلاصه ای برادران من، در خداوند خوش باشید. همان مطالب را به شما نوشتن بر من سنگین نیست و ایمنی شما است.
۲ از سگها باحذر باشید. از عاملان شریر احتراز نمایید. از مقطوعان بپرهیزید.
۳ زیرا مختونان ما هستیم که خدا را در روح عبادت میکنیم و به مسیح عیسی فخر میکنیم و بر جسم اعتماد نداریم.
۴ هرچند مرا در جسم نیز اعتماد است. اگر کسی دیگر گمان برد که در جسم اعتماد دارد، من بیشتر.
۵ روز هشتم مختون شده و از قبیلهٔ اسرائیل، از سبط بنیامین، عبرانی از عبرانیان، از جهت شریعت فریسی،
۶ از جهت غیرت جفاکننده بر کلیسا، از جهت عدالتِ شریعتی، بیعیب.
۷ امّا آنچه مرا سود میبود، آن را بهخاطر مسیح زیان دانستم.
۸ بلکه همهچیز را نیز بهسبب فضیلت معرفت خداوند خود مسیح عیسی زیان میدانم که بخاطر او همهچیز را زیان کردم و فضله شمردم تا مسیح را دریابم.
۹ و در وی یافت شوم نه با عدالتِ خود که از شریعت است، بلکه با آن که بهوسیلهٔ ایمان مسیح میشود، یعنی عدالتی که از خدا بر ایمان است.
۱۰ و تا او را و قوّت قیامت وی را و شراکت در رنجهای وی را بشناسم و با موت او مشابه گردم.
۱۱ مگر به هر وجه به قیامتِ از مردگان برسم.
۱۲ نه اینکه تا به حال به چنگ آورده یا تا به حال کامل شده باشم، ولی در پی آن میکوشم بلکه شاید آن را بدست آورم که برای آن مسیح نیز مرا بدست آورد.
۱۳ ای برادران، گمان نمیبرم که من بدست آوردهام؛ لیکن یک چیز میکنم که آنچه در عقب است فراموش کرده و به سوی آنچه در پیش است، خویشتن را کشیده،
۱۴ در پی مقصد میکوشم بجهت انعام دعوت بلند خدا که در مسیح عیسی است.
۱۵ پس جمیع ما که کامل هستیم، این فکر داشته باشیم و اگر فیالجمله فکر دیگر دارید، خدا این را هم بر شما کشف خواهد فرمود.
۱۶ امّا به هر مقامی که رسیدهایم، به همان قانون رفتار باید کرد.
۱۷ ای برادران، با هم به من اقتدا نمایید و ملاحظه کنید آنانی را که بحسب نمونهای که در ما دارید، رفتار میکنند.
۱۸ زیرا که بسیاری رفتار مینمایند که ذکر ایشان را بارها برای شما کردهام و حال نیز با گریه میکنم که دشمنان صلیب مسیح میباشند،
۱۹ که انجام ایشان هلاکت است و خدای ایشان شکم ایشان، و فخر ایشان در ننگ ایشان، و چیزهای دنیوی را اندیشه میکنند.
۲۰ امّا وطن ما در آسمان است که از آنجا نیز نجاتدهنده، یعنی عیسی مسیح خداوند را انتظار میکشیم،
۲۱ که شکل جسد ذلیل ما را تبدیل خواهد نمود تا به صورت جسد مجید او مصوّر شود، برحسب عمل قوّت خود که همهچیز را مطیع خود بگرداند.
۵. هشدار بر ضد معلمین کذبه (۳:۱-۳)
۳:۱ خلاصهای برادران من، بدین معنا نیست که پولس به پایان رسالهی خود رسیده است. معنی تحتاللفظی این عبارت این است: «دیگر آنکه ...» و همین کلمه در ۴:۸ نیز استفاده شده است.
او ایشان را ترغیب میکند که در خداوند خوش باشند. مسیحیان همیشه میتوانند در خداوند خوشی واقعی بیابند و اصلاً مهم نیست که شرایط ایشان چگونه است. «منشأ تمام سرودهای بالا در آسمان» هیچ چیز نمیتواند خوشی ایماندار را از او بگیرد، مگر اینکه اول آن را از خداوند برباید و این واضحاً غیرممکن است. خوشی طبیعی به وسیله درد، غم، بیماری، فقر و تنگدستی. ولی مسیحیان در تمامی زبانههای زندگی با خوشی به پیش میروند. دلیل اثبات این امر را میتوان در این حقیقت یافت که پولس ایشان را از زندان ترغیب میکند. ما مطمئنا میتوانیم نظر چنین انسانی را بپذیریم!
پولس از تکرار همان مطالب قبلی خود به فیلپیان خسته نمیشود. چون میداند که اینها برای ایمنی ایشان میباشند. ولی او چگونه همان مطالب را تکرار کرد؟ آیا این به عبارت قبلی اشاره دارد که او در آن به خوشی ایشان در خداوند اصرار داشت؟ یا آیا این بدین معنا است که این آیه در ادامه هشدار به یهودیگرائی میباشد؟ ما معتقدیم که این مسئله مدّنظر پولس است. سه بار در آیه ۲ او از کلمه مواظب باشید استفاده میکند. تکرار این مطالب برای او سنگین نیست ولی برای ایشان حقیقتا ایمن است.
۳:۲ از سگها برحذر باشید. از عاملان شریر و مقطوعان بپرهیزید. هر سه عبارت در اینجا ظاهرا به یک گروه مشابه از انسانها اشاره دارد -معلمین کذبه که در پی قرار دادن مسیحیان در زیر شریعت یهودیگرائی بودند و میخواستند که عدالت به واسطه شریعت و سنن را تعلیم دهند.
اول از همه، ایشان سگها هستند.در کتابمقدس، سگها حیوانات نجسی هستند. این الگو به وسیله یهودیان برای توصیف امتها به کار میرفت. در کشورهای شرقی، سگها موجودات بیخانهای بودند که در خیابانها به طرز وحشیانهای در طلب غذا و دریدن دیگران بودند. پولس در اینجا میزها را برمیگرداند و به طور ضمنی عنوان میکند که آیا معلمین کذبه یهودی در پی فاسد کردن کلیسا میباشند. ایشان واقعاً کسانی بودند که در خارج از کلیسا زندگی کرده و سعی میکردند رسوم و سنن خود را وارد کلیسا کنند.
دوم، ایشان عاملین شریر بودند. ایشان که ادعا میکردند ایمانداران حقیقی هستند تعالیم غلط را در میان پیروان مسیحی پخش میکردند. نتایج کار ایشان فقط میتواند شریرانه باشد.
سپس پولس نیز ایشان را عاملان میخواند. این الگوئی فداکارانه برای تشریح رفتار بر ضدّ ختنه میباشد. آنها بدون شک اصرار داشتند که یک شخص برای نجات یافتن حتما باید تعمید بگیرد. ولی منظوری که ایشان از این امر داشتند در واقع عمل جسمانی و تحتاللفظی ختنه بود. مفهوم روحانی ختنه مدّنظر آنها نبود. ختنه از مرگ جسم سخن میگوید. ختنه بیانگر این مطلب است که ادعای طبیعت جسمانی درست نیست. اگر چه این آیه بر عمل تحتاللفظی ختنه تاکید دارد ولی اساسا همه نفوذ را به جسم میدهد. پولس میگفت که آنها عاملین جسم بودند که بین سنت و مفهوم نهفته آن را تشخیص نمیدهند.
۳:۳ پولس در تضاد با اینها میگوید که ما (ایمانداران حقیقی) مختومان هستیم، نه آنانی که از والدین یهودی متولد شده یا به طور تحتاللفظی ختنه شدهاند، بلکه کسانی که فهمیدهاند در ختنه هیچ فایدهای نیست و اینکه انسان هیچ کاری با قدرت شخصی خود برای کسب لبخند رضایت خدا نمیتواند انجام دهد. سپس پولس سه ویژگی اشخاصی که حقیقتا محتون گشتهاند را عنوان میکند:
۱- ایشان خدا را در روح پرستش میکنند. این پرستش داوطلبانه ایشان در روح است و حقیقتی میباشد و نه از روی سنت و عادت. در پرستش حقیقی، شخص به واسطه ایمان به حضور خدا وارد میشود و محبت خود را نثار او میکند. از طرفی دیگر پرستش در روح بر جنبه احساسات مربوط میشود.
۲- اعضای گروه مختونان واقعی باید در مسیح عیسی فخر کنند. خود مسیح زمینه فخر ایشان است. آنها به خودشان در منافع شخصی خود مغرور نمیشوند و نه حتی در زمینه فرهنگی یا وفاداری خود یا آئینهای سنتی.
۳- آنها بر جسم هیچ اعتمادی ندارند. ایشان فکر نمیکنند که قادر هستند به وسیله تلاشهای جسمانی نجات را کسب کنند. ایشان از طبیعت آدم که در ایشان وجود دارد هیچ انتظاری ندارند و بنابراین هر موقع که چیزی از آن به نفع نمیبرند ناامید نمیشوند.
۶. هیچ شمردن میراث و دستاوردهای شخصی پولس به خاطر مسیح (۳:۴-۱۴)
۳:۴ در حینی که پولس تعلیم میدهد که این گونه انسانها به جسم خود فخر میکنند بدون شک لبخندی بر لبهایش نقش بسته بود. اگر ایشان میتوانستند به خود ببالند چقدر بیشتر او میتوانست! در دو آیه بعدی او نشان میدهد که چگونه او از یک درجه خودآگاهی برخوردار است و یک انسان طبیعتا میتواند در آن فخر کند. «به نظر میآید او همه انواع اشرافزادگی را که یک انسان در رویا میدید دارا بود.»
در رابطه با این دو آیه، آرنوت گفته است: «او لباس کهنه و پاره پوره عدالت شخصی فریسیان را در این قسمت به وضوح به تصویر میکشد.»
شما توجه خواهید داشت که پولس از غرور اجدادی (آیه ۵الف)، غرور راست دینی (آیه ۵ب)، غرور فعالیتی (آیه ۶الف) و غرور اخلاقی (آیه ۶ب) سخن میگوید.
۳:۵ در اینجا فهرست پولس را از مزیتهای جسمانی و طبیعیاش شاهد هستیم.
روز هشتم مختون شده -او از بدو تولدش یک یهودی بود و نه یک اسماعیلی یا کسی که به یهودیت گرویده باشد.
از قبیله اسرائیل -عضوی از قوم برگزیده خدا بر روی زمین.
از سبط بنیامین -قبیلهای که مقام رهبری اشرافی اسباط اسرائیل را بر عهده داشتند (داوران ۵:۱۴) و سبطی که برای اولین بار پادشاهی به اسرائیل بخشید.
عبری از عبرانیان -او به بخشی از طبیعت اسرائیل متعلق بود که زبان، عادات و سنن خاص خود را دارا بودند.
از جهت شریعت فریسی -فریسیان فرقهای اصولگرا بودند و اصولگرا باقی مانده بودند در حالی که صدوقیان منکر آموزه قیام شده بودند.
۳:۶ از جهت غیرت جفا کننده بر کلیسا -پولس صادقانه تعلیم میداد که او دارد خدمت خدا را انجام میدهد و این را با گفتن این که وی به مسیحیان جفا میرساند عنوان میکند. او مسیحیت را تهدیدی برای مذهب خود میدانست پس احساس میکرد که باید آن را ریشهکن کند.
از جهت عدالت شریعتی، بی عیب -این نمیتواند بدین معنا باشد که پولس شریعت را به طور کامل حفظ میکرد. او در رومیان ۷:۹، ۱۰ چنین موردی را اعتراف میکند که درست نیست. او از خودش تحت عنوان بیعیب سخن میگوید و نه بیگناه. ما میتوانیم فقط این نتیجهگیری را به دست آوریم که وقتی پولس هر کدام از قوانین شریعت را زیر پا میگذاشت مواظب بود که حتما قربانی مربوط به آن را بگذراند. به بیانی دیگر، او بر جنبه حفظ قوانین یهودی در نامه خود پافشاری میکرد. بنابراین از لحاظ تولد، راست دینی، غیرت و عدالت شخصی و اصل و نصب، سولس طرسوسی یک انسان برجسته بود.
۳:۷ ولی حالا پولس رسول همه اینها را رد میکند. در اینجا او به ما یک اعلان سود و زیان از خود ایراد مینماید. در یک سو او فهرست بالا را دارد یعنی چیزهائی که برای او سود بودهاند. در طرفی دیگر او تنها یک کلمه را قرار میدهد که مسیح است. همه آنها در قیاس با آنچه در مسیح یافت میشود هیچ هستند. او همه چیز را به خاطر مسیح زیان دانست. گای کینگ میگوید: «همه منافع مالی، جسمانی، عقلانی و ذهنی و مذهبی؛ همه اینها در مقایسه با نفع بزرگ در مسیح هیچ هستند.»
تا موقعی که او به این چیزها اعتماد داشت هرگز نمیتوانست نجات بیابد. از لحظهای که او نجات یافت آنها دیگر برای او مفهومی نداشتند. چون او جلال خداوند را دیده و همه جلالها در نظر او به نظر هیچ میآمدند.
۳:۸ پولس در زمان آمدنش نزد مسیح برای نجات همه چیز بیارزش شمرد تا فضیلت معرفت خداوند خود مسیح عیسی را کسب کند. فضیلت معرفت طریقه عبری گفتن «کمال علم» یا «نهایت ارزش معلومات میباشد.»
اجداد، ملیت، فرهنگ، جایگاه، تحصیلات، مذهب و چیزهایی که یک نفر، شخصا کسب میکند، پولس رسول همه این چیزها را ترک کرد و همه را به خاطر مسیح فضله شمرد تا او را دریابد.
اگر چه زمان حال در این آیه به کار رفته و در آیات بعدی نیز چنین است ولی پولس رسول از قرار معلوم به زمان توبه و ایمان آوردن خود نگاه میکند. برای سود بردن مسیح او از چیزهائی که همیشه برایش عامل فخر بودند دست کشید. اگر او میخواست که مسیح سودش باشد باید با مذهب مادری، جایگاه پدری و درجاتی که خودش کسب کرده بود خداحافظی میکرد.
و او این کار را انجام داد! او کاملاً از بستگی یهودیگرائی آزاد شده و به آن تحت عنوان امیدی برای نجات دیگر نگاه نمیکرد. او با انجام این کار از جانب فامیلهای خود طرد شده و به وسیله دوستانش ترک گردید. و به وسیله هموطنان خود جفا میدید. او به طور تحتاللفظی زمانی که مسیحی شد، همه چیز را فضله شمرد.
چون زمان حال در آیه ۸ به کار رفته است، این طور به نظر میرسد که پولس هنوز در پی نفع بردن مسیح است. او عملاً مسیح را به دست آورده بود و این در زمانی اتفاق افتاده بود که به عنوان خداوند و نجات دهنده خود شناخته و پذیرفته شده بود. ولی زمان حال نشان میدهد که این امر هنوز در رفتار او وجود داشت- او هنوز هم همه چیز را در مقایسه با ارزش شناخت خداوند عیسی فضله میشمرد. انگیزه بزرگ چنین قلبی این است: «تا مسیح را دریابم و نه طلا یا نقره یا آوازه مذهبی بلکه مسیح.»
۳:۹ و در وی یافت شوم. در اینجا باز هم به نظر میآید که پولس در پی یافت شدن در مسیح است. حقیقت این است که او به تصمیم بزرگی نگاه میکند که قبل از نجات یافتنش در معرض آن قرار گرفت. آیا او اراده داشت که تلاشهای خود را برای کسب نجات رها کند و به سادگی به مسیح اعتماد نماید؟ او انتخابش را انجام داد. او همه چیز را ترک کرد تا در مسیح یافت شود. از لحظهای که او به خداوند عیسی ایمان آورد در وضعیتی تازه در حضور خدا ایستاد. دیگر او به عنوان فرزند گناهآلود آدم دیده نمیشد، بلکه حالا او در مسیح دیده شده و از همه برکاتی که خداوند عیسی مسیح در حضور پدر از آنها لذت میبرد با خوشی لذت میبرد.
به همان صورتی که او لباسهای کهنه و کثیف عدالت شخصی خود را از تن درآورده بود (یعنی لباسهایی که میخواست با آنها یعنی به وسیله حفظ شریعت نجات را کسب کند). او بر عدالتی که از خدا برایمان است اعتماد کرد و آن را برگزید. عدالت در اینجا از پوشش یا جامه سخن میگوید. انسان برای ایستادن در حضور خدا به عدالت نیاز دارد. ولی انسان نمیتواند آن را ایجاد کند و برای همین خدا با فیض خود عدالت خودش را به همه کسانی که پسرش را به عنوان خداوند و نجات دهنده بپذیرند عطا میکند. «او (خدا)، او (مسیح) را که هیچ گناه نشناخت در راه ما گناه ساخت تا ما در وی عدالت خدا شویم» (دوم قرنتیان ۵:۲۱).
مجدداً ما باید تاکید کنیم که آیات ۸ و ۹ این نظریه را مطرح نمیکنند که پولس، عدالت خدا را هنوز کسب نکرده است. برخلاف آن، عدالت خدا گنجینهای بود که او در راه دمشق به ان دست پیدا کرد. ولی زمان حال به سادگی نشان دهنده نتیجه مهم واقعهای است که ادامهدار میباشد و پولس هنوز هم همه چیز را در جهت کسب مسیح و در وی یافت شدن هیچ به حساب میآورد.
۳:۱۰ ما در حین خواندن این آیه به نقطه اوج احساسات زندگی پولس رسول میرسیم. مایر این را «جستجوی روح برای یافتن مسیح به طور شخصی» مینامد.
طرز برخوردهای متفاوتی که با این متن میشود همگی به روحانیزه کردن آن میانجامد. این یعنی رنجها، مرگ و قیام را تحتاللفظی در نظر نگیریم، بلکه، این واژهها به کار رفتهاند تا تجربیات روحانی مشخصی را توصیف کنند. مثل رنج فکری مردن نسبت به خویشتن و زندگی در حیات قیام کرده و غیره. به هر حال ما این را پیشنهاد میکنیم که متن را به طور لغوی در نظر بگیریم. پولس دارد میگوید او میخواهد چنان زندگی کند که مسیح همانطور زندگی کرد. آیا عیسی رنج برد؟ آیا عیسی از میان مردگان قیام کرد؟ پس پولس هم آرزو دارد که مثل او بشود. او فهمیده که خادم از آقایش بالاتر نیست. پس او میخواهد که مسیح را در رنجها، مرگ و قیامش پیروی کند. او نمیگوید که همه باید این الگو را در پیش بگیرند ولی برای او راه دیگری وجود ندارد.
تا وی را بشناسم . شناختن به معنی آشنا شدن با او از طریقی صمیمی و نزدیک میباشد و هدف آن به شباهت مسیح درآمدن است. او حیات مسیح را میخواست که در او ظاهر شود.
و قدرت قیامت وی. قدرتی که خداوند را از مردگان قیام داد. در نوشتههای کتابمقدسی به عنوان عظیمترین نیروی جهان که تا به حال به خود دیده است به تصویر کشیده شده است (افسسیان ۱:۱۹-۲۰). به نظر میآید که همه عاملین شریر دست به دست هم داده بودند تا او را در قبر نگاه دارند. قدرت مطلق خدا این ارتش جهنمی را مغلوب کرد و خداوند عیسی در روز سوم از میان مردگان قیام کرد. همان قدرت در اختیار همه ایمانداران است (افسسیان ۱:۱۹) تا به واسطه ایمان آماده بشوند. پولس دارد میگوید که این قدرت حیات بخش را در زندگی و شهادت خود تجربه کرده است.
و شراکت در رنجهای وی. این امر مستلزم تجهیز آسمانی برای رنج بردن برای مسیح است. به همین خاطر است که قدرت قیامت وی قبل از شریک شدن در رنجهای وی آمده است.
در زندگی خداوند، رنجها باعث جلال شدند. بنابراین در زندگی پولس نیز باید چنین بشود. او باید در رنجهای مسیح شریک بشود. او فهمیده است که ارزش کفارهای مسیح که در رنجهایش نهفته است در او نیز میتواند به طریقی که خداوند میخواهد ظاهر شود، اما او همچنین میدانست، که برایش متناقض خواهد بود که مرفه و راحت در جهان زندگی کند جائی که خداوند طرد شده بود، شلاق خورده بود، و به صلیب کشیده شده بود. جووت میگوید: «او رضایت نداشت که پیروزی کوه زیتون را اعلام کند؛ او میخواست اضطراب سخت و لرزان و تنهایی باغ جتسیمانی را احساس کند.»
تا با موت او مشابه گردم . چنان که قبلا هم نشان داده شد معمولا این آیه چنین توضیح داده شده است که پولس میخواست زندگی با صلیبی داشته باشد و برای گناه به نفس و جهان بمیرد. ولی ما احساس میکنیم که تفسیر این متن چنین نمیباشد. پولس یک پیرو راستین کسی بود که بر روی صلیب جلجتا مرد. نه این فقط، بلکه او در هنگام مرگ نجات دهنده بر روی صلیب و در لحظه به شهادت رسیدن اولین شهید کلیسای مسیح نیز حضور داشت. در حقیقت، او در قتل وی راضی میبود! ما معتقدیم که پولس عملا مصمم بود تا زندگی خود را در همان راه فدا کند. شاید او احساس نگرانی میکرد از اینکه استیفان را در بهشت ملاقات کند و شرمنده شود پس طریقی جز طریق شهادت نمیتوانست باعث آسایش خاطر او بشود. جاووت میگوید:
بسیاری از مسیحیان تا جائی که هیچگونه خونریزی وجود نداشته باشد راضی هستند. این امر باعث میشود آنها کاری را که میتوانند انجام دهند دریغ بدارند. عطایای ایشان سرد هستند و لزوما بدون هیچ خونی احاطه شدهاند. ایشان تا زمانی که حیاتشان در خطر نباشد متعهد هستند. وقتی که یک عمل حیاتی در میان باشد، آنها دیگر پیدایشان نیست. ایشان در همه پیروزیها حضور دارند و داوطلبانه از جیب خود مبلغی برای آموزههای مختلف خرج میکنند، بر اسمها و شاخههای مذهبی. ولی وقتی "هورا" و "هوشیانا" به گلهها و شکایات همیشگی تبدیل میشوند و جلجتا ظاهر میگردد ایشان هنوز در خلوت امن خود کنار ایستادهاند. ولی در اینجا پولس رسول که با خودش این خواسته بحرانی و خارقالعاده را قبلا انجام داده بود حتی برای ورود به ملکوت و انجام خدمت خونین ملکوت عجله هم داشت! او از ریخته شدن خونش هیچ واهمهای نداشت!»
در همین باب هادسون تیلور نوشته است:
«برای ما نیاز است که خودمان را برای حیات جهان فدا کنیم ... میوه داشتن مستلزم صلیب داشتن است. «اگر دانهای بر زمین نیفتاده و نمیرد تنها رها خواهد شد.» ما میدانیم که خداوند ما عیسی مسیح چگونه میوه آورد، نه فقط با حمل صلیبش بلکه با مردن بر آن. آیا ما نیز اینطور در پی او هستیم؟ دو مسیح وجود ندارد: یک مسیح آسانگیر برای مسیحیان آسانگیر و یک مسیح رنجبر برای ایمانداران استثنائی. فقط یک مسیح وجود دارد. آیا ما حاضریم او را پیروی کرده و میوه بیاوریم.»
بالاخره( C. A. Coodes ) میگوید:
«شناخت مسیح در جلال آرزوی قلبی فوقالعاده پولس بود و این آرزوها هرگز نمیتوانست تا قبل از رسیدن او به جائی که مسیح هست به تحقق بپیوندد. او برای رسیدن به جائی که مسیح در آنجا هست قبلا حاضر بود همان راهی را که او برای جلال پیمود، بپیماید. قلب او میپرسد: «او چگونه به جلال رسید؟ آیا از طریق قیام بود؟ آیا او رنج نبرد و آیا او قبل از قیامش نمرد؟» سپس قلب او میگوید: هیچ چیز مرا آنقدر خوشحال نمیکند که به قیام پرجلال او برسم و همان مسیری را طی کنم که او طی کرد. این یک روح شهادتطلبانه است. پولس میخواست که به عنوان شهید راه رنج و مرگ را طی کند تا بتواند به قیام برسد و جلالی را کسب کند که به وسیله آن به شخص مبارکی برسد که قلبش متعلق به وی میباشد.»
۳:۱۱ در اینجا ما باز هم با مشکل تفسیر مواجه هستیم. آیا ما باید این آیه را به طور تحتاللفظی در نظر بگیریم یا آن را روحانیزه کنیم؟ نظریات مختلفی پیشنهاد شدهاند:
۱. پولس مطمئن نبود که از مردگان قیام خواهد کرد، بنابراین همه تلاش خود را انجام میداد تا قیامش مسجل شود.
چنین نظریهای محال است! پولس همیشه تعلیم داده است که قیام به واسطه فیض است و نه اعمال انسان. به علاوه، او اطمینان راسخ داشت که حتماً قیام خواهده کرد (دوم قرنتیان ۵:۱-۸).
۲. پولس اصلاً از قیام جسمانی سخن نمیگفت ولی داشت به آرزوی خود مبنی بر زندگی در حیات قیام کرده خود در حینی که بر زمین بود اشاره میکرد. شاید اکثر مفسرین این تفسیر را بپذیرند.
۳. پولس دارد راجع به قیام جسمانی صحبت میکند ولی راجع به انجام گرفتن ان هیچ شکی ندارد. بلکه او میگوید به مسیری که در مقابلش تا رسیدن به قیام وجود دارد و رنجهایی که باید بکشد توجهی ندارد. او اراده داشت که در معرض خدمات پرمخاطره و جفا قرار بگیرد و اگر این آن چیزی بود که در بین راه زمان حال و قیام او وجود داشت پس او داوطلبانه آن را میپیمود. عبارت «مگر به هر وجه» لزوما به معنی شک نمیباشد (ر.ک اعمال ۲۷:۱۲ و رومیان ۱:۱۰؛ ۱۱:۱۴) بلکه آرزوی قوی یا بهایی که انتظارش را داشت ما تفسیر سوم را قبول داریم.
پولس رسول میخواست که از مسیح اطاعت کند. از آنجا که مسیح رنج کشید، مرد و قیام کرد پولس چیزی بهتر از آن را نمیخواست. ما میترسیم که آرزوی شخصی ما مبنی ر راحتی، آسایش و رفاهمان اغلب اوقات باعث میشود که ما از لبههای تیز و برنده این گونه آیههای کتابمقدس به سادگی عبور کنیم و به آنها توجهی نداشته باشیم. آیا امنتر نیست که این آیهها را با همان ارزشی که دارا هستند -به صورت تحتاللفظی در نظر بگیریم- تا موقعی که مفهوم آن محال باشد ولی مفاهیم دشوار کتابمقدس در نور بقیه آن روشن میشوند.
قبل از گذشتن از این آیه، باید توجه داشته باشیم که پولس دارد از قیام از مردگان سخن میگوید. این قیام همه مردگان نیست، بلکه این آیه قیامی را توصیف میکند که در آن بعضی قیام خواهند کرد ولی بعضی در قبرها خواهند ماند. ما از اول تسالونیکیان ۴:۱۳-۱۸ و اول قرنتیان ۱۵:۵۱-۵۷ میدانیم که ایمانداران در زمان آمدن مسیح قیام خواهند کرد (بعضی در زمان ربوده شدن و بعضی در پایان دوره مصیبت عظیم) ولی بقیه مردگان تا پس از سلطنت هزار ساله مسیح بر زمین قیام نخواهند کرد.
۳:۱۲ پولس رسول معتقد نیست که تا به حال کامل شده است. کامل شدن به قیامی که در آیه قبل آمد اشاره نمیکند، بلکه به تمامی پیروان مسیح. او هیچ نظری مبنی بر اینکه قادر است خودش بیگناه بودن و بیعیب شدن را به دست آورد یا اینکه رسیدن به وضعیتی در زندگی که دیگر پیشرفت کردن در آن ممکن نباشد (به علت کاملیت) ندارد. او فهمیده است که «کاملیت، قبر پیشرفت میباشد.»
پس او میکوشد تا آنچه خداوند عیسی در نجاتش به عنوان هدف مدّنظر داشته است در او تحقق بیابد. پولس رسول به وسیله مسیح عیسی در راه دمشق ملاقات شد. هدف از این ملاقات آنی چه بود؟ هدف آن ملاقات این بود که پولس از آن به بعد یک مقدس باشد که خدا بتواند از طریق او نشان دهد که مسیح چه کاری میتواند در زندگی انسان انجام دهد. او هنوز کاملاً به شباهت مسیح درنیامده بود. این روند همچنان ادامه داشت، و پولس عمیقا این عمل فیض خدا را که در او ادامه داشت تجربه کرده بود.
۳:۱۳ این انسانی که آموخته بود به هر چیزی که دارد قانع باشد (۴:۱۱) هرگز به منافع روحانی که خودش کسب کرده بود قانع نبود. او چنان که امروزه این طور است بر خودش حساب نمیکرد. پس او چه کار میکرد؟
لیکن یک چیز می کنم. او یک مرد تک هدفی بود. او تنها یک هدف و یک آرزو داشت. او در این مورد شبیه داود بود که میگفت: «یک چیز از خداوند خواستم.»
آنچه در عقب است فراموش کردن فقط به معنی فراموش کردن شکستها و گناهها نمیباشد، بلکه مزایای طبیعی و دستاوردها و موفقیتهای گذشتهاش که در این باب توضیح داده شدند و حتی پیروزیهای روحانی.
و به سوی آنچه در پیش است خود را کشیده : اسما، برکات و مسئولیتهایی که در یک زندگی مسیحی وجود دارد، مثل پرستش، خدمت یا بنای شخصی شخصیت مسیحی.
۳:۱۴ پولس خود را مثل دوندهای در میدان مسابقه میبیند که به جهت انعام دعوت بلند خدا که در مسیح عیسی است در پی مقصد می کوشد.
مقصد ، همان خطّ پایانی است که مسابقه با رسیدن به آن پایان مییابد. انعام، پاداشی است که به برنده داده میشود. در اینجا مقصد، خطّ پایان زندگی میباشد و شاید اساسا به تخت داوری مسیح اشاره دارد. انعام، همان تاج عدالتی است که پولس هر جائی دیگر نیز آن را تحت عنوان پاداش به کسانی که خوب دیدهاند توصیف میکند (دوم تیموتائوس ۴:۸).
دعوت بلند خدا در مسیح عیسی. شامل همه مقاصدی میشود که خدا در فکر خود برای نجات ما داشته است. این دعوت شامل نجات، به شباهت درآمدن، یکی شدن با او، خانهای آسمانی و برکات روحانی بیشمار دیگری میشود.
۷. تشویق برای داشتن رفتار آسمانی بر طبق نمونه پولس رسول (۳:۱۵-۲۱)
۳:۱۵ پس جمیع کسانی که بالغ هستند باید داوطلبانه با پولس در رنج بردن و مردن برای مسیح و در انجام هر گونه تلاش در جهت شبیه شدن به خداوند عیسی شریک شوند. این نظریه کاملیت ایمان مسیحی است. بعضی آن را از روی تعصب و افراط عنوان میکنند. ولی پولس رسول میگوید آنانی که رشد کردهاند، تنها عکسالعمل منطقی و متعادلشان میتواند ریخته شدن خونشان برای کسانی باشد که اول خونش در جلجتا ریخته شد.
اگر فیالعجله فکر دیگر دارید، خدا این را هم به شما کشف خواهد نمود . پولس رسول میفهمید که همه با چنین منطق خطرناکی که او داشت موافق نیستند. ولی او اطمینانی را بیان میکند که بر طبق آن یک شخص اگر واقعاً میخواهد که حقیقت یک مسأله را بشناسد، خدا آن را برایش مکشوف میسازد. دلیل اینکه امروزه مسیحیتی سهلانگار و خودپسندانه وجود دارد این است که ما نمیخواهیم حقیقت را بشناسیم. ما نمیخواهیم که از مسیحیت ایدهآل و مطالبات آن اطاعت کنیم. خدا میخواهد که حقیقت را به همه کسانی که میخواهند از آن پیروی کنند نشان دهد.
۳:۱۶ سپس پولس رسول در این بین اضافه میکند که ما باید بر طبق نوری که خداوند به ما داده است رفتار نمائیم. زمان تا موقعی که ما به شناخت کامل از مسیحیت به اندازه اینکه از ما مطالبه میشود نرسیم به کمال نخواهد رسید. در حینی که ما منتظر هستیم خداوند مسائل صلیب را برایمان کاملاً مکشوف بسازد باید از همه درجات حقایق آن اطاعت کنیم و این بر مبنای میزان حقایقی است که ما دریافت کردهایم.
۳:۱۷ حالا پولس مجددا شروع بر ترغیب کردن ایشان میکند، اول به وسیله تشویق فیلپیان برای مطیع و پیرو او بودن. این یعنی پیروی از نمونه زندگی که میتوانست چنین کلماتی را بنویسد. ما اغلبا این عبارت را در شوخی میشنویم: «آنچه میگویم انجام ده و نه آنچه میکنم.» ولی این راجع به پولس رسول صدق نمیکند! او میتوانست زندگی خود را به عنوان نمونهای از وفاداری کامل به مسیح و فرامینش ارائه دهد.
لمان این گونه تفسیر میکند:
«پولس نمونه محبت خدا را به عنوان "الگوی" خودش تشخیص داده بود. بنابراین کلّ زندگی او بعد از توبه و ایمان همانطوری بود که یک زندگی مسیحی باید باشد. خدا پولس را نجات داد تا به وسیله نمونه او نشان دهد که عیسی مسیح برای او چه کرد و چه میتواند برای دیگران انجام دهد. آیا خدا همین طرح را برای من و شما نداشت وقتی که محبت خود را به ما نشان داد؟ من معتقدم که او ما را نجات داد تا برای همه ایمانداران آینده الگو باشیم. آیا ما همه نمونهای برای کسانی که به واسطه فیض او نجات یافتهاند خدمت میکنیم؟ امیدوارم چنین باشد!
اما آنچه مرا سود می بود، آن را به خاطر مسیح زیان دانستم. این به کسانی اشاره دارد که همانند نمونه زندگی پولس زیست میکنند. این به معنی نشان دادن مخالفت ورزیدن ایشان نیست، چنان که در آیه بعد میبینیم، بلکه قدمهای ایشان را مشاهده میکند که چگونه در مسیح رفتار مینمایند.
۳:۱۸ درست همانطور که آیه ۱۷ کسانی را توصیف میکند که ایمانداران باید از آنها پیروی کنند، این متن آنانی را معرفی میکند که نباید از ایشان اطاعت کرد. پولس رسول واضحا از این انسانها اسم نمیبرد. گفته نشده است که آنها معلمین کذبه یهودیگرائی که در آیه ۲ ذکر شدند هستند یا معلمینی که ادعا میکردند مسیحی هستند و آزادی مسیحی را به اسارت تبدیل کرده بودند و از فیض به عنوان بهانهای برای گناه کردن استفاده میکردند.
پولس راجع به این مقدسین قبلا هشدار داده بود و حالا نیز با گریه به ایشان هشدار میدهد. ولی این اشکها برای چه از چشمان او جاری بود؟ به خاطر اذیت و آزارهایی که در میان کلیساهای خدا روا میداشتند. چون ایشان مفهوم حقیقی صلیب را خدشهدار کرده بودند. بله، ولی همچنین چون محبت حقیقی حتی برای دشمنان صلیب مسیح نیز گریه میکند. درست چنانکه خداوند عیسی بر اورشلیم که شهر قاتلین بود گریه کرد.
۳:۱۹ سرنوشت ایشان عذاب ابدی بود. این به معنی نابودی نیست، بلکه داوری خدا در دریاچه آتش برای همیشه.
خدای ایشان شکم ایشان بود. همه فعالیتهای ایشان، حتی خدمت مذهبی که ادعا میکردند، مستقیما برمیگشت به مسأله غذا (و شاید نوشیدن) برای ارضای شهوت جسمانیشان. F. B. Meyer این انسانها را با نگرش مرثیهوار توصیف میکند: «در زندگی ایشان هیچ کلیسائی وجود نداشت. فقط آشپزخانه بود و بس.»
فخر ایشان در ننگ ایشان است. آنها به همان چیزهائی فخر میکردند که باید از آنها شرم میداشتند: اعمال و رفتارهای پوچ و غیر روحانی و غیراخلاقی.
ایشان مشغول چیزهای دنیوی بودند. چیزهای مهم در زندگی ایشان، غذا، لباس، حرمت، آسایش و لذت بود. الگوی ابدی و چیزهای آسمانی مزاحم خواهشهای جسمانی و کثیف ایشان نمیشد. ایشان طوری زندگی میکردند که گوئی همیشه بر روی زمین زندگی خواهند کرد.
۳:۲۰ حالا پولس رسول مخالف این نوع طرز فکر را که رفتار آسمانی ایمانداران حقیقی است عنوان میکند.
در زمانی که پولس رسول داشت این رساله را مینوشت، فیلپیان مستعمره دولت روم بودند (اعمال ۱۶:۱۲). فیلپیان شهروندان رومی بودند و از مزایا و محافظت آن دولت استفاده میکردند. ولی ایشان همچنان شهروندان دولت خود نیز بودند. پولس رسول در نقطه مقابل این زمینه به ایشان یادآوری میکند که ایماندران شهروندان آسمان هستند. موفات این گونه ترجمه میکند: «ولی ما مستعمره آسمان هستیم.»
این امر بدین معنا نیست که ایمانداران مسیحی شهروندان زمینی کشورهایشان نیستند. نوشتههای کتابمقدس دیگر واضحا تعلیم میدهند که ما باید نسبت به دولتهای خود مطیع باشیم، چون آنها به وسیله خدا مقررّ شدهاند (رومیان ۱۳:۱-۷). به علاوه، ایمانداران باید مطیع دولتهای خود در همه مسائل به جز آنانی که با احکام خداوند سر و کار دارند باشند. فیلپیان مدیون دولت محلی و همچنین حکومت و امپراتوری روم بودند. بنابراین، در قبال دولتهای زمینی مسئول هستند. ولی اول باید به خداوندی که در آسمان است وفادار باشند.
ما نه فقط شهروندان آسمان هستیم، بلکه منتظر آمدن نجات دهنده یعنی عیسی مسیح خداوند نیز هستیم تا از آسمان بیاید! انتظار کشیدن در واقع با زبانی قوی بیانگر این مطالب است که کسی به چیزی که قرار است به وقوع بپیوندد ایمان راسخ دارد. این امر به طور تحتاللفظی یعنی سر و گردن را بلند کردن برای دیدن یا شنیدن چیزی که به وجود آن اطمینان داریم.
۳:۲۱ زمانی که خداوند عیسی از آسمان بیاید، او بدنهای ما را تبدیل خواهد کرد. در خود بدن انسانی چیزی شریر یا پست وجود ندارد. شرارت در اثر استفاده نادرست از این بدن به وجود آمده است.
ولی این بدن یک جسد ذلیل است، یک بدن حقیر. این بدن در قبال شرارت، بیماری، سن و سال، رنج، درد و مرگ مصون نیست. این بدن ما را محدود و بسته میکند!
خداوند این بدن ما را به صورت جسد مجید خود مصورّ میکند. این بدن دیگر مثل بدنهای طبیعی به زمان محدود نیست و در مقابل مرگ آسیبپذیر نمیباشد. دیگر این بدن، یک بدن واقعی است و برای وضعیت آسمان نیز مناسب و کامل میباشد. این بدن قیام کرده خداوند عیسی مسیح میباشد.
این امر بدین معنا نیست که ما همان ظهور جسمانی را خواهیم داشت! عیسی واضحاً پس از قیامش خود را شناسانیده بود و بدون شک هر ایمانداری پس از قیام در ابدیت از بدن قیام کرده خود را خواهد داشت. همچنین، این متن تعلیم نمیدهد که ما باید مثل خداوند عیسی باشیم، چونکه صفات الهی خدا فقط در عیسی مسیح وجود دارند. ما هرگز نمیتوانیم قادر مطلق یا دانای مطلق باشیم و هرگز نخواهیم توانست در آن واحد در همه جا حاضر باشیم.
ولی ما از لحاظ اخلاقی شبیه خداوند عیسی خواهیم شد و برای ابد از گناه آزاد خواهیم بود. این متن برای ارضای کنجکاوی ما بسنده نمیکند ولی برای آسایش و امید ما کافیست.
این عمل برحسب عمل قوت او که همه چیز را مطیع خود می گرداند انجام میشود. عمل تبدیل بدنهای ما به وسیله همان قدرت آسمانی که خداوند برای مطیع گرداندن همه چیز از خود از آن استفاده خواهد کرد میباشد. او «قادر است که نجات دهد» (عبرانیان ۷:۲۵). او «قادر است که کمک کند» (عبرانیان ۲:۱۸). او «قادر است که حفظ کند» (یهودا ۲۴) و حالا در این آیه ما میخوانیم که او «قادر است مطیع گرداند.» این خدای، خدای ماست تا ابدالآباد و ما را تا به موت هدایت خواهد نمود (مزمور ۴۸:۱۴).