مکاشفه
فصل ۲
۱ به فرشته کلیسای در اَفَسُس بنویس که این را میگوید او که هفت ستاره را بدست راست خود دارد و در میان هفت چراغدان طلا میخرامد.
۲ میدانم اعمال تو را و مشقّت و صبر تو را و اینکه متحمّل اشرار نمیتوانی شد و آنانی را که خود را رسولان میخوانند و نیستند آزمودی و ایشان را دروغگو یافتی؛
۳ و صبر داری و بخاطر اسم من تحمّل کردی و خسته نگشتی.
۴ لکن بحثی بر تو دارم که محبّت نخستین خود را ترک کردهای.
۵ پس بخاطر آر که از کجا افتادهای و توبه کن و اعمال نخست را به عمل آور والاّ بزودی نزد تو میآیم و چراغدانت را ازمکانش نقل میکنم اگر توبه نکنی.
۶ لکن این را داری که اعمال نِقُولاویان را دشمن داری، چنانکه من نیز از آنها نفرت دارم.
۷ آنکه گوش دارد بشنود که روح به کلیساها چه میگوید، هر که غالب آید، به او این را خواهم بخشید که از درخت حیاتی که در وسط فردوس خداست بخورد.
۸ و به فرشته کلیسای در اسمیرنا بنویس که این را میگوید آن اوّل و آخر که مرده شد و زنده گشت.
۹ اعمال و تنگی و مُفلسی تو را میدانم، لکن دولتمند هستی، و کفر آنانی را که خود را یهود میگویند و نیستند بلکه از کنیسه شیطانند.
۱۰ از آن زحماتی که خواهی کشید مترس! اینک، ابلیس بعضی از شما را در زندان خواهد انداخت تا تجربه کرده شوید و مدّت ده روز زحمت خواهید کشید. لکن تا به مرگ امین باش تا تاج حیات را به تو دهم.
۱۱ آنکه گوش دارد بشنود که روح به کلیساها چه میگوید، هر که غالب آید از موت ثانی ضرر نخواهد یافت.
۱۲ و به فرشته کلیسای در پَرغامُس بنویس این را میگوید او که شمشیر دودمه تیز را دارد.
۱۳ اعمال و مسکن تو را میدانم که تخت شیطان در آنجاست و اسم مرا محکم داری و ایمان مرا انکار ننمودی، نه هم در ایّامی که اَنطیپاسِ شهیدِ امینِ من در میان شما در جایی که شیطان ساکناست کشته شد.
۱۴ لکن بحث کمی بر تو دارم که در آنجا اشخاصی را داری که متمسّکند به تعلیم بلعام که بالاق را آموخت که در راه بنیاسرائیل سنگی مصادم بیندازد تا قربانیهای بتها را بخورند و زنا کنند.
۱۵ و همچنین کسانی را داری که تعلیم نِقولاویان را پذیرفتهاند.
۱۶ پس توبه کن والاّ بزودی نزد تو میآیم و به شمشیر زبان خود با ایشان جنگ خواهم کرد.
۱۷ آنکه گوش دارد، بشنود که روح به کلیساها چه میگوید، و آنکه غالب آید، از مَنِّ مخفی به وی خواهم داد و سنگی سفید به او خواهم بخشید که بر آن سنگ اسمی جدید مرقوم است که احدی آن را نمیداند جز آنکه آن را یافته باشد.
۱۸ و به فرشته کلیسای در طیاتیرا بنویس این را میگوید پسر خدا که چشمان او چون شعلهٔ آتش و پایهای او چون برنج صیقلی است.
۱۹ اعمال و محبّت و خدمت و ایمان و صبر تو را میدانم و اینکه اعمال آخر تو بیشتر از اوّل است.
۲۰ لکن بحثی بر تو دارم که آن زن ایزابل نامی را راه میدهی که خود را نبیه میگوید و بندگان مرا تعلیم داده، اغوا میکند که مرتکب زنا و خوردن قربانیهای بتها بشوند.
۲۱ و به او مهلت دادم تا توبه کند، امّا نمیخواهد از زنای خود توبه کند.
۲۲ اینک، او را بر بستری میاندازم و آنانی را که با او زنا میکنند، به مصیبتی سخت مبتلا میگردانم اگر از اعمال خود توبه نکنند،
۲۳ و اولادش را بهقتل خواهم رسانید. آنگاه همهٔ کلیساها خواهند دانست که منم امتحانکننده جگرها و قلوب و هر یکی از شما را برحسب اعمالش خواهم داد.
۲۴ لکن باقیماندگان شما را که در طیاتیرا هستید و این تعلیم را نپذیرفتهاید و عمقهای شیطان را چنانکه میگویند نفهمیدهاید، بار دیگری بر شما نمیگذارم،
۲۵ جز آنکه به آنچه دارید تا هنگام آمدن من تمسّک جویید.
۲۶ و هر که غالب آید و اعمال مرا تا انجام نگاه دارد، او را بر امّتها قدرت خواهم بخشید
۲۷ تا ایشان را به عصای آهنین حکمرانی کند و مثل کوزههای کوزهگر خرد خواهند شد، چنانکه من نیز از پدر خود یافتهام.
۲۸ و به او ستاره صبح را خواهم بخشید.
۲۹ آنکه گوش دارد بشنود که روح به کلیساها چه میگوید.
۲. اموری که هستند: نامههایی از خداوند ما (بابهای ۲-۳)
در بابهای ۲ و ۳ کتاب مکاشفه، نامههایی را میبینیم خطاب به هفت کلیسای آسیا. این نامهها را ممکن است حداقل به منظور سه هدف تعریف نمود. قبل از هر چیز بیانگر اوضاعی بودند که عملاً در هفت کلیسای محلی در زمانی که یوحنا این کتاب را مینوشت، وجود داشتهاند. دوم، آنها سیمائی از مسیحیت را بر روی زمین در هر مرحله تاریخ کلیسا ارائه میدهند. موارد ذکر شده در این نامهها مبتلابه هر کلیسائی بعد از پنطیكاست بودهاند. این نامهها حاوی نشانههایی هستند که هفت تمثیل مندرج در باب ۱۳ انجیل متی را به یاد میآوردند. و در آخر، نامهها مشتمل بر پیشگوئیهای متوالی در مورد تاریخ مسیحیت است و هر کلیسا معرف دورهی خاصی از تاریخ مسیحیت میباشد. روند کلی اوضاع رو به افول است. بسیاری بر این باورند سه نامه اول حاوی نتیجهگیری و چهار نامه بعد مربوط به دورهی ربایش است.
بر اساس دیدگاه سوم مبادی تاریخ کلیسا معمولاً به شرح زیر میباشد:
افسس: کلیسای قرن اول عموماً قابل ستایش بود، ولی محبت اولیه خود را ترک کرده بود
اسمیرنا: از قرن اول تا قرن چهارم کلیسا در تحت حکومت امپراتوری رم متحمل آزارهای زیادی شد
پرغامس: در طی قرون چهارم و پنجم مسیحیت با حمایت امپراتور کنستانتین به عنوان یک مذهب رسمی پذیرفته شد.
طیاتیرا: از قرن ششم تا پانزدهم کلیسای کاتولیک رم تا آغاز جنبش اصلاحات، بر مسیحیت دنیای غرب حاکم بود. در شرق هم کلیسای اورتودوکس حکومت می کرد.
ساردس: قرون شانزدهم و هفدهم، دورهی بعد از اصلاحات بود. و سپس درخشش اصلاحات بزودی رو به تحلیل رفت.
فیلادلفیا: در طی قرون هجده و نوزده کلیسا شدیداً احیاء و جنبشهای بشارتی به اوج خود رسید.
لائودکیه: کلیسای روزهای آخر در قالب کلیسائی که مرتد شده و نه گرما دارد و نه سرما، به تصویر کشیده شد. این است کلیسای لیبرالیسم و دنیاگرائی.
در ساختار این نامهها تشابهی وجود دارد. به عنوان نمونه، هر نامهای با تهنیت به یک کلیسا شروع شده است؛ هر نامهای عیسی مسیح خداوند را به عنوان پادشاهی که دارای ویژگیهای خاصی مناسب با آن کلیسا است، معرفی کرده است؛ هر نامهای حاوی تشریح شناخت خدا از کار کلیسا است که این شناخت با عبارت «میدانم» معرفی شده است. از تمام کلیساها بجز کلیسای لائودکیه تقدیر شده است. تمام کلیساها بجز کلیسای اسمیرنا و فیلادلفیا نکوهش شدهاند. به هر کلیسایی اندرز خاصی داده شده با این تاکید که «به آنچه که روح میگوید»، گوش بسپارند و در هر یک از نامهها وعدهی خاصی مبنی بر غالب آمدن، داده شده است.
هر کلیسا شخصیت متمایز و خاص خود را دارد. فیلیپس عناوین زیر را برای کلیساها قائل شده است: افسس: کلیسای بیمحبت؛ اسمیرنا: کلیسای زحمتکش؛ پرغامس: کلیسای صبور؛ طیاتیرا: کلیسای سازشکار؛ ساردس: کلیسای خوابرفته؛ فیلادلفیا: کلیسایی دارای فرصتها؛ و لائودکیه: کلیسای تنآسا. و الورد مشکلات کلیساها را به طریق زیر دستهبندی کرده است: (۱) از دست دادن محبت اولیهشان؛ (۲) ترس از آزارها؛ (۳) ارتداد؛ (۴) انحراف اخلاقی؛ (۵) مرگ روحانی؛ (۶) عدم رعایت روزه؛ و (۷) ولرم بودن۷.
الف) نامه به کلیسای افسس (۲:۱-۷)
۲:۱ خداوند خود را به عنوان کسی که هفت ستاره بدست راست خود دارد و در می ان هفت چراغدان طلا میخرامد، به کلیسای افسس معرفی میکند. بیشتر توصیفات خداوند در این نامهها مشابه مندرجات باب مکاشفه میباشند.
۲:۲ این کلیسا به خاطر اعمال فراوانش، مشقتهایشو ص برش و تحملش ستوده شده است. این کلیسا متحمل اشرار در درون خود نبود. این کلیسا دارای توانایی تشخیص رسولان دروغین و چگونگی مقابله با آنها بود.
۲:۳-۴ این کلیسا به خاطر نام مسیح مشقات و مصیبتها را با خویشتنداری تحمل میکرد و خسته نمیشد. ولی مشکل کلیسا این بود که محبت نخستین خود را ترک کرده بود. آتش محبت این کلیسا رو به خاموشی رفته بود. عواطف درخشان روزهای اولیهاش كمرنگ شده بود. وقتی که محبت مسیحیان نسبت به مسیح جاری، گرم، کامل و آزاد باشد، روزهای بهتری در انتظارشان میباشد. مسیحیان افسس پایبند به عقیده و در خدمت فعال بودند، ولی انگیزه واقعی پرستش و خدمت را فراموش کرده بودند.
۲:۵ آنها میبایست روزهای خوش اولیه ایمانشان را به خاطر میآوردند، و از نقصان در محبت نخستین خود،توبه میکردند، و خدمات خود را متناسب با زندگی مسیحائی تکرار مینمودند. در غیر این صورت خداوند چراغدان آنها را منتقل مینمود، یعنی اینکه جمعشان متفرق میشد. شهاداتشان هم میمرد.
۲:۶ مورد تحسینبرانگیز دیگر کلیسای افسس این بود که اعمال نقولاویان را دشمن داشتند. ما نمیتوانیم به طور قطعی بگوییم که این قوم کجا بودهاند. عده ای فکر میکردند که آنها پیروان یک رهبر مذهبی به نام نیکولاس بودهاند. برخی دیگر میگویند كه این نام به معنی «حكومت بر عوام» میباشد و خاستگاه سیستم رهبری روحانیت را ناشی از آن میدانند.
۲:۷ کسانی که گوش دارند تا کلام خدا بشوند، تشویق میشوند تا بشنوند که روح به کلیسا چه میگوید.
سپس وعدهای به غالب شنوندگان داده شده است. غالب شونده یا شخص پیروز به طور کلی در عهد جدید کسی است که به پسر خدا بودن مسیح، ایمان دارد (اول یوحنا ۵:۵) - به کلامی دیگر، یک ایماندار واقعی و ایمانش او را قادر میسازد که بر جهان با تمام وسوسهها و فریبهایش غالب آید. شاید در هر یک از نامهها کلمه ی غالب در رابطه با وضعیت آن کلیسای خاص معنی خاص خود را داشته باشد. یعنی یک غالب آمده در کلیسای افسس، شاید کسی بوده است که خلوص ایمان خود را با برگشت به محبت نخستین، از طریق توبه نمودن نشان داده باشد. چنین افرادی سرانجام ازدرخت حیاتی که در وسط فردوس خداست، خواهند خورد. این بدین معنی نیست که آنها با غالب آمدن نجات یافتهند، بلکه غلبه آنها نشان دهندهی واقعیت تبدیل شدن تجاربشان است. تنها راهی که انسان بدان وسیله نجات مییابد، فیض از طریق ایمان به مسیح است. همه آنانی که نجات یافتهاند از درخت حیات میوه خواهند خورد، یعنی آنها وارد قلمرو جاودانگی در بهشت میشوند.
کلیسای افسس معمولاً نمونهای از شرایط کلیسا، بلافاصله بعد از وفات رسولان است.
ب) نامه به کلیسای اسمیرنا (۲:۸-۱۱)
۲:۸ اسمیرنا ( Smyrna ) یعنی تلخی ( myrrh ). در اینجا مسیح خود را به عنوان آن اول و آخر که مرده شد و زنده گشت، معرفی میکند.این توصیف مخصوصاً موجب تسلی كسانی میشود كه هر روز در معرض خطر مرگ قرار دارند.
۲:۹ خداوند با ملاطفت به مقدسین رنج دیدهی خود میگوید كه تنگیهای آنها را تماماً میداند. در ظاهر امر ممكن بود مردم فكر كنند كه آنها دولتمند هستند. ولی وقتی كه امور روحانی مد نظر بود، آنها دولتمند قدرتمند بودند و نه در ظاهر دنیویشان. آن چنان كه چارلز استانلی گفته است: «نزد عیسی بودن و چون او بودن افتخار بزرگی بود - در كنار و چون كسی بودن كه جایی برای سر نهادن نداشت. من این را آموختهام كه عیسی به طور خاصی شریك خادمان فقیر خود میباشد.»
مقدسین (ایمانداران) اسمیرنا به سختی در معرض حملات یهودیان بودند. به عنوان نمونه مورخین از اشتیاق شدید یهودیان در به شهادت رسانیدن پولی كراپ سخن گفتهاند. آنها ادعا میكردند كه یهود و مردم برگزیده خدا هستند، اما با رفتار كفرآمیزشان نشان دادند كه از كنیسه ی شیطان بودند.
۲:۱۰ مسیحیان نباید از زحماتی كه خواهند كشید بترسند، آنها بزودی متحمل زحماتی میشدند. بعضی از آنها به زندان میافتادند تا برای ده روز با انواع رنجها تجربه شوند. شاید این دورهی زمانی اشاره به ده مورد آزارهای خاصی برای مسیحیان در دورهی امپراتوری رم قبل از كنستانتین باشد، و یا اشاره به ده سال آزاری است كه مسیحیان در زمان حكومت دیوكلتیان داشتهاند.
خداوند ایمانداران را توصیه نمود تا به مرگ امین باشند، یعنی مردن را به انكار نمودن ایمان خود به مسیح ترجیح دهند و همانها هستند كه تاج حیات را كه پاداش مخصوص شهیدان است خواهند گرفت.
۲:۱۱ باز هم خداوند به شنوندگان مشتاق توصیه میكند صدای روح را بشنوند. به شخص غالب وعده داده شده كه از موت ثانی صدمهای نخواهد دید. در اینجا شخص غالب كسی است كه واقعی بودن ایمان خود را با گزینش در بهشت بودن با ضمیری نیكو، به جای ماندن بر زمین، ثابت میكند. او از موت ثانی كه مجازات تمام بیایمانان است، معاف خواهد شد (۲۰:۶و۱۴).
پ) نامه به كلیسای پرغامس (۲:۱۲-۱۷)
۲:۱۲ پرغامس (یا پرغامه) یعنی برج بلند. این نامه خداوند را كسی توصیف میكند شمشیر دودمهی تیز دارد. منظور از این عبارت یعنی كلام خدا (عبرانیان ۴:۱۲)كه خدا بدان وسیله شریران كلیسا را مجازات خواهد نمود (ر.ك. آیه ۱۶).
۲:۱۳ پرغامس كانون فرقه پرستندگان امپراتور بود، از اینرو آن شهر محل تخت شیطان نامیده شد. علیرغم اینكه شهر توسط كافران احاطه شده بود، كلیسا وفاداری خود را نسبت به مسیح حفظ كرده بود. حتی گرچه یكی از اعضای كلیسا به نام انطیپاس به خاطر اقرارش به عیسای خداوند، شهید شده بود. او اولین شهید شناخته شدهی آسیائی است كه به خاطر سرپیچی از پرستش امپراتور شهید شد.
۲:۱۴-۱۵ ولی خدا میبایست انسان را به خاطر عدم جلوگیری از نفوذ عقاید شریرانه در مجامع مسیحی، سرزنش مینمود. كسانی وجود داشتند كه پیرو تعلیم بلعام و تعلیم نقولاویان بودند. تعلیم بلعام خوردن قربانیهای بت ها و زنا را مجاز میدانست. همچنین اشارهای است به گفتگوی الاغ با بلعام (اعداد ۲۲:۲۵-۳۱).
تعلیم نقولاویان، تعریف نشده است. بسیاری از اساتید كتابمقدس معتقدند كه منظور از نقولاویان، آزادی گرایانی بودهاند كه مردم را تعلیم میدادند، كسانی كه در تحت فیض قرار دارند آزادند تا بتپرستی كنند و مرتكب گناهان جنسی هم بشوند.
دكتر. سی. آی. اسكوفیلد، این تعلیم را با ظهور حاكمیت روحانیت، مرتبط میداند:
ایده نقولاویان، فرضیهای است مبنی بر اینكه خدا نظمی از «روحانیت» یا «كهانت» مشخص كرده است كه از سایر مردم عوام متمایز میباشند. این عبارت از دو كلمهی یونانی تشكیل شده است، niko به معنی پیروز یا غالب، و laos به معنی مردم. عهد جدید چیزی در مورد «روحانیون» نگفته است جز اینكه تمام پسران خدا در این نظم «پادشاهان كهنه» میباشند. در كلیسای رسالتی مقاماتی وجود داشتهاند: مشایخ (یا اسقفها) و شماسان و عطایافتگان: رسولان، انبیاد، مبشرین، كشیشان و معلمان (افسسیان۱۱:۴). این دسته از افراد احتمالاً ممكن است مشایخ یا شماسان باشند یا نباشند. ولی بعداً ممكن است در دوره رسولان حالتی به وجود آمده باشد كه قدرت و حق رای را تنها به مشایخ تفویض كرده باشند كه تشكیلات را مدیریت كنند و كلاً خود را به عنوان طبقهای از مردم كه بین خدا و مردم قرار دادند مقرر نمایند. اینها نقولاویان بودند. شما ملاحظه خواهید نمود كه آنچه این طبقه نخست در افسس و بعداً در دورهی رسالتی انجام دادند برای مدت دویست سال در پرغامس یا در دورهی حكومت كنستانتین تبدیل به «دكترین» مسیحیت گردید.
۲:۱۶ ایمانداران واقعی به توبه دعوت شدهاند. اگر آنها توبه میكردند احتمالاً معلمان دروغین را از جمع خود بیرون میكردند، در غیر اینصورت خودِ خداوند وارد عمل میشد و با شمشیر زبان خود با ایشان میجنگید.
۲:۱۷ مقدسین مطیع میبایست شنونده آنچه باشند كه روح به كلیساها میگوید: به شخصی كه پیروز شود منّ مخفی و سنگ سفید داده خواهد شد. غالب شونده در كلیسای پرغامس احتمالاً كسی بود كه تعلیمات شریرانه را در كلیسای محلی تحمل نمیكرد. ولی مفهوم منّ مخفی و سنگ سفید چیست؟
منّ نمادی از خودِ مسیح است. شاید اشارهای به غذای آسمانی است كه در تضاد با غذاهائی است كه به بتها عرضه میشد (آیه ۱۴). منّ مخفی شاید اشاره به نوعی ارتباط مخفی با خودِ خداوند باشد - شناخت او در جلال واقعیاش در قالب كسی كه قربانی شد. سنگ سفید به طرق مختلفی تفسیر شده است. این عبارت برگرفته شده از «تبرئه» شدن در یك دعوای حقوقی است. سنگ سفید سمبول پیروزی در یك مسابقه قهرمانی بود. كاملاً روشن است كه سنگ سفید پاداشی است كه توسط خداوند به غالب شنونده داده میشود و مبین تایید خداوند از او است. آلفرد میگوید كه اسم جدید اشاره به پذیرفته شدن توسط خدا و عنوانی برای شخص مجلل شده است.
كلیسای پرغامس احتمالاً از نظر تاریخی نمایانگر دورهی بعد از كنستانتین میباشد، وقتی كه كلیسا كاملاً وابسته به حكومت بود. هزاران نفر در آن اوضاع مسیحی اسمی شدند و كلیسا متحمل مراسم بتپرستانه در درون خود بود.
ت) نامه به كلیسای طیا تیرا (۲:۱۸-۲۹)
۲:۱۸ لقب یا نام طیاتیرا یعنی قربانی همیشگی. در این نامه پسر خدا در قالب كسی كه چشمانی چون شعله آتش و پای های او چون برنج صیقلی شده است، دیده میشود. چشمان نماد دید تیز و رسوخكننده، و پایها نماد اعلام داوری است.
۲:۱۹ كلیسای طیاتیرا از بسیاری جهات كلیسائی برجسته بود. در این كلیسا اعمال، محبت، خدمت، ایمان و صبر بیش از پیش بود. در واقع اعمال كلیسا نسبت به گذشتهاش افزونی یافته بود.
۲:۲۰ ولی در نتیجهی زنا و بتپرستی، فرایض ناپاك وارد كلیسا شده و اعمال میشد. كلیسای طیاتیرا به زنی كه ایزابل نام داشت و ادعای نبوّت میكرد اجازه داده بود كه خادمان خدا را به سوی گناه هدایت كند و درست مانند ایزابل در عهد عتیق مردم را با زنبارگی و بتپرستی فاسد كرده بود. چون این زن تعلیم میداد كه مسیحیان میتوانند بدون اینكه مرتكب گناه شده باشند، چنین اعمالی انجام دهند. شاید او ایمانداران را تشویق میكرد تا به امور تجارتی بپردازند، حتی گرچه اشتغال به امور تجارتی منجر به تجلیل خدایان نرینه و مادینه و شراكت در جشنهائی بود كه مردم به خوردن قربانیهای بتها مشغول میشدند. او بدون شك چنین سازشی را با امور دنیائی با این زمینه كه موجب پیشرفت كلیسا میشود، مجاز میدانست.
۲:۲۱-۲۳ چونكه ایزابل توبه ننمود، خدا بر آن شد او را بر بستر بیماری بیافكند و آنانی را كه با او مرتكب زنا شده بودند بهسختی مبتلا كند، مگر اینكه او را رها كرده و از اعمال او دوری كنند. آنگاه همه ی كلیساها خواهند دانست كه خداوند ناظر است و انسان را بر حسب اعمالش پاداش میدهد. شاید احتمالاً یك به اصطلاح نبیهای به نام ایزابل در طیاتیرا بوده است. ولی شاگردان كتابمقدس در اینجا شاهد اشاره به ظهور كلیسائی دروغین میباشد كه شروع به پرستش بتها، افراطكاری، و ترویج گناهان توسط كاهنان، نموده است.
۲:۲۴، ۲۵ در طیاتیرا كسانی بودند كه هنوز وفادار باقی مانده بودند (باقیماندگان... كسانی كه پیرو عقاید ایزابل نشدند)، كسانی كه وارد عقاید مرموز و تشریفات دینی ایزابل نشده بودند. بر این افراد كه عمقهای شیطان را نفهمیدهاند، دیگر بار مسئولیتی بر ایشان نهاده نخواهد شد، جز اینكه تا آمدن مسیح به آنچه كه دارند قناعت كنند.
۲:۲۶-۲۸ شخص غالب در طیاتیرا ایمانداری واقعی بود كه به طور ثابت قدم اعمال خالص مسیحیت را انجام میداد و پاداش این شخص حكومت با مسیح در هزار سال بود. او بر امتها اعمال قدرت كرده و با عصای آهنین حكومت میكرد. تمامی گناهان و عصیانها فوراً و باجدیت میباید مجازات میشد. خداوند قول داد كه به غالب شنوندهی ستارهی صبح را خواهد داد. عیسای خداوند ستارهی درخشان صبح است (۲۲:۱۶)، همانطوریكه ستارهی صبح قبل از طلوع خورشید در آسمان ظاهر میشود، مسیح هم مانند ستاره صبح ظهور خواهد كرد تا كلیسای خود را به آسمان برباید (اول تسالونیكیان ۴:۱۳-۱۸ و متی ۴:۲). یعنی كه به شخص غالب وعده داده شده كه شامل كسانی است كه ربوده میشوند. او چنین مزیتی را از طریق اعمال خود به دست نمیآورد، بلكه اعمال او نشاندهندهی واقعیت ایمان اوست. چونكه او خالصاً تبدیل شده است، به او ستارهی صبح داده خواهد شد.
۲:۲۹ در این نامه و سه نامهی بعد اصل «آنكه گوش شنوا دارد بشنود...» پیش آگاهی و عدهای به غالب شونده است. و شاید اشارهای باشد مبنی بر اینكه تنها از كسانی كه غالب میآیند شنیدن آنچه كه روح به كلیساها میگوید، مورد انتظار است.