روميان
فصل ۱
۱ پولُس، غلام عیسی مسیح و رسول خوانده شده و جدا نموده شده برای انجیل خدا،
۲ که سابقاً وعدهٔ آن را داده بود به وساطت انبیای خود در کتب مقدّسه،
۳ دربارهٔ پسر خود که بحسب جسم از نسل داود متولّد شد،
۴ و بحسب روح قدّوسیّت، پسر خدا به قوّت معروف گردید از قیامت مردگان، یعنی خداوند ما عیسی مسیح،
۵ که به او فیض و رسالت را یافتیم برای اطاعت ایمان در جمیع امّتها بهخاطر اسم او،
۶ که در میان ایشان شما نیز خوانده شده عیسی مسیح هستید،
۷ به همه که در روم محبوب خدا و خوانده شده و مقدّسید، فیض و سلامتی از جانب پدر ما خدا و عیسی مسیح خداوند بر شما باد.
۸ اوّل شکر میکنم خدای خود را به وساطت عیسی مسیح دربارهٔ همگی شما که ایمان شما در تمام عالم شهرت یافته است؛
۹ زیرا خدایی که او را به روح خود در انجیل پسرش خدمت میکنم، مرا شاهد است که چگونه پیوسته شما را یاد میکنم،
۱۰ و دائماً در دعاهای خود مسألت میکنم که شاید الآن آخر به ارادهٔ خدا سعادت یافته، نزد شما بیایم.
۱۱ زیرا بسیار اشتیاق دارم که شما را ببینم تا نعمتی روحانی به شما برسانم که شما استوار بگردید،
۱۲ یعنی تا در میان شما تسلّی یابیم از ایمان یکدیگر، ایمان من و ایمان شما.
۱۳ لکن ای برادران، نمیخواهم که شما بیخبر باشید از اینکه مکرّراً ارادهٔ آمدن نزد شما کردم و تا به حال ممنوع شدم تا ثمری حاصل کنم در میان شما نیز چنانکه در سایر امّتها.
۱۴ زیرا که یونانیان و بَرْبِریان و حکما و جهلا را هم مدیونم.
۱۵ پس همچنین بقدر طاقت خود مستعدّم که شما را نیز که در روم هستید بشارت دهم.
۱۶ زیرا که از انجیل مسیح عار ندارم چونکه قوّت خداست، برای نجات هر کس که ایمان آورد، اوّل یهود و پس یونانی،
۱۷ که در آن عدالت خدا مکشوف میشود، از ایمان تا ایمان، چنانکه مکتوب است که عادل به ایمان زیست خواهد نمود.
۱۸ زیرا غضب خدا از آسمان مکشوف میشود بر هر بیدینی و ناراستی مردمانی که راستی را در ناراستی باز میدارند.
۱۹ چونکه آنچه از خدا میتوان شناخت، در ایشان ظاهر است زیرا خدا آن را بر ایشان ظاهر کرده است.
۲۰ زیرا که چیزهای نادیدهٔ او، یعنی قوّت سَرْمَدی و اُلوهیّتش از حین آفرینش عالم بهوسیلهٔ کارهای او فهمیده و دیده میشود تا ایشان را عذری نباشد.
۲۱ زیرا هر چند خدا را شناختند، ولی او را چون خدا تمجید و شکر نکردند بلکه در خیالات خود باطل گردیده، دل بیفهم ایشان تاریک گشت.
۲۲ ادّعای حکمت میکردند و احمق گردیدند.
۲۳ و جلال خدای غیرفانی را به شبیه صورت انسان فانی و طیور و بهایم و حشرات تبدیل نمودند.
۲۴ لهذا خدا نیز ایشان را در شهوات دل خودشان به ناپاکی تسلیم فرمود تا در میان خود بدنهای خویش را خوار سازند،
۲۵ که ایشان حقّ خدا را به دروغ مبدّل کردند و عبادت و خدمت نمودند مخلوق را به عوض خالقی که تا ابدالآباد متبارک است. آمین.
۲۶ از این سبب خدا ایشان را به هوسهای خباثت تسلیم نمود، به نوعی که زنانشان نیز عمل طبیعی را به آنچه خلاف طبیعت است تبدیل نمودند.
۲۷ و همچنین مردان هم استعمال طبیعی زنان را ترک کرده، از شهوات خود با یکدیگر سوختند. مرد با مرد مرتکب اعمال زشت شده، عقوبت سزاوار تقصیر خود را در خود یافتند.
۲۸ و چون روا نداشتند که خدا را در دانش خود نگاه دارند، خدا ایشان را به ذهن مردود واگذاشت تا کارهای ناشایسته بجا آورند.
۲۹ ممّلو از هر نوع ناراستی و شرارت و طمع و خباثت؛ پُر از حسد و قتل و جدال و مکر و بدخویی؛
۳۰ غمّازان و غیبتکنندگان و دشمنان خدا و اهانتکنندگان و متکبّران و لافزنان و مُبْدِعان شرّ و نامطیعانوالدین؛
۳۱ بیفهم و بیوفا و بیالفت و بیرحم.
۳۲ زیرا هر چند انصاف خدا را میدانند که کنندگان چنین کارها مستوجب موت هستند، نه فقط آنها را میکنند بلکه کنندگان را نیز خوش میدارند.
۱. آموزه ای: انجيل خدا (بابهاي ۱- ۸)
الف) مقدّمه بر انجیل (۱:۱-۱۵)
۱:۱ پولس خود را به عنوان شخصی خریداری شده (که به صورت تلویحی در عبارت غلام عیسی مسیح بیان شده)، خوانده شده (او در راه دمشق خوانده شد تا رسول، فرستاده خاص نجاتدهنده باشد) و جدا شده (جدا شد تا انجیل را نزد امّتها ببرد [ر.ک اعمال ۹:۱۵؛ ۱۳:۲]). ما هم به وسیلهی خون گرانبهای مسیح خریده شدهایم، برای شهادت به قدرت نجاتبخش او خوانده شدهایم و جدا شدهایم تا خبرخوش را به هر کجا که میرویم برسانیم.
۲:۱ پولس برای زدودن این احساس از خوانندگان یهودیاش که انجیل چیزی کاملاً جدید است و هیچ ارتباطی با میراث روحانی ایشان ندارد، عنوان میکند که انبیای عهدعتیق آن را وعده داده بودند، هم در عباراتی واضح (تثنیه ۱۸:۱۵؛ اشعیا ۷:۱۴؛ حبقوق ۲:۴) و هم در نمونهها و نمادها (مانند کشتی نوح، مار برنجی و نظام قربانیها).
۳:۱ انجیل خبرخوش راجع به پسر خدا، عیسی مسیح خداوند ما است که به حسب جسم از نسل داود است (یعنی از جهت انسانیت). عبارت به حسب جسم، تلویحاً بیان میکند که خداوند ما فراتر از انسان صرف است. این کلمات به انسانیت او اشاره دارند. اگر مسیح صرفاً انسان میبود، ضرورتی نداشت که راجع به وجود او اینگونه صحبت شود، ولی همانطور که آیات بعدی نشان میدهند، او شخصی ورای انسان معمولی است.
۱:۴ خداوند عیسی، به عنوان پسر خدا به قوّت معرّفی شده است. روحالقدس که در اینجا به عنوان روح قدّوسیت از او نام برده شده، در هنگام تعمید عیسی و در طول خدمت مملو از معجزاتش، ویژگی و هویتی منحصر به فرد به او بخشید. معجزات مقتدرانهی نجاتدهند، که به قدرت روحالقدس ۱ انجام میشد، بر این حقیقت که او پسر خدا است شهادت میدهند. وقتی میخوانیم که او به قوّت به پسر خدا معروف گردید از قیامت مردگان، طبیعتاً به قیام خود او فکر میکنیم. ولی اگر این قسمت را به طور تحتاللفظی بخوانیم، به این نتیجه میرسیم که راجع به قیام مردگان سخن میگوید و بنابراین، نویسنده رساله شاید به زنده شدن دختر یائیروس، پسر بیوهزن نائینی و ایلعازر توسط مسیح نیز فکر میکرده است. به هرحال، در وهلهی اول قیام خود خداوند در ذهن انسان تداعی میشود.
وقتی میگوییم عیسی، پسر خدا است، منظورمان این است که پسر بودن او مفهومی منحصر به فرد و بیمانند دارد. خدا پسران زیادی دارد. همه ایمانداران، پسران او هستند (غلاطیان ۴:۵-۷). حتّی از فرشتگان به عنوان پسران خدا صحبت شده است (ایوب۱:۶؛ ۲:۱). ولی عیسی به مفهومی یگانه، پسر خدا میباشد. وقتی خداوند ما از خدا به عنوان پدرش نام میبرد، یهودیان به درستی میفهمیدند که او ادّعای برابری با خدا را دارد (یوحنا ۵:۱۸).
۱:۵ از طریق خداوند ما عیسی مسیح بود که پولس فیض (لطف بلاعوضی که او را نجات داد) و رسالت را یافت. وقتی پولس میگوید که فیض و رسالت را یافتیم، مطمئناً از ضمیر «ما» به مفهومی استفاده کرده که تنها بر خودش دلالت دارد. او از رابطه رسالت و امتها (غیریهودیان) به گونهای سخن میگوید که فقط به خودش اشاره دارد و نه دیگر رسولان. پولس خوانده شده بود تا همه قومها را به اطاعت ایمان دعوت کند، یعنی اطاعت از پیام انجیل به وسیلهی توبه و ایمان به خداوند عیسی مسیح (اعمال ۲۰:۲۱). هدف این اعلان جهانشمول پیام انجیل، به خاطر نام او، برای خشنود ساختن و جلال دادن او بود.
۱:۶ در میان کسانی که به انجیل پاسخ مثبت دادند، کسانی بودند که پولس ایشان را با عنوان باشکوه خوانده شدگان از جانب عیسی مسیح نام میبرد و بر این نکته تأکید میورزد که این خدا بود که ابتکار عمل نجات ایشان را در دست گرفت.
۱:۷ نامه خطاب به همه ایمانداران روم نوشته شده و نه (مانند رسالات دیگر)، تنها برای یک کلیسای خاص. باب آخر نامه نشان میدهد که جماعتهای متعدّدی از ایمانداران در آن شهر دور هم جمع میشدند و این ادای احترام، شامل همهی آنها میشود.
محبوب خدا و خوانده شدگان مقدّس، این دو عنوان دوستداشتنی در مورد همهی کسانی که به واسطهی خون گرانبهای مسیح نجات یافتهاند صادق است. این محبوبان، کسانی بودند که مورد محبّت الهی و خاص خدا بوده و همچنین خوانده شدهاند تا برای خدا از دنیا جدا شوند، زیرا معنای واقعی مقدّسین همین است.
تحیات خاص پولس شامل فیض و سلامتی است. فیض (charis) عبارتی بسیار پرمعنی یونانی است و سلامتی (shalom) خوشامدگویی سنّتی یهودیان است. این ادغام تناسب ویژهای دارد، زیرا پیام پولس میگوید که چگونه ایمانداران یهودی و امّتها اکنون در مسیح یکی شدهاند.
فیضی که در اینجا عنوان شده، فیضی نیست که نجات میدهد (خوانندگان پولس قبلاً نجات یافته بودند) بلکه فیضی که ایمانداران را برای زندگی و خدمت مسیحی تجهیز میکند و قدرت میبخشد. منظور از سلامتی نیز نه صلح با خدا (مقدّسین این سلامتی را از قبل به واسطهی عادل شمرده شدن به ایمان کسب کردهاند)، بلکه منظور سلامتی خدا است که در دلهای ایشان حکمفرما است در حالی که در میان جامعه پر از آشوب قرار دارند. فیض و سلامتی از سوی خدای پدر و خداوند عیسی مسیح میآید و این عبارت به طور ضمنی بر مساوی بودن پسر و پدر تأکید میکند. اگر عیسی فقط یک انسان بود، نامعقول مینمود که او را مساوی پدر قرار دهیم، در مقامی که میتواند فیض و سلامتی ببخشد. در آن صورت مثل این بود که بگوییم فیض و سلامتی از جانب خدای پدر و آبراهام لینکلن.
۱:۸ هر جا ممکن بوده، پولس رسول، نامههای خود را با سپاسگزاری و قدردانی برای چیزهای شایستهای که در خوانندگانش میدیده آغاز میکند (نمونهای عالی برای همه ما). در اینجا او خدا را به وساطت عیسی مسیح شکر میکند که ایمان مسیحیان روم در تمام دنیا شهرت یافته است. شهادت ایشان به عنوان مردمان مسیحی، در تمام امپراتوری زبانزد شده، که از دید کسانی که در حوزهی دریای مدیترانه زندگی میکردند تمام عالم را تشکیل میداد.
۱:۹ چون نور زندگی مسیحیان روم پیش روی دیگران میدرخشید، پولس وظیفه خود میدانست که پیوسته برای ایشان دعا کند. او خدا را شاهد خود میخواند که برای ایشان پیوسته در دعا است، زیرا هیچکس دیگری این را نمیدانست. ولی خدا میداند، خدایی که آن رسول او را به روح خود در انجیل پسرش خدمت میکرد. خدمت پولس به وسیلهی روح او بود. این خدمت نه جان کندنِ مذهبی، خواندن دعاها و آداب و رسوم بیپایان نیایشی، بلکه خدمتی سرشار از اشتیاق و دعای ایمان بود. این خدمت صادقانه، ارادی و خستگیناپذیر بود که با روحیهای مملو از محبت به خداوند عیسی مشتعل شده بود. شور و شوقی سوزان برای شناساندن خبر خوش پسر خدا بود.
۱:۱۰ پولس در کنار شکرگزاری به خاطر مقدسین اهل روم، دعا میکرد که در آیندهای نه چندان دور ایشان را ملاقات کند. درست مثل بقیه چیزهای دیگر، او میخواست که سفرش به ارادهی خدا باشد.
۱:۱۱ آرزوی شدید رسول این بود که مقدّسین را از جهت روحانی کمک کند تا ایشان در ایمانشان استوار گردند. در اینجا هیچ اشارهای به برکات ثانویه یا بخشیدن عطایای روحانی به وسیلهی گذاردن دستها نشده (هر چند وی این کار را برای تیموتاوس کرده بود؛ ۲تیموتاوس ۱:۶) بلکه از رشد روحانی آنان از طریق خدمت کلام سخن میگوید.
۱:۱۲ او در ادامه به توضیح این امر میپردازد که تسلّی و برکت متقابل باشد. او از ایمان ایشان تسلّی مییافت و آنها نیز از ایمان وی. در همهی جماعتهای بنا کننده، غنای روحانی وجود دارد. «آهن، آهن را نیز تیز میکند، همچنین مرد، روی دوست خود را تیز میسازد» (امثال ۲۷:۱۷). به فروتنی و مهربانی پولس توجّه کنید، او خود را برتر از آن نمیدید که به وسیلهی دیگر مقدّسین کمک شود.
۱:۱۳ او چندین بار تصمیم به دیدار از روم گرفته بود ولی از این امر منع شده بود، شاید به خاطر نیاز دیگر مناطق، شاید به وسیلهی دخالت مستقیم روحالقدس و شاید به وسیلهی ضدیت شیطان. او آرزو داشت که ثمراتی در میان غیریهودیان ساکن روم و همچنین در میان امّت های دیگر بیابد. در اینجا او از ثمر در انجیل صحبت میکند، چنانکه در دو آیهی بعدی مشاهده میشود. در آیات ۱۱ و ۱۲، هدف او، دیدن مسیحیان روم در ایمان استوار ایشان ذکر شده، ولی در اینجا آرزو میکند جانهایی را ببیند که در پایتخت امپراتوری روم برای مسیح صید شده اند.
۱:۱۴ هر که مسیح را دارد، دستی پر برای پاسخ به ضروریترین احتیاجات دنیا را دارد. شفای کامل برای بیماری گناه؛ راهی برای فرار از ترس ابدی جهنّم؛ و ضمانت شادی ابدی با خدا را دارد. این امر او را ملزم میسازد که خبرخوش را به مردمان همهی فرهنگها -بربریان- و تمام انسانها از هر طبقه و با هر سطح دانش -حکیمان و جاهلان- برساند. پولس در این مورد خود را شدیداً ملزم میدید. او میگفت که «من مدیون هستم! »
۱:۱۵ برای ادای این دِین، او آماده بود تا با تمام قدرتی که خدا بدو عطا کرده، انجیل را در روم بشارت دهد. چنان که از این آیه برمیآید این موضوع مطمئناً راجع به ایمانداران روم نبود، زیرا آنان از قبل به خبرخوش پاسخ مثبت داده بودند، بلکه او آماده بود به امّتهای بیایمانی که در آن شهر بزرگ میزیستند بشارت دهد.
ب) تعریف انجیل (۱:۱۶-۱۷)
۱:۱۶ پولس عار نداشت از اینکه خبرخوش خدا را به روم متمدن و فرهیخته ببرد، هر چند پیام انجیل برای یهودیان سنگِ لغزش بود و برای یونانیان حماقت محسوب میشد، زیرا میدانست که انجیل قوّت خداست برای نجات، یعنی نشان میدهد که خدا چگونه هر کس را که به پسرش ایمان آورد به وسیلهی قوّتش نجات میدهد. این قدرت به طور مساوی، هم یهودیان و هم یونانیان را در بر میگیرد.
ترتیب اوّل برای یهود و پس یونانی، از دیدگاه تاریخی در دوران مربوط به اعمال رسولان تحقق یافت. در حالی که ما تعهّدی جاودانی نسبت به قوم سابق خدا یعنی یهودیان داریم، ملزم نیستیم که قبل از امّتها به ایشان بشارت دهیم. خدا امروزه، با یهودیان و امّتها بر یک اساس رفتار میکند و پیام و زمان بشارت نیز برای همه یکسان است.
۱:۱۷ از آنجا که در این آیه کلمهی عدالت برای اوّلین بار در این رساله آمده، برای درک معنی آن اندکی تأمّل میکنیم. این کلمه به چند معنی مختلف در عهدجدید بکار رفته ولی ما فقط سه کاربرد آن را در نظر میگیریم.
اول ، این کلمه برای توصیف آن ویژگی خدا بکار میرود که همواره آنچه درست، عدل، مناسب و هماهنگ با دیگر صفات او است انجام میدهد. وقتی میگویم خدا عادل است، یعنی اینکه هیچ ناراستی، بیعدالتی یا اشتباه در او نیست.
دوم، عدالت خدا میتواند به رفتار وی در جهت عادل شمردن گناهکاران بیدین اشاره داشته باشد. او میتواند اینکار را بکند و همچنان عادل بماند زیرا عیسی به عنوان جانشین بیگناه نژاد انسان، تمامی شرایط و الزامات عدالت الهی را تأمین نمود.
بالاخره، عدالت خدا به جایگاه کاملی اشاره دارد که خدا برای همه کسانی که به پسرش ایمان آوردهاند فراهم کرده است (۲قرنتیان۵:۲۱). با کسانی که در خود عدالتی ندارند چنان رفتار میشود که گویی عادل هستند زیرا خدا آنها را در کاملیت مسیح میبیند. عدالت مسیح به حساب آنها گذاشته میشود.
معنی عدالت در آیه ۱۷ کدامیک از اینها است؟ اگر چه میتواند به هر سه معنای بالا باشد ولی به نظر میآید عدالت خدا در این آیه مخصوصاً به شیوه او برای عادل شمردن گناهکاران به وسیله ایمان اشاره دارد.
عدالت خدا در انجیل آشکار شده است. اولاً، انجیل به ما میگوید که عدالت خدا مستلزم مجازات گناه است و مجازات گناه، موت میباشد. ولی سپس میشنویم که محبت خدا، الزامات عدالت او را مهیا میسازد. او پسر خود را فرستاد تا به عنوان جانشین گناهکاران بمیرد و جریمه آنها را به طور کامل بپردازد. حال چون الزامات عدالت خدا تأمین شده، او میتواند همه کسانی را که از کار مسیح بهرهمند شدهاند عادلانه نجات ببخشد.
عدالت خدا مکشوف میشود از ایمان تا ایمان. عبارت از ایمان تا ایمان میتواند به معانی زیر باشد: (۱) از امین بودن خدا تا ایمان ما؛ (۲) از درجهای از ایمان تا درجه دیگر؛ (۳) به ایمان از ابتدا تا آخر. معنی اخیر میتواند محتملترین معنی ممکن باشد. عدالت خدا بر اساس اعمال داده نمیشود و نه برای کسانی است که در پی به دست آوردن یا داشتن شایستگی آن هستند، بلکه تنها بر اساس اصل ایمان مکشوف میشود. این نکته کاملاً با قانون الهی مذکور در حبقوق ۲:۴ مطابقت دارد: «عادل به ایمان زیست خواهد نمود» که همچنین میتوان آن را این گونه درک نمود: «عادل شمردهشدگان به ایمان، زیست خواهند کرد.»
در هفده آیه اول رومیان، پولس موضوع رساله خود را معرفی میکند و بعضی از نکات اصلی را به طور خلاصه بیان مینماید. حال او سومین سوال خود را مطرح میکند، «چرا انسانها به انجیل نیاز دارند؟» جواب سؤال به طور خلاصه این است که زیرا ایشان بدون انجیل گمشده هستند. ولی این جواب چهار سوال فرعی را در پی دارد: (۱) آیا بتپرستانی که هرگز پیام انجیل را نشنیدهاند، گمشده هستند؟ (۱:۱۸-۳۲)؛ (۲) آیا اخلاقگرایانی که خود را عادل میانگارند، چه یهود و چه غیریهود، گمشده هستند؟ (۲:۱-۱۶)؛ (۳) آیا قوم سابق خدا یعنی یهودیان گمشده هستند؟ (۲:۱۷-۳:۸)؛ (۴) آیا همه مردم گمشده هستند؟ (۹:۳-۲۰).
پ) نیاز جهانی به انجیل (۱:۱۸-۳:۳۰)
۱:۱۸ در اینجا جواب این سؤال را مییابیم که «چرا انسانها به انجیل نیاز دارند؟» جواب این است که آنها بدون انجیل گمشده و از دست رفته هستند، و نیز اینکه غضب خدا از آسمان مکشوف میشود بر ضد هر شرارت مردمانی که راستی را در روش ناراست و زندگی نادرستشان باز میدارند. ولی غضب خدا چگونه مکشوف میشود؟ یک جواب در خود متن آمده است. خدا ایشان را در ناپاکیشان (۱:۲۴) به هوسهای خباثت (۱:۲۶) و ذهن مردود (۱:۲۸) تسلیم میکند. ولی این امر نیز حقیقت دارد که خدا گاهی اوقات در تاریخ بشر وارد میشود تا نارضایتی و خشم خود را در برابر گناهان انسان نشان دهد؛ برای مثال، طوفان (پیدایش۷)، نابودی سدوم و عموره (پیدایش۱۹)، و مجازات قورح، داتان و ابیرام (اعداد۱۶:۳۲).
۱:۱۹ «آیا بتپرستانی که تا به حال پیام انجیل را نشنیدهاند گمشده و دور از نجات هستند؟» پولس نشان میدهد که همین طور است، نه به خاطر شناختی که ندارند، بلکه به خاطر نوری که دارند ولی آن را رد میکنند. چیزهایی که میتوان از آنها خدا را در خلقتش شناخت به ایشان ظاهر شده است. خدا ایشان را بدون مکاشفهای از خود، نگذاشته است.
۱:۲۰ حتی از حین آفرینش عالم، دو ویژگی نادیدنی خدا برای همه قابل رویت بوده است: قوت سرمدی و اولوهیتش. کلمهای که پولس در اینجا بکار برده، به معنای ذات الهی یا الوهیت است و بیانگر شخصیت خدا به جای واجبالوجود بودنش و نشان دهنده صفات پر جلال او به جای اولوهیت ازلی و ذاتی او است. اولوهیت او مکشوف بود.
موضوع بحث در این جا واضح است: خلقت نیازمند خالق است و طرح نیازمند طراح. با نگاه به خورشید، ماه و ستارگان هر کسی میتواند بداند که خدایی هست.
جواب این سئوال که «پس بتپرستان چه؟» این است: ایشان عذری ندارند. خدا، خود را در خلقتش به ایشان ظاهر کرده ولی آنها هیچ جوابی به این مکاشفه او نشان ندادهاند. بنابراین مردمان به خاطر رد کردن نجاتدهندهای که هرگز نشناختهاند محکوم نمیشوند بلکه به خاطر بیایمانی ایشان نسبت به چیزهائی که میتوانستند درباره خدا بدانند.
۱:۲۱ هر چند خدا را از طریق اعمالش شناختند، او را چون خدا تمجید نکردند و برای تمامی اعمالش او را شکر ننمودند، بلکه خود را به خیالات و فلسفههای باطل درباره خدایان دیگر سپردند و در نتیجه توانایی دیدن و تفکر درست را از دست دادند. «نپذیرفتتن نور به منزله انکار نور است.» آنانی که نمیخواهند ببینند، توانایی دیدن را از دست میدهند.
۱:۲۲ هر چقدر انسانها در آگاهیهای خود ساخته خویش بیشتر مغرور شدند، بیشتر در حماقت و نادانی غرق شدند. این دو ویژگی همیشه نمایانگر کسانی است که شناخت خدا را رد میکنند؛ آنها در آن واحد تبدیل به احمقهایی غیر قابل تحمل و نادانانی مفتضح میشوند.
۱:۲۳ «انسان اولیه» به جای تکامل یافتن از گونهای پایینتر، از ابتدا دارای نظم اخلاقی والائی بود. او با نپذیرفتن خدای غیرفانی، حقیقی و لایتناهی، انحطاط و حماقت خود را تا پرستش بتها گسترش داد. کل این متن، نظریه تکامل انسان را رد میکند و آن را دروغی بیش نمیداند.
انسان فطرتاً مذهبی است و باید چیزی برای پرستیدن داشته باشد. انسان وقتی از پرستش خدای زنده سر باز میزند، خدایانی از سنگ و چوب برای خود و به شکل انسان، پرندگان، حیوانات و حشرات میسازد. به این سیر نزولی توجه کنید: انسان، پرندگان، حیوانات و حشرات. و به خاطر داشته باشید که انسان شبیه چیزی میشود که آن را میپرستد. هر اندازه مفهوم اولوهیت برای او به انحطاط کشیده میشود، اخلاقیات او نیز منحطتر میگردد. اگر خدای انسان حشره باشد، در آن صورت به راحتی احساس میکند که میتواند هر طور بخواهد زندگی کند. همچنین به خاطر داشته باشید که پرستنده معمولاً خود را پایینتر از کسی یا چیزی میانگارد که میپرستد. انسانی که به صورت و شباهت خدا آفریده شده، در این حالت جایگاهی حقیرانهتر از مارها مییابد!
وقتی انسان به پرستش بتها میپردازد، درواقع دیوها را پرستش میکند. پولس به وضوح بیان میکند که چیزهایی که امتها برای بتها قربانی میکنند، نه به خدا بلکه به دیوها تقدیم میشود (۱قرنتیان۱۰:۲۰).
۱:۲۴ سه بار گفته شده که خدا، انسانها را تسلیم نمود. او ایشان را به ناپاکی تسلیم نمود (۱:۲۴)، به هوسهای خبیث (۱:۲۶) و به ذهن مردود (۱:۲۸). به بیان دیگر، غضب خدا بر ضد کل شخصیت انسانها بود.
در مقابل شهوات خبیث دلهایشان، خدا ایشان را به ناپاکیهای جنسی مانند زنا، هرزگی، شهوت، فاحشگی و روسپیگری... تسلیم کرد. زندگی برای ایشان تبدیل به افراط در روابط جنسی شده که با آن بدنهای خود را خوار سازند.
۱:۲۵ این تسلیم شدن به وسیله خدا به خاطر این بود که ابتدا، حقیقت خدا را به جهت دروغ بتها ترک کردند. بت، دورغ است و نشانهای دورغین از خدا. شخص بتپرست تصویری از یک مخلوق را میپرستد و بنابراین به خالقی توهین و بیاحترامی میکند که شایسته حرمت و پرستش ابدی میباشد و نه توهین.
۱:۲۶ به همین دلیل مشابه، خدا ایشان را به اعمال جنسی با همجنسان خود تسلیم نمود. زنان همجنسباز شدند، و روابط جنسی نامعمول با هم ایجاد کردند و هیچ عار هم نداشتند.
۱:۲۷ مردها تبدیل به لواطکار شدند آنهم در اثر عملکردهای نابهنجار خود. با روی گرداندن از طریقه ارتباط ازدواجی که خدا مقرر کرده بود، مردها از شهوات خود با دیگر مردها سوختند و تبدیل به لواطکاران شدند. ولی گناهان ایشان در روح و بدن ایشان نیز اثر گذاشت.مرضها، انحرافات اخلاقی و احساس گناه ایشان را مثل تار عنکبوتی احاطه کرد. این امر، عقیدهای را که میگوید کسی میتواند مرتکب چنین گناهی بشود و از آن آزاد شود را رد میکند.
همجنسگرایی در روزگار ما به عنوان یک مرض شناخته شده است و برای بعضی دیگر هم یک طریق شروع و متناوب زندگی. مسیحیان باید مواظب باشند که داوریهای ذهنی دنیا را قبول نکنند بله به وسیله کلام خدا هدایت شوند. در عهد عتیق، این گناه با مجازات مرگ همراه بودند (لاویان ۱۸:۲۹، ۲۰:۱۳) و در اینها در عهد جدید آنانی که این گناه را مرتکب میشوند، لایق مرگ خوانده شدهاند (رومیان ۱:۳۲). کتابمقدس از همجنسگرایی به عنوان یک گناه جدی نام میبرد که نابودی سدوم و عموره یعنی جایی که لواطان طغیان کرده بودند توسط خدا گواهی بر این امر است (پیدایش۱۹:۴-۲۵).
انجیل بخشش را برای همجنسگرایان نیز در بر دارد اگر این گناهکاران از همه گناهانشان توبه کرده و به خداوند عیسی مسیح ایمان بیاورند. مسیحیانی که در چنین گناه فجیعی افتادهاند میتوانند بخشش را از طریق اعتراف و بازگشت از گناهشان و ترک آن به دست آورند. رهایی کاملی از همجنسگرایی برای همه کسانی که از کلام خدا اطاعت میکنند وجود دارد. کمک مشاورهای در اکثر این موارد خیلی حائز اهمیت است.
این امر درست است که بعضی مردم به نظر تمایلی طبیعی نسبت به همجنسگرایی دارند. این نباید تعجبآور باشد، از آنجا که طبیعت سقوط کرده انسان قدر به چنین اعمال انحراف جنسی و شرورانه است. گناه فساد اخلاقی شامل گرایش به آن نمیشود بلکه تسلیم و مرتکب شدن آن است. روحالقدس و قدرت مقاومت کردن در برابر وسوسه و در آخر پیروزی را به ایمانداران میدهد (۱قرنتیان ۱۰:۱۳). بعضی از مسیحیان قرنتس در این اعتقاد زندگی میکردند که همجنسگرایی نیازی به توبه و بازگشت در طریق زندگی آنها ندارد (۱قرنتیان ۹:۶-۱۱).
۱:۲۸ چونکه انسانها از به خاطر داشتن خدا در دانش خود سرباز زدند، و نه حتی به عنوان خالق، حافظ یا رهاننده، خدا نیز ایشان را به ذهن مردود واگذاشت تا مرتکب دیگر اشکال شرارت شوند. این آیه شناختی عمیق از تکامل بزرگ گرایشات نفسانی انسانها به دست میدهد. دلیل این امر به خاطر خود ایشان نبود بلکه به خاطر اراده آنها، آنها نمیخواستند خدا را در دانش خود نگاه دارند، این امر گواهی بر تکامل ایشان نیست که ایشان چنان در دانش خود غرق شده باشند که نتوانند خدا را بپذیرند. بلکه این به خاطر این است که آنها خواستار توضیحات و توجیهاتی بودند که بر اساس آن بتوانند خدا را کاملاً حذف کنند. آنها میدانستند که اگر خدایی هست، پس ایشان از لحاظ ذهنی نسبت به او مسئول هستند.
۱:۲۹ در اینجا، لیستی سیاه از گناهان دیگری آمده است که جزو خصوصیات انسان بیگانه نسبت به خدا میباشند. توجه داشته باشید که چنین انسانی پر از اینها است، نه فقط اینکه او این کارها را تفننی انجام دهد. او در گناهانی زیست میکند که به وجود انسان سازگار نیستند: ناراستی (بیعدالتی)،انحرافات جنسی ۲ (زنا، فحشا و دیگر طرق غیر مشروع جنسی)،شرارت (کارهای شریرانه)، طمع (آز، آرزوی داشتن بیشتر)، خباثت (آرزوی اذیت و آزار دیگران: تنفر و انزجار)، پر از حسد (حسود نسبت به دیگران)، پر از قتل (کشتن عمدی و غیر قانونی دیگران، حتی در عصبانیت و مرتکب شدن دیگر جنایات)، پر از جدال (کشمکش، دعوا و مبارزه)، پر از مکر (فریبکاری، حقهبازی و حیلهگری)، پر از بدخوئی (تلخی، کینه، تنفر و سوءنیت).
۱:۳۰ غمّازان (افترا زدن و شایعه درست کردن)، غیبت گویان (افترا زدن صریح، کسانی که راجع به دیگران به بدی صحبت میکنند)،دشمنان خدا (یاکسانی که از خدا متنفر هستند)، اهانت کنندگان (توهین و تهمت)، متکبران (خودخواه و خودپسند)، لافزنان (خود نمایی، اغراق)، مُبْدعانِ شر (ساختن شکلهای دیگری از شرارت)، نا مطیعان والدین (طغیان علیه اقتدار والدین).
۱:۳۱ ۳ بیفهم (کمبود دید روحانی و بصیرت ذهنی و بدون شناخت و آگاهی)، بیوفا (شکستن عهدها، رفتارها، قولها و رفتار کردن بر طبق هدف خویش)، بیمحبت (عمل کردن بدون در نظر گرفتن الگوهای طبیعی و تعهداتی که این الگوها در پی دارند)، انتقامجو (مخالف یا سنگدل)، بیرحم (جنایتکار، کینه توز و بدون دلسوزی).
۱:۳۲ آنانی که در روابط جنسی افراط میکنند (۱:۲۴) و آنانی که انحرافات جنسی میزنند (۱:۲۶، ۲۷) و کسانی که دیگر گناهان لیست شده را مرتکب میشوند (۱:۲۹-۳۱) دانش ذاتی داشتند نه فقط که این چیزها غلط هستند بلکه مستوجب مرگ نیز هستند. آنها میدانستند که این عقیده خداست بهر حال آنها بیشتر در پی عقلانی و منطقی جلوه دادن این گناهان بودند. ولی این امر ایشان را از چنین افعالی منحرف نکرد تا از بیخدایی دست بر دارند. در حقیقت آنها با دیگران شریک چنین اعمالی شدند و احساس خوش از چنین شراکتی در گناه بدیشان دست داد.
نکاتی در باب بت پرستان بی خبر از انجیل
پس جواب خدا به سئوال آیا بد دینان که هرگز انجیل را نشنیدهاند گم شده هستند چیست؟ محکومیت بیدینان این است که آنان با نوری که خدا در خلقت بدیشان عطا کرده است زندگی نکردند. به جای آن، ایشان بتپرست شدهاند، و در نتیجه خودشان را به زندگی پست و بیثمر رها کردند.
ولی یک فرد بیدین را تصور کنید که با نوری که خدا عطا میکند زیست مینماید. تصور کنید که او بتش را سوزانده و در پی خدای حقیقی میرود. سپس چه میشود؟
دو نوع تعلیم در میان ایمانداران انجلی در این زمینه وجود دارد.
بعضی معتقدند که اگر یک کافر با نور خدا در خلقت زندگی کند، خدا، نور انجیل را بر او میفرستد. کرنیلیوس به عنوان یک مثال میتوان ذکر شود. او خدا را میطلبد. دعاها و صدقات او به یاد خدا آمد. سپس خدا پطرس را فرستاد تا چگونگی نجات یافتن را به او بگوید (اعمال۱۱:۱۴).
دیگران معتقدند که اگر انسانی به خدای واحد و زنده اعتماد کند چنانچه او خودش را در طبیعت آشکار ساخته است، ولی قبل از شنیدن پیام انجیل بمیرد، خدا به خاطر کار مسیح بر روی صلیب در جلجتا او را نجات خواهد داد. اگر چه انسان به خودی خود راجع به کار مسیح چیزی نمیداند ولی خدا ارزش کار او را اگر به وی اعتماد کند و به نور او که میتواند آن را دریافت کند، نشان خواهد داد. آنانی که این دیدگاه را حفظ کردهاند میگویند که این طریق نجات خدا است برای مردم قبل از جلجتا و اینکه چگونه او هنوز احمقها، کودنها و همچنین بچههایی که قبل از سن مورد نیاز برای تشخیص دادن میمیرند را نجات میدهد.
اولین دیدگاه میتواند به وسیله مورد کرنیلیوس حمایت شود. دومین دیدگاه حمایتهای کمتری در نوشتههای مقدس دارد خصوصاً در زمینه مرگ و قیام مسیح (عصر حاضر) و همچنین این دیدگاه، نیاز پیشرفت فعالیتِ بشارتی را تضعیف مینماید.
پولس نشان داده که کافران گمشده هستند و به انجیل نیاز دارند. حالا او به دسته دوم مردم برمیگردد، کسانی که هویت اصلیشان مورد بحث است. ما معتقدیم که پولس رسول در اینجا دارد راجع به معلمین اخلاق (اخلاقگرایان) صحبت میکند که خود را عادل میپندارند چه یهودیان و چه امتها. آیه اول نشان میدهد که آنها اخلاقگرایانِ عادل پنداری بودند که رفتار دیگران را محکوم میکردند (در حالی که آنها خودشان همان گناهان را مرتکب میشوند)، آیات۹، ۱۰، ۱۲، ۱۴ و۱۵ نشان میدهند که پولس هم راجع به یهودیان و هم امتها صحبت میکند. بنابراین سئوال در محکمه دادگاه این خواهد بود: آیا اخلاقگرایان عادلپندار چه یهودیان و چه امتها هم گم شده هستند؟ و همان طور که خواهیم دید جواب این است: بله، آنها هم گمشده هستند!
۱. ۱:۴ برخی مفسران بر این باورند که "روح قدوسیت" به وجود قدوس خود مسیح یعنی روح انسانی او اشاره دارد.
۲. ۱:۲۹ به راحتی می توان دید که چگونه برخی کپی برداران نسخ خطی به اشتباه انحرافات جنسی را حذف کرده اند: در زبان یونانی واژه proneia در ظاهر بسیار شبیه واژه poneuria (شریر) است.
۳. ۱:۳۱ آیه 31 حاوی پنج کلمه منفی است که با " بیخدا" شروع میشود که بسیار شبیه ساختار کلماتی استکه در زبان ما پیشوند "بی" یا دارند مانند بیگذشت