Persepolis

۲:‏۱ این دسته دوم کسانی هستند که به بی‌‌دینان اشاره می‌‌کنند و خود را از ایشان با فرهنگ‌تر، با سوادتر و متمدن‌تر می‌‌انگارند. آنها بی‌‌دینان را به خاطر رفتار فاسد شان محکوم می‌‌کنند، در حالی که آنها نیز از طریقی موشکافانه‌تر به همان اندازه و شاید بیشتر گناهکار بودند. انسان سقوط کرده می‌‌تواند تقصیرات دیگران را ببیند بیشتر از آنچه که در خودش می‌‌بیند. ولی این حقیقت که انسان سقوط کرده می‌‌تواند گناه دیگران را قضاوت کند نشان می‌‌دهد که او تفاوت‌‌های بین درست و غلط را می‌‌داند. اگر انسان، این را می‌‌دانست که دزدیدن زن او توسط کسی دیگر خطا بود پس باید می‌‌دانست که برای او هم دزدیدن زن دیگری خطا است. بنابراین، وقتی که کسی همان گناهی را مرتکب می‌‌شود که به خاطر آن دیگران را محکوم می‌‌کند او بدون هیچ عذری زندگی خود را به پایان خواهد.

Arch of Titus in Rome
Arch of Titus in Rome

گناهان مردمان با فرهنگ لزوماً با گناهان بی‌‌دینان برابر است. چنانچه یک اخلاق‌گرا بگوید که گناهان داخل کتاب را مرتکب نشده است، باید این حقایق را البته به خاطر داشته باشید:‏

۱. او قادر به مرتکب شدن همگی آن گناهان است.

۲. با شکستن یک حکم، او در قبال همه آنها خطاکار است (یوشع۲:‏۱۰)

۳. او مرتکب گناهانی در تفکر خود شده است که هرگز در اعمال خود مرتکب آنها نشده و اینها در کلام خدا منع شده‌‌اند. عیسی برای مثل تعلیم داد که نگاه شهوت‌آمیز معادل زناست (متی۵:‏۲۸).

۲:‏۲ آنچه که اخلاق‌گرایان خود پسند به آن احتیاج دارند درسی است از حکم خدا و پولس رسول ادامه می‌‌دهد و این درس را در آیات ۲-‏۱۶ ارائه می‌‌دهد. اولین نکته این است که داوری خدا برحق است. این داوری بر پایه شواهد غیر مستقیم، ناقص و یا ضمنی نیست. بلکه این حکم بر پایه حقیقت است، تماماً حقیقت و نه چیزی دیگر.

۲:‏۳ دوماً حکم خدا غیر قابل گریز است برای آنانی که دیگران را برای همان گناهانی که خودشان مرتکب می‌‌شوند محکوم می‌‌کنند. ظرفیت و توانایی ایشان در محکوم کردن دیگران باعث آمرزیده شده خودشان نمی‌‌شود. در این حقیقت، این امر محکومیت خودشان را سنگین‌تر می‌‌کند.

۴:‏۲ سپس می‌‌آموزیم که حکم خدا بعضی اوقات صبر می‌‌کند. این صبر به عنوان مدرکی است بر مهربانی، صبوری و حلم او. مهربانی یعنی که او در قبال گناهکاران رحیم است ولی نه نسبت به گناهانشان. ا. صبور است یعنی داوری شرارت انسان گناهکار را به تعویق می‌‌اندازد. حلم او، خویشتن داری وی است در مقابل کینه دائمی و تحریک‌آمیز انسان.

مهربانی خدا ، چنانچه در نگهداری، حفاظت و نعمت‌‌های او دیده می‌‌شود انسان را به سوی توبه می‌‌کشاند. او نمی‌‌خواهد که کسی هلاک شود بلکه همه بیایند و توبه کنند (دوم پطرس ۳:‏۹).

توبه یعنی رو به رو شدن و بازگشت کردن از گناه و در طریق مخالف گناه سلوک کردن. این تعویض تفکر است که سبب می‌شود، رفتا رانسان عوض شود و نتیجه‌‌اش در عمل مشخص می‌‌شود. این امر (توبه) نشان دهنده این است که انسان در کنار خدا بر ضد گناه قرار گرفته است. این چیزی بیشتر از یک موافقیت عقلانی است. توبه از گناه، وجدان شخص را نیز درگیر می‌‌کند، چنانچه جان نیوتون نوشته است:‏ «وجدان منع گناهِ مرا احساس می‌‌کند و در اختیار دارد.»

۲:‏۵ چهارمین چیزی که ما راجع به حکم خدا می‌آموزیم این است که به تدیج در اثر گناهان متعدد جمع می‌‌شود. پولس سخت بودن و ناتوبه کار بودن گناهکاران را غضب خدا را ذخیره می‌‌کنند همانند این امر به تصویر می‌‌کشد که ایشان در حال جمع‌آوری کردن و ساختن قصری از نقره و طلا هستند. ولی این قصر طلا و نقره در روزی که غضب خدا بالاخره در روز داوری و در مقابل تخت سفید داوری‌‌اش ظاهر می‌‌شود چه خواهد شد؟ (مکاشفه۲۰:‏۱۱-‏۱۵)! در آن روز، داوری خدا به طوری کاملاً عادلانه دیده خواهد شد بدون هیچ تعصب یا بی‌‌عدلی در قبال یکی از انواع انسان‌‌ها.

۲:‏۶ در پنج آیه بعدی، پولس به ما یاد‌آوری می‌‌کند که داوری خدا بر طبق اعمال هر کس می‌‌باشد. یک انسان می‌‌تواند به مهربانی خود فخر کند. او می‌‌تواند به طبقه ملیتی و یا نژادی خود تکیه کند (ببالد). او می‌‌تواند این حقیقت را مد نظر قرار دهد که خانواده اجدادی او مردان خدایی بوده‌‌اند ولی او به وسیله اخلاق و رفتار خود داوری می‌‌شود و نه بواسطه هیچکدام از این چیزها. اعمال او تعیین کننده حق او می‌‌باشند.

اگر ما آیات ۶-‏۱۱ را با هم بررسی کنیم، راحت است که نتیجه‌گیری کنیم که آنها نجات به وسیله اعمال را تعلیم می‌‌دهند. به نظر می‌‌آید که اینها می‌گویند کسانی که اعمال خوبی انجام می‌‌دهند بنابراین حیات جاودان کسب می‌‌نمایند.

ولی واضح است که متن نمی‌‌تواند این معنی را بدهد، زیرا در اینصورت شهادت‌‌های اکثر قسمت‌‌های کتبرمقدس را درباره آموزه نجات آشکارا تکذیب خواهد کرد. چون این شهادت‌‌ها می‌‌گویند که نجات فقط بواسطه ایمان عطا می‌‌شود و نه اعمال. چَفِر می‌‌گوید که ۱۵۰ متن در عهد جدید هستند که شاهد بر آموزه نجات فقط از طریق ایمان هستند. وقتی که منصفانه درک کنیم حتی یک متن یافت نمی‌‌شود که بتوان چنین شهادت قاطعانه را نقض کند.

پس ما چگونه می‌‌توانیم این متن را بفهمیم؟ اول باید بفهمیم که اعمال خوب تا زمانی که شخص تولد تازه پیدا نکند شروع نمی‌‌شوند. وقتی که مردم از عیسی پرسیدند:‏ ماچه کاری باید انجام دهیم که اعمال خدا را به جا آورده باشیم؟ او جواب داد، عمل خدا این است که به آن کس که او فرستاد، ایمان بیاورید (یوحنا۶:‏۲۸، ۲۹). بنابراین اولین عمل خوبی که یک نفر می‌‌تواند انجام دهد این است که به خداوند عیسی مسیح ایمان بیاورد و ما باید دائماً به یاد داشته باشیم که ایمان یک عمل شایسته نیست که شخص به وسیله آن نجات می‌‌یابد. بنابراین اگر نجات نیافتگان به وسیله اعمالشان شخصی ایشان همانند دستمالی ملوّث دیده می‌‌شوند (اشعیا ۶۴:‏۶). گناه محکوم گننده ایشان، ایمان نیاوردن به عیسی به عنوان خداوند است (یوحنا ۳:‏۱۸). علاوه بر آن، اعمال ایشان بر درجه محکومیت ایشان تاثیر می‌‌گذارند (لوقا ۱۲:‏۴۷، ۴۸).

اگر ایمان‌داران، برطبق اعمالشان داوری شوند، نتیجه‌‌اش چه خواهد شد؟ مطمئناً آنها نمی‌‌توانند چنان اعمال نیکی داشته باشند که به وسیله آنها بتوانند نجات را کسب کنند. تمامی کارهای ایشان قبل از نجات گناه‌‌آلود بوده است. ولی خون مسیح، گذشته را پاک کرده است. حالا خود خدا نمی‌‌تواند چیزی در ایشان بیابد که به وسیله آن ایشان را به جهنم محکوم کند. ایشان یک‌بار نجات یافته‌‌اند، و شروع به انجام اعمال نیک کرده‌‌اند؛ نه لزوماً اعمالی خوبی که با چشم دنیوی دیده می‌‌شوند بلکه اعمالی نیکی که خدا آنها را می‌‌بیند. اعمال نیک ایشان در نتیجه نجات پدید آمده‌‌اند، و نه به دلایلی عقلانی. در مقابل مسند داوری مسیح، اعمال ایشان باز نگری شده و ایشان برای تمامی خدمت وفادارانه خود پاداش می‌‌گیرند.

۲:‏۷ در توضیح این امر که داوری بر طبق اعمال خواهد بود، پولس می‌‌گوید که خدا حیات جاودان را به آنانی خواهد داد که با صبر در اعمال نیکو طالب جلال و اکرام و بقا هستند. چنانچه الان توضیح داده شد، این بدین معنا نیست که مردم نجات پیدا می‌کنند به خاطر صبرشان در انجام دادن اعمال نیکو. که این انجیل دیگری خواهد بود. هیچکس طبیعتاً اینچنین زندگی نکرده است و هیچکس بدون قدرت آسمانی نمی‌تواند اینگونه « نیکو» زندگی کند. هرکس که با این توضیحات، مطابقت داشته باشد به وسیله فیض از طریق ایمان نجات یافته است. این حقیقت که او جلال و اکرام و بقا است نشان می‌‌دهد که او تولد تازه یافته است. کل ماهیت زندگی او نشان می‌‌دهد که وی توبه نموده بازگشت کرده است.

او در پی جلال آسمانی است، اکرامی که فقط از سوی خدا می‌‌آید (یوحنا ۵:‏۴۴)، بقایی که نمایانگر بدن قیام کرده اوست (۱قرنتیان ۱۵:‏۵۳، ۵۴)، ارث آسمانی که فاسد نشدنی، تحلیل‌ناپذیر و تخریب نشدنی است (۱پطرس ۱:‏۴).

خدا حیات جاودان را به همه کسانی که شهادت تجربه بازگشت به سوی او را در خود مجسم دارند، عطا می‌‌کند. از حیات جاودان به طرق مختلفی در عهد جدید سخن به میان آمده است. این ثروتی است که ما در حین توبه و بازگشت دریافت کرده‌‌ایم (یوحنا ۵:‏۲۴). این ثروتی است که در آینده از آن ما خواهد بود وقتی که بدن جلال یافته را کسب می‌‌کنیم (در اینجا و رومیان۶:‏۲۲). اگر چه این حیات جاودان به وسیله ایمان عطا می‌‌شود، بعضی وقتها این حیات وابسته به پاداش زندگی وفادارانه نیز می‌‌باشد (مرقس۱۰:‏۳۰). همه ایمان‌داران حیات جاودانی خواهند داشت ولی بعضی گنجایش بیشتری را برای لذت بردن ازآن دارا خواهند بود. این یعنی چیزی بیشتر از نهایت ممکن که الان موجود است. این کیفیت حیات است، یعنی حیات وافر که نجات دهنده در یوحنا۱۰:‏۱۰ آن را وعده می‌‌دهد. این در اصل همان حیات خود مسیح است (کولسیان۱:‏۲۷).

۲:‏۸ آنانی که اهل تعصب هستند و اطاعت راستی نمی‌‌کنند بلکه مطیع ناراستی هستند، خشم و غضب را دریافت خواهند داشت. آنها از راستی اطاعت نمی‌‌کنند. آنها هرگز به دعوت انجیل پاسخ مثبت نداده‌‌اند بلکه آنها انتخاب کرده‌‌اند تا از ناراستی مثل اربابشان اطاعت کنند. زندگی ایشان نمایانگر مبارزه، کشمکش و نا اطاعتی (طغیان) بوده است؛ این مطمئناً ثابت می‌‌کند که ایشان هرگز نجات نیافته‌‌اند.

۲:‏۹ حالا پولس رسول عقیده خود را راجع به دو نوع اعمال و اعمال کنندگانشان تکرار می‌‌کند بجز اینکه این دفعه او این کار را معکوس جلوه می‌‌کند.

عقیده بر این می‌‌باشد:‏ هر آنکس مرتکب بدی شود، عذاب آن را خواهد کشید. در اینجا دوباره لازم می‌‌دانیم که عنوان کنیم اعمال بد نمایانگر قلبی بد و بی‌‌ایمان هستند. اعمال، توضیحی بیرونی هستند از طرز رفتار و تلقی شخص نسبت به خداوند در درونش.

عبارت اول بر یهود و پس بر یونانی نشان می‌‌دهد که داوری خدا بر طبق مزیت و نوری خواهد بود که ایشان دریافت کرده‌‌اند. یهودیان در مزیت اول هستند از آن رو که قوم برگزیده خدا بر زمین بودند، بنابراین آنها در این مسئولیت اول خواهند بود. این سیمای داوری خدا در جلوتر و در آیات ۱۲-‏۱۶ آمده است.

۲:‏۱۰ خواست خدا جلال، اکرام و سلامتی برای همه است، یهودی و یونانی که کارهای نیکو می‌‌کنند. و اجازه بدهید فراموش نکنیم که هیچکس نمی‌‌تواند نیکو کاری کند مگر ابتدا ایمان و اعتمادش را بر خداوند عیسی مسیح قرار بدهد.

عبارت نخست بر یهود و بر یونانی نیز نمی‌تواند ظاهر کننده تبعیض باشد زیرا آیه بعدی نشان می‌دهد که داوری خدا منصفانه است. بنابراین، عبارت باید نشان‌دهنده الگوی تاریخی باشد که انجیل بر طبق آن خارج شده است، چنانچه در ۱:‏۶ آمده است. انجیل اول به یهودیان اعلام شد و اولین ایمان‌داران یهودی بودند.

۲:‏۱۱ حقیقتی دیگر درباره داوری خدا این است که بدون طرفداری از هیچ شخصی می‌‌باشد. در دادگاه‌‌های شرعی انسان‌‌ها، برتری به وسیله ظاهر خوب، نفوذ و ثروت بیشتر به دست می‌‌آید ولی خدا به طور جدی منصف است. هیچ یک از عوامل نژاد، مکان یا چهره هرگز بر او تاثیر (نفوذ) نداشته است.

۲:‏۱۲ چنانچه در بالا مشخص شد، آیات ۱۲-‏۱۶ راجع به این نکته نوشته شده‌‌اند که داوری خدا بر طبق میزان نوری خواهد بود که ایشان دریافت کرده‌‌اند دو جنبه در اینجا به تصویر کشیده شده است:‏ آنانی که شریعت را ندارند (امت‌‌ها) و آنانی که در زیر شریعت هستند (یهودیان). این شامل همه اشخاص می‌شود به جز آنانی که جز کلیسای خدا هستند (ر.ک ۱قرنتیان ۱۰:‏۳۲ نگاه کنید، جایی که نژاد انسانی به سه جنبه تقسیم می‌‌شود).

آنانی که بدون شریعت گناه کرده‌اند، بی‌‌شریعت نیز هلاک می‌‌شوند. این آیه نمی‌‌گوید که بدون شریعت داوری می‌‌شوند بلکه بدون شریعت هلاک می‌ ‌شوند. آنها بر طبق مکاشفه‌‌ای که خداوند بدیشان داده و شکستنی که ایشان در زندگی طبق این مکاشفه داشته‌‌اند، هلاک خواهند شد.

آنانی که با شریعت گناه می‌‌کنند، از شریعت نیز بر ایشان حکم خواهد شد و اگر ایشان اطاعت نکرده باشند، آنها نیز هلاک خواهند شد. شریعت اطاعت کامل را می‌‌طلبد.

۲:‏۱۳ داشتن اطلاعات بیشتر از شریعت کافی نیست. شریعت طالب اطاعت کامل و پیگیری (مداوم) می‌‌باشد. هیچکس به این سادگی عادل شمرده نمی‌‌شود چونکه می‌‌داند شریعت چه می‌‌گوید. تنها راه قابل تصور برای کسب عادل شمردگی زیر بار شریعت فقط می‌‌تواند حفظ کردن کامل آن باشد. ولی از آنجایی که همه مردم گناهکارند برای ایشان غیر ممکن است که اینکار را انجام دهند. بنابراین، این آیه واقعاً وضعیتی را عنوان می‌‌کند که از محدوده ظرفیت و توان بشر خارج است.

عهد جدید مکرراً تعلیم می‌‌دهد غیر ممکن است برای انسان که به وسیله اجرای شریعت بتواند عادل شمرده شود (ر.ک اعمال۱۳:‏۳۹؛ رومیان۳:‏۲۰؛ غلاطیان ۲:‏۱۶، ۲۱؛ ۳:‏۱۱). هدف خدا هرگز این نبود است که انسان‌ها به وسیله شریعت نجات بیابند. حتی اگر شخصی بتواند کاملاً از این روز به بعد شریعت را نگاه دارد، او هنوز هم نمی‌تواند عادل شمرده شود زیرا خدا گذشته را نیز از او طلب می‌‌کند. بنابراین وقتی که آیه۱۳ می‌‌گوید کنندگان شریعت عادل شمرده خواهند شد ما باید این امر را در این معنی بیابیم که شریعت طالب اطاعت است و اگر کسی از روزی که متولد شد کاملاً از آن اطاعت کرد، عادل شمرده خواهد شد. ولی حقیقت سرد و سخت این است که هیچکس نمی‌تواند این را به انجام برساند.

۲:‏۱۴ آیات ۱۴و۱۵، پرانتزی است از آیه ۱۲، جایی که ما می‌‌آموزیم امت‌‌هایی که بدون شریعت گناه کرده‌‌اند باید بدون شریعت نیز هلاک شوند. حالا پولس توضیح می‌‌دهد که چون شریعت به امت‌‌ها داده نشده بود، ولی ایشان آگاهی ذاتی از آنچه درست و نادرست است را دارا می‌‌باشند. آنها غریزاً می‌‌دانند که دروغ گفتن، دزدی کردن، مرتکب زنا شدن وقتل، خطا هستند. تنها حکمی که ایشان احتمالاً نمی‌‌دانند همان حکمی است که راجع به سبت وجود دارد که این حکم بیشتر آیینی است تا ذهنی.

بنابراین چیزی که بیشتر مورد توجه است این امر می‌‌باشد که امت‌‌هایی که شریعت ندارند و... برای خودشان شریعت هستند. آنها اصول خودشان را برای درست و نادرست بودن رفتارشان به وسیله غرایض ذهنی خود شکل داده‌‌اند.

۲:‏۱۵ آنها نشان می‌‌دهند که عمل شریعت بر دل ایشان مکتوب است. این فقط شریعت نیست که در دل‌‌های ایشان مکتوب است بلکه عمل شریعت. عملی که برای انجام دادن، شریعت طرح کرده بود برای زندگی اسرائیلیان به نظر در بعضی شرایط با درجه زندگی امت‌‌ها شبیه بود. این حقیقت که آنها می‌‌دانند احترام بر والدین عملی درست است برای مثال، نشان دهنده این است که عمل شریعت بر دل ایشان مکتوب است. آنها همچنین می‌‌دانند که کدام کارها اساساً خطا هستند. وجدان ایشان به عنوان یک صفحه نمایش عمل می‌‌کند، این آگاهی ذاتی را تایید می‌‌کند و افکار ایشان، دائماً در حال تفکر کردن راجع به درستی و نادرستی اعمالشان است، که ایشان دائماً برای آن اعمال خویشتن را مذمت کرده و عذر می‌‌آورند.

۲:‏۱۶ این آیه دنباله تفکر آیه ۱۲ می‌‌باشد. این آیه می‌‌گوید که چه زمانی انسان بدون شریعت و چه زمانی انسان زیر شریعت داوری خواهند شد. در به انجام رسیدن این کار همچنین آخرین حقیقت راجع به داوری خدا را تعلیم می‌‌دهد؛ اسماً، این موضوع تحت عنوان رازهای مردم بیان شده است، و نه فقط گناهان عمومی ایشان. گناهی که در زمان حال راز می‌‌باشد. در روز داوری و درمقبل تخت سفید داوری هویدا خواهد شد. در آن زمان جدی، داور عیسی مسیح خواهد بود، از آنجایی که پدر همه داوری را به او سپرده است (یوحنا ۵:‏۲۲). وقتی که پولس اضافه می‌‌کند، به حسب بشارت من، منظور این است که بنابراین انجیل من تعلیم می‌‌دهد. انجیل من یعنی انجیلی که پولس موعظه می‌کرد، چه همان بود که دیگر رسولان موعظه می‌‌کردند.

۲:‏۱۷ پولس رسول یک الگوی سومی هم دارد بنابراین حالا او به این سئوال برمی‌‌گردد:‏ آیا یهودیان که شریعت بدیشان داده شده بود نیز گم شده هستند؟ و البته که جواب مثبت است، "آنها نیز گم شده هستند!"

هیچ شکی نیست که بسیاری از یهودیان احساس می‌کردند در مقابل داوری خدا ایمن هستند. خدا هرگز یک یهودی را به جهنم نمی‌‌فرستد البته آنها اینطور فکر می‌‌کردند. از طرفی دیگر امت‌‌ها تحت شرایط خود مطمئاً نسبت به یهودیان به خدا نزدیک‌تر بودند.

اول، پولس آن چیزهایی را که یک یهودی به آن فخر می‌‌کرد که در ارتباط با خدا به او داده شده است بازنگری می‌‌کند. او عنوان یک یهودی را بر خود حمل می‌‌نمود بنابراین عضوی از قوم برگزیده خدا بر روی زمین بود. او شریعت را دریافت کرده بود که هرگز برای آرامش دادن طراحی نشده بود بلکه برای بیدار کردن وجدان او درباره گناهانش او به خدا، خدای واحد حقیقی فخر می‌‌کرد که وارد ارتباطی خاص مبنی بر عهده با قوم اسرائیل شده بود.

۲:‏۱۸ او اراده خدا را می‌‌دانست به خاطر اینکه توضیحات عمومی زیادی در نوشته‌‌های مقدس به او عطا شده بود. او از شریعت تربیت یافته بود زیرا شریعت به او تعلم داده بود که ارزش‌‌های اخلاقی را بسنجد.

۲:‏۱۹ او به خودش افتخار می‌‌کرد که برای کوران ذهنی و روحانی، راهنما و هادی می‌‌باشد و نوری برای کسانی که در ظلمت نادانی به سر می‌‌برند.

۲:‏۲۰ ولی این چیزهایی که یهودیان بدانها فخر می‌‌کردند هرگز زندگی ایشان را عوض نکرده بود. به سادگی اینها، غرور نژادی بودند و مذهبی و آگاهی بودند بدون تطبیق با دگرگونی ذهنی. یک یهودی دیگران را تعلیم می‌داد ولی درس را برای خودش نمی‌‌آموخت و خودش را سرزنش نمی‌‌کرد. او بر ضد دزدی موعظه می‌‌کرد ولی آنچه را که موعظه می‌‌کرد، خودش بدان عمل نمی‌‌نمود.

۲:‏۲۲ وقتی که او زنا را منع می‌‌کرد، درست مانند این رفتار می‌‌کرد:‏ "چنان کن که من می‌گویم و نه چنان که من انجام می‌دهم." از آنجایی که او از بت پرستی منع می‌نمود، او درباره دزدی از معبد تردید به خود راه نمی‌‌داد، شاید عملاً به وسیله برادشتن غنائم تقدیم شده کافران در معبد.

۲:‏۲۳ او ثروت شریعت که داشت فخر می‌‌کرد ولی خدا را که شریعت را عطا کرده بود به وسیله تجاوز کردن از شریعت مقدس بی‌‌حرمت می‌‌کرد.

۲:‏۲۴ رابطه زیاد سخن گفتن و کم عمل کردن باعث شده بود که امت‌ ‌ها نام خدا را کفر بگویند. آنها چنانچه انسان‌‌ها معمولاً همیشه اینکار را می‌‌کنند نسبت به خداوند قضاوت می‌‌کردند آنهم به وسیله کسانی که ادعا می‌‌کردند پیروان او هستند. این امر در روزگار اشعیا (۵۲:‏۲) و این امر امروزه هم درست است:‏ هر کدام از ما ممکن است بپرسد:‏

اگر فقط نگاه آنها به عیسی مسیح بود، چه چیزی از او در وجود تو می‌‌دیدند (اسم خود را بگذارید)، آنها چه چیزی می‌‌دیدند؟

۲:‏۲۵ با توجه به شریعت، یک یهودی به خاطر آیین ختنه به خود می‌‌بالید. این یک عمل جراحی کوچک بود که بر روی قلفه مردان یهودی انجام می‌‌شد. این عمل توسط خدا به نشانه عهد وی با ابراهیم پایه‌گذاری شده بود (پیدایش ۱۷:‏۹-‏۱۴). این آئین نشانه دهنده جدا بودن قوم خدا از دنیا بود. پس از مدتی یهودیان چنان به عملی جراحی خود می‌‌بالیدند که امت‌‌ها را برای تحقیر، "نامختون" می‌‌نامیدند.

در اینجا پولس ختنه را به شریعت موسی ارتباط داده و می‌‌گوید که این عمل فقط زمانی قانونی است که با اطاعت و زندگی مطیعانه تلفیق شده باشد. خدا یک طرفدار اجرای شرایع مذهبی نیست. او از آئین‌‌های ظاهری خشنود نمی‌‌شود مگر اینکه آنها در اثر تقدس درونی ایجاد شوند. بنابراین یک یهودی مختون که از شریعت تجاوز (تخطی) می‌‌کند درست مثل یک نامختون است.

وقتی که پولس رسول راجع به نگهدارنده و یا انجام دهنده شریعت در این متن سخن می‌‌گوید، ما نباید کلام او را به طور تحت‌‌اللفظی معنا کنیم.

۲:‏۲۶ همچنین، اگر یک غیر یهودی به طور ذهنی مقررات شریعت را انجام دهد، اگر چه زیر آن شریعت هم نیست، نامختونی او مورد قبول‌تر است از مختونی یک یهودی خطا کار. در چنین مواردی، قلب آن غیر یهودی مختون شده است که این همان چیزی می‌‌باشد که خدا طالب می‌‌کند.

۲:‏۲۷ والاترین رفتاری که بدان وسیله یک غیر یهودی می‌‌تواند یک یهودی را محکوم کند یعنی کسی که با وجود داشتن کتب مقدس و ختنه از شریعت تجاوز می‌‌کند یا در زندگی مختونی سلوک نمی‌‌کند، زندگی مقدس و وقف شده است.

۲:‏۲۸ در مواخذه (برآورد) خدا، یهودی حقیقتی فقط یک انسان معمولی نیست که خون ابراهیم در رگ‌‌هایش جریان دارد یا کسی که در بدنش نشانه ختنه را دارد. یک شخص می‌‌تواند این چیزها را هم داشته باشد و افکار زمینی را نیز دارا باشد. خداوند با این گونه مسائل ظاهری از مذهب و نژاد تحت تاثیر قرار نمی‌‌گیرد. او به صداقت و پاکی درون می‌‌نگرد.

۲:‏۲۹ یک یهودی واقعی کسی است که فقط از نسل ابراهیم نیست بلکه همچنین تجسمی از یک زندگی با خداست. این متن تعلیم نمی‌‌دهد که همه ایمانداران یهودی هستند یا کلیسا، اسراییل خداست. پولس راجع به کسانی صحبت می‌‌کند که یهودی‌زاده هستند و برای امر اصرار دارد که حقیقاً تولد و اجرای حکم ختنه نیست. حتماً باید واقعاً تغییراتی درونی در انسان مشاهده شود.

ختنه حقیقی در قلب می‌‌باشد، نه فقط بریدن معمولی قسمتی از بدن بلکه حقیقتی است روحانی از اعمال گذشته و طبیعت اصلاح نشدنی.

آنانی که دو اصل نشانه بیرونی و فیض درونی را ترکیب می‌‌کنند تحسین خدا را دریافت می‌دارند و نه انسان را. در اینجا یک بازی با کلمات وجود دارد که در انگلیسی مشخص نیست. کلمه یهود از جودا می‌آید که به معنی تحسین است. یک یهودی واقعی کسی است که شخصیتش چنان می‌‌باشد که لایق دریافت تحسین خدا می‌‌باشد.

روميان

فصل   ۲

۱  لهذا ای آدمی که حکم می‌کنی، هر کهباشی عذری نداری زیرا که به آنچه بر دیگری حکم می‌کنی، فتوا بر خود می‌دهی، زیرا تو که حکم می‌کنی، همان کارها را به عمل می‌آوری.

۲  و می‌دانیم که حکم خدا بر کنندگانِ چنین اعمال بر حقّ است.

۳  پس ای آدمی که بر کنندگانِ چنین اعمال حکم می‌کنی و خود همان را می‌کنی، آیا گمان می‌بری که تو از حکم خدا خواهی رست؟

۴  یا آنکه دولت مهربانی و صبر و حلم او را ناچیز می‌شماری و نمی‌دانی که مهربانی خدا تو را به توبه می‌کشد؟

۵  و به‌سبب قساوت و دل ناتوبهکار خود، غضب را ذخیره می‌کنی برای خود در روز غضب و ظهور داوری عادله خدا

۶  که به هر کس برحسب اعمالش جزا خواهد داد،

۷  امّا به آنانی که با صبر در اعمال نیکو طالب جلال و اکرام و بقایند، حیات جاودانی را؛

۸  و امّا به اهل تعصّب که اطاعت راستی نمی‌کنند بلکه مطیع ناراستی می‌باشند، خشم و غضب

۹  و عذاب و ضیق بر هر نَفْس بشری که مرتکب بدی می‌شود، اوّل بر یهود و پس بر یونانی؛

۱۰  لکن جلال و اکرام و سلامتی بر هر نیکوکار، نخست بر یهود و بر یونانی نیز.

۱۱  زیرا نزد خدا طرفداری نیست،

۱۲  زیرا آنانی که بدون شریعت گناه کنند، بیشریعت نیز هلاک شوند و آنانی که با شریعت گناه کنند، از شریعت بر ایشان حکم خواهد شد.

۱۳  از آن جهت که شنوندگانِ شریعت در حضور خدا عادل نیستند بلکه کنندگانِ شریعت عادل شمرده خواهند شد.

۱۴  زیرا هرگاه امّت‌هایی که شریعت ندارند کارهای شریعت را به طبیعت بجا آرند، اینان هرچند شریعت ندارند، برای خود شریعت هستند،

۱۵  چونکه از ایشان ظاهر می‌شود که عمل شریعت بر دل ایشان مکتوب است و ضمیر ایشان نیز گواهی می‌دهد و افکار ایشان با یکدیگر یا مَذِمَّت می‌کنند یا عذر می‌آورند،

۱۶  در روزی که خدا رازهای مردم را داوری خواهد نمود به وساطت عیسی مسیح برحسب بشارت من.

۱۷  پس اگر تو مُسَمّیٰ به یهود هستی و بر شریعت تکیه می‌کنی و به خدا فخر می‌نمایی،

۱۸  و ارادهٔ او را می‌دانی و از شریعت تربیت یافته، چیزهای افضل را می‌گزینی،

۱۹  و یقین داری که خود هادی کوران و نور ظلمتیان

۲۰  و مُؤَدِّب جاهلان و معلّم اطفال هستی و در شریعت صورت معرفت و راستی را داری،

۲۱  پس ای کسی که دیگران را تعلیم می‌دهی، چرا خود را نمی‌آموزی؟ و وعظ می‌کنی که دزدی نباید کرد، آیا خود دزدی می‌کنی؟

۲۲  و از زنا کردن نهی می‌کنی، آیا خود زانی نیستی؟ و از بتها نفرت داری، آیا خود معبده‌ا را غارت نمی‌کنی؟

۲۳  و به شریعت فخر می‌کنی، آیا به تجاوز از شریعت خدا را اهانت نمی‌کنی؟

۲۴  زیرا که به‌سبب شما در میان امّت‌ها اسم خدا را کفر می‌گویند، چنانکهمکتوب است.

۲۵  زیرا ختنه سودمند است هرگاه به شریعت عمل نمایی. امّا اگر از شریعت تجاوز نمایی، ختنه تو نامختونی گشته است.

۲۶  پس اگر نامختونی، احکام شریعت را نگاه دارد، آیا نامختونیِ او ختنه شمرده نمی‌شود؟

۲۷  و نامختونیِ طبیعی هرگاه شریعت را بجا آرد، حکم خواهد کرد بر تو که با وجود کتب و ختنه از شریعت تجاوز می‌کنی.

۲۸  زیرا آنکه در ظاهر است، یهودی نیست و آنچه در ظاهر در جسم است، ختنه نی.

۲۹  بلکه یهود آن است که در باطن باشد و ختنه آنکه قلبی باشد، در روح نه در حرف که مدح آن نه از انسان بلکه از خداست.