Persepolis

۳:‏۱ پولس موضوع گناه یهودیان را تا ۸ آیه این باب ادامه می‌‌دهد. در اینجا یک پولس معترضی یهودی را ظاهر می‌ک‌ند که گویی او شروع به مخالفت با پولس می‌‌نماید. سئوالات این گونه جریان می‌‌یابند:‏

معترض:‏ اگر همه آنچه که تو در ۲:‏۱۷-‏۲۹ گفتی حقیقت دارد، پس برتری یهودی بودن چیست؟ و یا از ختنه چه سود حاصل می‌‌شود؟

۳:‏۲ پولس:‏ یهودیان دارای مزیت‌‌های بسیار و مخصوصی بودند. مهمترین آنها این بود که ایشان وحی خدا را به امانت دریافته بودند. نوشته‌‌های عهد عتیق، به یهودیان داده شده بود تا آنها را بنویسند و حفظ کنند ولی قوم اسراییل چگونه در قبال چنین مزیت بزرگی عکس‌العمل نشان دادند؟ در نهایت، ایشان به طور اسفناکی، بی‌‌ایمانی را ظاهر کردند.

۳:‏۳ معترض:‏ خوب، این قبول است که همه یهودیان ایمان نداشتند. ولی این یعنی خدا وعده‌‌هایش را پشت سر می‌‌اندازد؟ بالاخره او اسرائیل را به عنوان قوم خود انتخاب کرده و با ایشان عهد بسته بود. آیا بی‌‌ایمانی بعضی باعث می‌‌شود که خدا کلامش را بشکند؟ (زیر قولش بزند)

۳:‏۴ پولس:‏ مطمئناً خیر. هر موقع چنین سئوالی مطرح باشد که آیا خدا راست است یا انسان، همیشه اساس پاسخ این است که خدا راست است و همه انسان‌ها دروغگو می‌‌باشند. این همان است که داود در مزمور ۵۱:‏۴ گفت:‏« تا در کلام خود مصدق گردی و در داوری خویش مزکی شوی. گناهان نا فقط به این امر کمک می‌کند که به وسیله آنها راستی کلام خدا ظاهر می‌‌شود.

۳:‏۵ معترض:‏ اگر مسئله اینطور است، چرا خدا ما رامحکوم می‌‌کند؟ اگر ناراستس ما عدالت خدا را ثابت می‌‌کند، تا بیشتر جلالش درخشان شود، چگونه خدا با غضبش با ما ملاقات می‌‌کند؟ (پولس نیست که در اینجا این کلمات را عنوان می‌‌کند، او اشارتاً دارد از بحث‌‌های انسانی استفاده می‌‌کند)

۳:‏۶ پولس:‏ چنین بحثی لایق بررسی و توجه نیست. اگر حتی یک امکان برای ناعادل بودن خدا وجود داشته باشد، پس او چگونه می‌‌تواند خدا را با داوری بر دنیا سازگار سازد؟ در حالی که همه ما قبول داریم که او دنیا را داوری خواهد کرد.

۳:‏۷ معترض:‏ ولی اگر گناه من سبب جلال یافتن خدا می‌‌شود، اگر دروغ من راستی خدا را افزون‌تر نشان می‌‌دهد، اگر او با تحسین شدنش، غضب انسان‌‌ها را برمی‌‌انگیزد، پس چگونه او مداوماً پی یافتن خطایای من به عنوان یک گناهکار است؟

۳:‏۸ چرا عقلانی نخواهد بود که ما این چنین بگوییم؟

پولس:‏ بگذارید من این امر را که بعضی مردم به خاطر آن ما مسیحیان را سرزنش می‌‌کنند تکذیب کنم که این عملاً سخن ما نیست بلکه یک افتراست.

معترض:‏ چرا عقلانی نخواهد بود که بگوییم:‏ "بدی بکنیم تا نیکویی حاصل شود؟"

پولس:‏ همه چیزی که من می‌‌توانم بگویم این است که محکومیت مردمی که این گونه سخن می‌‌گویند به انصاف خواهد بود.

(عملاً این بحث آخر، چنانچه به نظر احمقانه می‌‌آید، واضحاً برضد انجیل فیض خدا می‌‌باشد). مردم می‌‌گویند:‏ اگر شما می‌‌توانید فقط به وسیله ایمان به مسیح نجات بابید، پس بیرون رفته و در کناه زندگی کنید. از آنجایی که فیض خدا وافرتر از گناهان شماست، پس هر چقدر بیشتر گناه کنید، فیض او بیشتر می‌‌شود. پولس رسول جواب این سئوال را در باب ۶ می‌‌دهد.

۳:‏۹ معترض:‏ پس توداری می‌‌گویی که ما یهودیان برتر از امتها گناهکار هستیم؟ یا سئوال می‌‌تواند بر طبق نظریه‌‌ای دیگر این‌گونه باشد:‏ آیا ما یهودیان از امت‌‌ها بدتر هستیم؟ جواب در هر دو مورد این است که نه یهودیان و نه امت‌‌ها بر یکدیگر برتری ندارند. همه ایشان گناهکار هستند.

آن مسئله ما را به موازات سئوال بعدی که پولس مطرح می‌‌کند پیش می‌برد، او نشان داده بود که بی‌‌دینان گم ‌شده هستند. اخلاق‌‌گرایان عادل‌‌پندار، چه یهودی و چه غیر یهودی، همگی گم شده هستند. حالا او به این سؤال برمی‌‌گردد:‏ آیا همه‌ی انسان‌ها گم شده هستند؟

جواب این‌است:‏ "بلی، ما از قبل دلیل می‌‌آوریم که یهود و یونانیان و همه‌ی مردم به گناه گرفتارند." این یعنی که در این مقام، یهودیان با امّت‌‌ها هیچ تفاوتی ندارند.

۳:‏۱۰ اگر دلیل دیگری مورد نیاز باشد، این دلیل را می‌‌توان در عهد‌عتیق یاقت. اوّلاً می‌‌بینیم که گناه از طریق والدین به فرزندان منتقل می‌‌شود (۳:‏۱۰-‏۱۲)و سپس مشاهده این امر هستیم که گناه به تمامی قسمت‌‌های انسان رسوخ کرده است (۳:‏۱۳-‏۱۸). ما می‌‌توانیم این چنین خلاصه بگوییم:‏ حتّی یک عادل هم وجود ندارد (مزمور۱۴:‏۱).

۳:‏۱۱ هیچکس وجود ندارد که فهم درستی از خدا داشته باشد. هیچکس وجود ندارد که طالب خدا باشد (مزمور۱۴:‏۲). اگر انسان‌‌های سقوط کرده به حال خود گذاشته شوند هرگز تلاش برای طلبیده خدا نمی‌‌کردند. فقط از طریق کار روح‌‌القدس است که شخص می‌‌تواند خدا را طلب کند.

۳:‏۱۲ "همه از سوی خدا به بی‌‌راهه و گمراهی رفته‌‌اند. همه نسل بشر باطل شده‌‌اند. کسی نیست که زندگی نیکویی داشته باشد، نه، هیچکس نیست" (مزمور۱۴:‏۳)!

۳:‏۱۳ "گلوی انسان‌‌ها شبیه گور گشاده است. زبان ایشان دائماً در حال فریب است" (مزمور۵:‏۹). "زهر افعی زیر لب‌‌های ایشان است" (مزمور۱۴۰:‏۳).

۳:‏۱۴ "و دهان ایشان پر از لعنت و تلخی است" (مزمور۱۰:‏۷).

۳:‏۱۵ "پای‌‌های ایشان برای خون ریختن شتابان است" (اشعیا ۵۹:‏۷).

۳:‏۱۶ "هلاکت و پریشانی در طریق‌‌های ایشان است" (اشعیا ۵۹:‏۷).

۳:‏۱۷ "و طریق سلامتی را ندانسته‌‌اند" (اشعیا ۵۹:‏۸).

۳:‏۱۸ "خدا‌ترسی در چشمان ایشان نیست" (مزمور۳۶:‏۱).

پس این است اشعه‌ی‌ایکسی که خدا بر نسل بشر انداخته است. این نشان‌دهنده‌ی بی‌‌عدالتی جهان است (۳:‏۱۰). نادانی و جدایی از خدا (۳:‏۱۱)، گمراهی، بطالت و عدم نیکویی (۳:‏۱۲). گلوی انسان پر از فساد است، زبان او فریبکار و زهر مار زیر لب اوست (۳:‏۱۳). دهان او پر از لعنت است (۳:‏۱۴). پاهای او برای قتل شتابان هستند (۳:‏۱۵)، او در طریق‌‌های هلاکت و پریشانی زیست می‌‌کند (۳:‏۱۶)، او نمی‌‌داند که چگونه سلامتی را به دست آورد (۳:‏۱۷)، و او برای خدا هیچ احترامی قائل نیست (۳:‏۱۸). در این جا نهایت انحطاط انسان را می‌‌بینیم که بدین وسیله‌ی منظورمان این‌است که گناه همه‌ی نسل بشر را تخت تأثیر قرار داده و این شامل تمامی قسمت‌‌های وجودی او می‌‌شود. ظاهراً، هر انسانی همه‌ی گناهان را مرتکب نمی‌‌شود ولی او طبیعتی دارد که قادر به مرتکب شدن همگی آنها می‌‌باشد.

اگر پولس می‌‌خواست لیست بزرگتری از گناهان را ارائه دهد، او می‌‌توانست گناهان مربوط به روابط جنسی را اضافه کند:‏ زنا، همجنس‌‌گرایی مردان و زنان، انحراف جنسی، جماع با حیوانات، خودارضایی، تجاوز، شهوت، هرزه‌‌پنداری و هرزه‌‌گرائی. او می‌‌توانست لیستی از گناهان مربوط به جنگ را ارائه دهد. حمله به بی‌‌گناهان، وحشیگری، اعدام در اتاق‌‌های گاز، مراکز تجّمع، شکنجه‌‌ها و وسائل شکنجه و سادیسم و... او می‌‌توانست گناهانی را که انسان در خانه می‌‌تواند مرتکب شود نام ببرد:‏ بی‌‌وفایی، طلاق، کتک زدن همسر، جنایات ذهنی، کودک‌‌آزاری و... به اضافه گناهان مربوط به قتل، دزدی، سرقت، قطع عضو، اختلاس، تحریک، ویرانگری، رشوه دادن و فساد. همچنین گناهان زبان:‏ جوک‌‌های بی‌‌نزاکت، کفر، نفرین، دروغ، غیبت، تهمت، اغراق، صحبت کردن شهوانی، مشاجره کردن، قضاوت کردن و... دیگر گناهان شخصی عبارتند از:‏ شراب خوردن، استعمال مواد مخدّر و سیگار، غرور، حسد، زندگی پر از نجاست، تنفّر و تلخی، طمع و ناسپاسی. این لیست به نظر پایان‌ناپذیر می‌‌آید، شکستن پیمان‌‌ها و قول‌ها، جنایت، فریبکاری، استشمار، نژاد‌پرستی و ناپاکی و...، دیگر چه دلایلی مبنی بر انحطاط انسان نیاز است؟

۳:‏۱۹ وقتی که خدا، شریعت را به اسرائیل داد، او داشت از اسرائیل به عنوان قومی نمونه از نسل بشر استفاده می‌‌کرد. او متوجّه بود که اسرائیل شکست می‌‌خورد و این امر را به درستی از دیگر نسل‌‌های بشر نیز بازخواست نمود. درست مثل این است که یک مأمور بهداشت، یک نمونه از آب چاه را با بطری آزمایش برداشته و آن را آزمایش می‌‌کند و وقتی که فهمید آن آب فاسد است، همه‌ی آب چاه را فاسد اعلام می‌‌کند.

بنابراین پولس توضیح می‌‌دهد که وقتی شریعت سخن می‌‌گوید به آنانی که اهل شریعت هستند سخن می‌‌گوید یعنی قوم اسرائیل؛ تا دهان ایشان، چه یهودیان و چه امّت‌‌ها بسته شود، تا تمام جهان در حضور خدا آورده شده و محکوم شوند.

۳:‏۲۰ هیچ بشری نمی‌‌تواند با نگه داشتن شریعت عادل شمرده شود. شریعت برای عادل شمرده شدن مردم داده نشد بلکه برای آگاهی دادن به گناه؛ نه آگاهی از نجات بلکه آگاهی ازگناه.

ما هرگز یک خطّ خمیده را نمی‌‌شناسیم تا زمانی که یک خطّ صاف را نشناخته باشیم. شریعت همانند یک خطّ صاف است. وقتی که مردم به وسیله‌ی آن خود را می‌‌سنجند می‌‌بینند که چقدر خمیده هستند.

ما می‌‌توانیم از یک آینه استفاده کنیم تا ببینیم که صورتمان چقدر کثیف است ولی آینه برای شستن صورت کثیف ما طراحی نشده است. دماسنج به شخصی می‌‌گوید که آیا تب دارد یا نه ولی قورت دادن آن باعث درمان تب نخواهد بود. شریعت نیکوست وقتی که برای محکوم کردن گناه استفاده شود ولی به ‌عنوان نجات دهنده از گناه، عملاً بی‌‌ارزش است. چنانچه مارتین لوتر گفته است، وظیفه‌ی شریعت، عادل کردن نیست بلکه ترساندن.

ت) اصول و شرایط انجیل (۳:‏۲۱-‏۳۱)

۳:‏۲۱ حالا به قلب رساله‌ی به رومیان رسیده‌‌ایم یعنی جای که پولس به این سؤال جواب می‌‌دهد. بر طبق انجیل، چگونه گناهکاران بی‌‌خدا توسط خدا قدوس عادل شمرده می‌‌شوند؟

او با این گفته آغاز می‌‌کند که عدالت خدا بدون شریعت ظاهر شده است. این امر یعنی برنامه و نقشه آشکار شده است به وسیله‌ی خدا که می‌‌تواند با عدالت خود گناهکاران ناعادل را نجات دهد و این با مجبور کردن انسان‌‌ها در به اجرا در آوردن شریعت و حفظ آن نمی‌‌باشد.چون خدا قدّوس است، پس او نمی‌‌تواند به گناه بنگرد و یا با آن سازش نماید. اوباید گناه را مجازات کند. مجازات گناه مرگ است. ولی خدا گناهکار را دوست دارد و می‌‌خواهد که او را نجات دهد، پس یک دوراهی وجود دارد. عدالت خدا، مرگ گناهکار را می‌‌طلبد ولی محبّت او شادی ابدی گناهکار را آرزو دارد. انجیل آشکار می‌‌کند که خدا چگونه بدون خدشه‌دار شدن عدالتش می‌‌تواند گناهکار را نجات دهد.

تورات و صحفه ‌ی انبیا بر این نقشه عادلانه خدا شهادت می‌دهند. این امر در نمونه‌‌ها و سایه‌‌هایی که در نظام قربانی‌‌ها بوده است نشان می‌‌دهد که برای کفّاره گناهان نیاز است که خونی ریخته شود و همچنین به وسیله‌ی نبوت‌‌های مشخّصی پیشگویی شده بود (به عنوان مثال ر.ک اشعیا ۵۱:‏۵، ۶، ۸ و ۵۶:‏۱ و دانیال۹:‏۲۴).

۳:‏۲۲ آیه‌ی ۲۱ به ما گفت که نجات عادلانه به ویله‌ی اصل نگهداری شریعت به دست نمی‌‌آید. حالا پولس رسول به ما می‌‌گوید که چگونه این امر به دست می‌‌آید؛ از طریق ایمان به عیسی مسیح. ایمان در اینجا به معنی اعتماد کامل به خداوند عیسی مسیح زنده به عنوان تنها نجات دهند ما از گناه و تنها امید برای بهشت و آسمان است. این بستگی دارد به مکاشفه شخصی و کار مسیخ که در کتاب‌مقدّس پیدا می‌‌شود.

ایمان، جهش در تاریکی نیست. ایمان مستلزم شاهدی مطمئن می‌‌‌باشد و این شهادت در کلام مصون از خطای خدا یافت می‌‌شود. ایمان بی‌‌دلیل و منطقی نمی‌‌باشد. چه چیزی بیشتر از این منطقی است که مخلوق باید به خالقش اعتماد داشته باشد؟

ایمان، انجام اعمالی شایسته نیست که انسان بتواند به وسیله‌ی آنها نجات را کسب کند. یک انسان نمی‌‌تواند به این افتخار کند که به خداوند ایمان آورده است. او احمق خواهد بود اگر به وی ایمان نیاورد. ایمان، تلاش برای کسب نجات نیست بلکه پذیرش ساده نجاتی است که خدا به عنوان هدیه‌‌ای مجانی به ما می‌‌دهد.

پولس پیش می‌‌رود تا به ما بگوید که نجات مال همه‌ی است و برای همه‌ی کسانی که ایمان آورده*۱ #‌اند. این نجات مال همه‌ی است به این معنی که برای همه‌ی میسّر می‌‌باشد و به همه‌ی داده شده است و برای همه‌ی کفایت می‌‌کند ولی فقط به کسانی می‌‌رسد که ایمان بیاورد که این فقط در زندگی کسانی رخ می‌دهد که خداوند عیسی را به وسیله‌ی عمل ایمانشان صریحاً بپذیرند. بخسایش مال همه‌ی است ولی زمانی زندگی یک شخص معتبر است که وی آن را بپذیرد.

وقتی که پولس می‌گوید نجات برای همه‌ی میسّر است، سخن او شامل یهودیان و امّت‌‌ها می‌‌باشد زیرا که حالا هیچ تمایزی در میان نیست. یهودیان هیچ مزّیتی ندارند و امّت‌‌ها هم هیچ چیزی کمتر از آنها ندارند.

۳:‏۲۳ دستیابی به انجیل نیاز همه‌ی جهان است. و این نیاز جهان‌‌شمول است چونکه همه‌ی گناه کرده‌‌اند و از جلال خدا کوتاه آمدند. همه‌ی در آدم گناه کرده*۱ #‌اند از وقتی که او گناه کرد و او به عنوان مسؤل همه‌ی نسل‌‌هایی که از او بوجود آمدند عمل کرد. ولی انسان‌‌ها فقط به وسیله‌ی طبیعتشان گناهکار نیستند. آنها به خاطر اعمال گناه‌‌آلودشان نیز هست که گناهکار هستند. آنها از جلال خدا قاصر هستند.

تشریح گناه

گناه هرگونه فکر یا عمل است که از معیار قدّوسیت و کاملّیت خدا قاصر آمده است. این یعنی از معیار اصلی دورشدن و به هدف نزدن. یک سرخپوستی که تیرش از هدف فقط کمی فاصله داشته می‌‌گوید:‏ "آه، من خطا کردم." در این طرز بیان، همان کلمه برای نشان دادن خطا و گناه و نزدن به هدف استفاده می‌‌شود.

گناه مخالف شریعت است (اول یوحنا ۳:‏۴)، اداره سرکش مخلوق بر خلاف اداره خداست. گناه فقط انجام عملی خطا نیست بلکه انجام ندادن عملی که شخص می‌‌داند درست است نیز می‌‌باشد (یعقوب۴:‏۱۷). هر چیزی که از ایمان نباشد گناه است (رومیان۱۴:‏۲۳). این یعنی برای یک انسان درست نیست که کاری را با شک و یا بی‌‌دلیل انجام دهد. اگر انسان راجع به کاری که انجام می‌‌دهد آگاهی واضحی نداشته باشد و همچنان به آن ادامه داده و انجام دهد دارد مرتکب گناه می‌‌شود.

"همه‌ی ناراستی‌‌ها گناه هستند" (اول یوحنا ۵:‏۱۷) و فکر احمقان گناه است (امثال۲۴:‏۹). گناه در ذهن آغاز به کار می‌‌کند. وقتی که مورد تشویق و توجّه قرار می‌‌گیرد و با آن بازی می‌‌شود تبدیل به عمل می‌‌شود و این عمل تا به موت پیش می‌‌رود. گناه اکثراً جذاب است خصوصاً در نگاه اوّل، ولی پشت آن ظاهر جذاب، بسیار کریه است.

پولس بعضی اوقات، بین گناهان و گناه مقایسه به عمل می‌‌آورد. گناهان اشاره به اعمال نادرستی هستند که ما انجام می‌‌دهیم. گناه به طبیعت شریر ما اشاره دارد، که این همان چیزی است که ما هستیم. آنچه که ما هستیم بسیار بدتر است از همه‌ی کارهایی که تا به حال انجام داده‌‌ایم. ولی مسیح برای طبیعت شریر ما مرد همان طور که برای گناهان ما مرتکب شدیم نیز خدا گناهان ما را می‌‌بخشد، ولی کتاب‌‌مقدّس هرگز از بخشیدن گناه ما سخن نگفته است. به جای آن، او گناه ما را در جسم داوری و محکوم کرده است (رومیان۸:‏۳).

همچنین بین گناه و تجاوز تفاوتی وجود دارد، تجاوز را نااطاعتی از شریعت دانسته است. دزدی اساساً گناه است. این عمل به خودی خود خطا است. ولی دزدی همچنین یک خطا نیز هست چونکه شریعتی وجود دارد که آن را منع می‌‌کند. جایی که شریعت نیست تجاوز هم نیست (رومیان۴:‏۱۵).

پولس نشان داده است که همه گناه کرده‌‌اند و دائماً از جلال خدا کوتاه آمده‌‌اند. حالا او پیش می‌‌رود تا طریق رهایی را ظاهر بسازد.

۳:‏۲۴ به فیض او عادل شمرده می‌‌شوند. انجیل می‌‌گوید که خدا چگونه گناهکاران را با هدیه‌‌ای مجانی و عملی از روی فیض عادل می‌‌شمارد ولی منظور ما، وقتی که از عمل عادل شمردگی سخن می‌‌گوییم چیست؟

کلمه‌ی عادل شمردن یعنی عادل به حساب آوردن یا عادل اعلام کردن است. برای مثال، خدا یک گناهکار را عادل اعلام می‌‌نماید وقتی که او به خداوند عیسی مسیح ایمان می‌‌آورد. این طریقی است که اکثراً در عهد‌جدید در مورد کلمه‌ی عادل شمردگی بکار رفته است.

بهر حال، یک انسان می‌‌تواند به وسیله‌ی ایمان و اطاعت از کتاب‌‌مقدّس، خدا را عادل شمارد (ر.ک لوقا ۷:‏۲۹). به بیان دیگر، او اعلان می‌‌کند که خدا در هر آنچه گفته و انجام داده، عادل بوده و هست.

و البته یک انسان می‌‌تواند خودش را عادل بشمارد که این یعنی او می‌‌تواند نسبت به عادل بودنش شکایت کند (لوقا ۱۰:‏۲۹). ولی این چیزی جز یک خود فریبی نیست.

عادل شمردگی به معنای عادل شدن عملی یک شخص نمی‌‌باشد. ما نمی‌‌توانیم خدا را عادل کنیم. او عادل هست. و ما می‌‌توانیم عدالت او و عادل بودنش را اعلام کنیم. خدا شخصی را تبدیل به یک انسان بی‌‌گناه نمی‌‌کند و یا اینکه او را عادل بسازد. بلکه خدا، عدالت را به حسابش می‌‌گذارد. چنانچه ِای‌‌تی.پیرسون گفته است:‏ "خدا در عادل شمردن گناهکاران، عملاً ایشان را عادل اعلام می‌‌نماید در حالی که آنها عادل نیستند؛ گناه را وقتی که وجود دارد عملاً به ایشان نسبت نمی‌‌دهد و زمانی که عدالتی وجود آن را بدیشان نسبت می‌‌دهد."

یک تعریف عامه‌پسند از عادل شمردگی این است که گویی من هرگز گناهکار نبودم. ولی این امر نیز برای تعریف عادل شمردگی کافی نمی‌‌باشد. وقتی که خدا ایماندار گناهکار را می‌‌بخشد، او نه فقط گناهان وی را می‌‌بخشد بلکه لباس عدالت خود را به تن او کرده و وی را آماده آسمان می‌‌کند. "عادل شمردگی فراتر از تبرئه کردن و تأیید کردن و ترفیع و عفو کردن می‌‌باشد." تبرئه یعنی اینکه فقط یک شخص از زیر بار مجازات آزاد می‌‌شود. عادل شمردگی یعنی که آن عدالت مطلق به حساب شخصی گذارده می‌‌شود.

دلیلی که به خاطر آن خدا می‌‌تواند انسان گناهکار بی‌خدا را عادل بشمار این است که خداوند عیسی مسیح تاوان کامل گناهان ایشان را به وسیله‌ی مرگ و قیام خود پرداخته است. وقتی که گناهکاران، مسیح را با ایمان می‌‌پذیرند، عادل شمرده می‌‌شوند.

وقتی که یعقوب تعلیم می‌‌دهد عادل شمردگی به وسیله‌ی ایمان به اعمال خوبمان اضافه می‌‌شود (یعقوب ۲:‏۲۴) بدین معنی نیست که به وسیله‌ی نوعی ایمان که در نتیجه، اعمال نیک را به دنبال دارد.

این مهم است که ما بفهمیم عادل شمردگی، بر‌آوردی است که در ذهن خدا انجام می‌‌شود. این امر چیزی نیست که یک ایماندار آن را حس کند، او این را می‌‌داند زیرا کتاب‌مقدس می‌‌گوید. سی.آی.سکافیلد به این شکل مسئله را عنوان می‌‌کند:‏ "عادل شمردگی عملی است که خدا به وسیله‌ی آن همه‌ی کسانی که به عیسی ایمان می‌‌آورند عادل اعلام می‌‌نماید. این اتفاقاتی است که در ذهن خدا به وقوع می‌‌پیوندد، نه در سیستم عصبی یا احساس طبیعت یک ایماندار."

در اینجادر رومیان ۳:‏۲۴، پولس رسول تعلیم می‌‌دهد که ما مجاناً عادل شمرده شده‌ایم. این چیزی نیست که ما بتوانیم بخریم و یا به دست بیاوریم بلکه به عنوان هدیه به ما داده می‌‌شود.

سپس می‌‌آموزیم که ما بوسیله‌ی فیض خدا عادل شمرده شده‌ایم. این به سادگی یعنی عادل شمردگی خارج از محدوده‌ی لیاقت ما بوده است. تا جائی که به ما مربوط می‌‌شود، این امر برای ما دست نیافتنی، و غیر قابل خریدن است که ما لایق آن نیستیم.

برای اینکه جلوتر در آشفتگی گرفتار نشویم در اینجا روی ۶ سیمای مختلف عادل شمردگی در عهدجدید صبر می‌‌کنیم و آنها را توضیح می‌‌دهیم. به ما گفته شده است که بواسطه‌ی فیض بوسیله‌ی ایمان، خون، قدرت، خدا و اعمال عادل شمرده می‌‌شویم. در حالی که هیچ تضادی بین انتها وجود ندارد.

ما بواسطه‌ی فیض عادل شمرده می‌‌شویم؛ این یعنی ما لایق نیستیم.

ما بواسطه‌ی ایمان عادل شمرده می‌‌شویم (رومیان ۵:‏۱)؛ این یعنی ما آن را بوسیله‌ی ایمان به خداوند عیسی مسیح کسب می‌‌نمائیم.

ما بواسطه‌ی خون عادل شمرده می‌‌شویم (رومیان۵:‏۹) که این امر به به بهایی اشاره دارد که نجات دهنده پرداخت تا ما را عادل بگرداند.

ما بواسطه‌ی قدرت عادل شمرده می‌‌شویم (رومیان ۴:‏۲۴، ۲۵)؛ همان قدرتی که خداوند عیسی را از میان مردگان بر خیزانید.

ما بواسطه‌ی خدا عادل شمرده می‌‌شویم (رومیان ۸:‏۳۳)؛ او کسی است که ما را عادل می‌‌شمارد.

ما بواسطه‌ی اعمال عادل شمرده می‌‌شویم (یعقوب ۲:‏۲۴)؛ بدین معنا نیست که عادل شمردگی بواسطه‌ی اعمال نیکو به دست می‌‌آید بلکه آن اعمال شاهد و گواهی است بر اینکه ما عادل شمرده شده‌ایم.

اگر به ۳:‏۲۴ بر گردیم در آنجا می‌‌خوانیم که ما به وساطت آن فدیه‌‌ای که در عیسی مسیح است عادل شمرده شده‌‌ ایم. فدیه یعنی پرداختن همای آزاد‌سازی. خداوند عیسی ما را از اسارت گناه خرید. خون با ارزش او پرداخت شد تا طلب خدای قدّوس در هیچ کجا نگفته‌‌اند که "بها به چه کسی پرداخت شد؟" او اصل قضیه را گم کرده است. نوشته‌‌های مقدّس در هیچ کجا نگفته‌‌اند که بهای آزادسازی انسان‌‌ها در واقع به خدا پرداخت شده است یا به شیطان. بهای آزاد‌سازی به هیچ کس پرداخت نشد بلکه پرداخت شد تا اصل عدالت را به وسیله‌ی خدا مهیا کند که او بتواند گناهکاران را عادل شمارد.

۳:‏۲۵ خدا، مسیح عیسی را به عنوان کفّاره معین کرد. کفّاره دلیلی است که به وسیله‌ی آن عدالت به دست می‌‌آید و غضب خدا فرو می‌‌نشیند و به وسیله‌ی اصل پذیرفتن قربانی به عنوان کفّاره، خدا بخشش را ظاهر می‌‌سازد.

مسیح در عهد‌جدید سه بار از کفاره سخن به میان می‌آورد. در اینجا در رومیان ۳:‏۲۵ ما می‌‌خوانیم همه‌ی آنانی که ایمان خود را بر مسیح نهاده‌‌اند، بخششی که به وسیله‌ی ریخته شدن خون او حاصل می‌‌شود را کسب خواهند کرد. در اوّل یوحنا ۲:‏۲، مسیح به عنوان کفّاره گناهان ما و همه‌ی گناهکاران جهان توضیح داده می‌‌شود. کار او برای تمامی دنیا کفایت می‌‌کند ولی فقط برای کسانی که به او اعتماد دارند تأثیر خواهد داشت. بالاخره، در اوّل یوحنا ۴:‏۱۰، محبّت خدا در فرستادن پسرش به جهت کفّاره گناهان ما مجسّم شده است.

دعای باجگیر در لوقا ۱۸:‏۱۳ چنین بود:‏ خدایا بر من گناهکار ترحّم فرما. او داشت به خدا التماس می‌‌کرد که بخشش خود را بدین وسیله به وی نشان دهد که مجبور نباشد مجازات گناهانش را بپردازد.

کلمه‌ی فدیه همچنین در عبرانیان۲:‏۱۷ آمده است:‏ "از این جهت می‌‌‌بایست در هر امری مشابه برادران خود شود، تا در امور خدا رئیس کهنه‌‌ای کریم و امین شدهه‌ی کفاره کناهان قوم را بکند." در اینجا عبارت، "کفّاره کردن" یعنی پرداختن تاوان مجازات.

معادل عهد‌عتیق کلمه فدیه، تخت رحمت می‌‌باشد. تخت‌رحمت، سرپوش تابوت عهد بود. در روز کفّاره، کاهن اعظم خون قربانی را به تخت رحمت می‌‌پاشید. این امر به مصابه‌ی این بود که گناهان خود کاهن اعظم و قوم کفّاره شده‌‌اند.

وقتی که مسیح گناهان ما را کفّاره کرد، از این فراتر رفت. او نه فقط آنها را فدیه داد بلکه بر آنها کاملاً غلبه یافت. حالا پولس در ۳:‏۲۵ به ما می‌‌گوید که خدا مسیح را به عنوان کفّاره از قبل معیین کرد تا به وسیله‌ی ایمان به خون او ما عادل شمرده شویم. ما خوانده نشده‌‌ایم که ایمان خود را بر خون او بنهیم. رکن ایمان ما خود مسیح است. این فقط مسیح زنده و قیام کرده است که می‌‌تواند ما را نجات دهد. او فدیه است. ایمان به او وضعیتی است که ما در آن خود را در معرض فدیه قرار می‌‌دهیم. خون او بهایی بود که پرداخته شد.

کار به اتمام رسیده مسیح عدالت خدا را برای پاک شدن گناهان گذشته اعلام می‌‌کند. این به گناهانی اشاره دارد که قبل از مرگ مسیح به وقوع پیوسته‌‌اند. از آدم تا مسیح، خدا همه‌ی کسانی را که ایمان خود را بر پایه‌ی او و بر طبق مکاشفه‌‌ای که به هر کس از خودش داده است می‌‌نهند نجات می‌‌دهد. برای مثال، ابراهیم به خدا ایمان آورد و این برای او عدالت محسوب شد (پیدایش ۱۵:‏۶). ولی چگونه خدا می‌‌تواند اینکار را عادلانه انجام دهد؟ یک جانشین بی‌‌گناه کشته نشده است، خون بره بی‌‌عیب قربانی ریخته نشده است. در یک کلام، مسیح نمرده است. تاوان پرداخته نشده است. عدالت که خدا می‌‌طلبد، ارضا نشده است. پس چگونه خدا گناهکاران ایماندار را در دوران عهد‌عتیق نجات می‌‌بخشید؟

جواب این است که اگر چه مسیح هنوز نمرده است، خدا می‌داند که او نخواهد مرد و انسان‌‌ها را بر اساس کار مسیح در آینده نجات می‌‌بخشید. اگر حتی مقدسین عهد عتیق راجع به جلجتا چیزی نمی‌‌دانستند، خدا راجع به آن می‌‌دانست و تمام ارزش کار مسیح را به حساب آنانی که به خدا ایمان داشتند می‌‌گذاشت. در حقیقت، ایمانداران عهد‌عتیق به خاطر اعتمادشان به خدا نجات می‌‌یافتند. آنها بر اصل بهایی که بعداً پرداخت می‌‌شود، نجات پیدا می‌‌کردند. آنها به جلجتا در آینده نگاه می‌‌کردند و ما به آن در گذشته می‌‌نگریم.

این منظور پولس است وقتی که می‌‌گوید فدیه مسیح، عدالت خدا را اعلام می‌‌کند تا خطایای سابق ما فرو گذاشته شوند. او، چنانجه برخی به اشتباه فکر می‌‌کنند نمی‌‌گوید گناهی که یک شخص منفرداً قبل از توبه و بازگشت خود مرتکب شده است. این یعنی کار مسیح گناهان شخصی را پیش از خلقت تازه او تحت پوشش قرار می‌‌دهد ولی مسئولیت گناهان بعد از آن دیگر مربوط به خود انسان است. نه، او از چشم پوشی ظاهری خدا در نگاه کردن به گناهان کسانی که قبل از صلیب مسیح نجات یافتند سخن می‌‌گوید. این امر بدین شکل است که گویی خدا ان گناهان را بخشیده و وانمود می‌‌کند که دیگر آنها را نمی‌‌بیند. بنابراین پولی می‌‌گوید:‏ نه. خداوند می‌‌دانست که مسیح می‌‌تواند تاوان را کاملاً بپردازد و بنابراین خدا انسان‌‌ها را بر این اصل نجات می‌‌بخشید.

پس دوره‌ی عهد‌عتیق زمان تحمّل خدا بود. برای حدّاقل چهار هزار سال او برای مجازات گناه تحمّل کرد. سپس وقتی که زمان به کمال رسید او پسر خود را فرستاد تا حمل‌‌کننده گناه باشد. وقتی که خداوند عیسی گناهان ما را بر خود گرفت، خدا تمامی غضب و عصّباتیت خود را برای عدالتش بر روی پسر حبیب و قدوسّش خالی کرد.

۳:‏۲۶ حالا مرگ مسیح عدالت خدا را اعلام می‌‌نماید. خدا عادل است چونکه خواستار پرداخت کامل تاوان گناه می‌‌باشد. و او می‌‌تواند گناهکاران بی‌‌خدا را عادل بشمارد بدون اینکه گناهان ایشان را بپردازد و یا عدالتش خدشه‌‌دار شود زیرا جانشین بی‌‌عیب به جای آنها مرده و قیام کرده است. آلبرت میدلین این حقیقت را در قالب شعر بیان کرده است:‏

عدالت کامل خدا، در خون نجات دهنده شهادت داده شده است، ردّ آن را در صلیب مسیح می‌‌یابیم، عدالت او و فیض عجیبش خدا نمی‌‌تواند گناهکار را رها کند، گناهان او مستلزم این ‌است که بمیرد، ولی در صلیب مسیح ما می‌‌بینیم که چگونه خدا هم می‌‌تواند نجات دهد و هم عادل باقی بماند. گناهان بر نجات دهنده قرار گرفت، در خون مسیح تاوان گناهان پرداخت شد، عدالت جدّی بیش از این نمی‌‌تواند طلب کند، و بخشش می‌‌تواند شروع به کار کند. گناهکاری که ایمان آورد آزاد است، می‌‌تواند به خون ریخته شده اشاره کند، و بگوید، این مرا با خدا صلح داد.

۳:‏۲۷ پس در این نقشه عالی نجات جای فخر است؟ او فریاد می‌زند:‏ براداشته شده است. به وسیله‌ی کدام فخر برداشته شده است؟ به وسیله‌ی شریعت اعمال؟ نه. اگر نجات از اعمال می‌بود، جای بسیاری برای خود تحسین و افتخار وجود داشت. ولی از آنجایی که نجات از طریق شریعت ایمان است، هیچ‌جایی برای فخر کردن نیست. شخص عادل می‌‌گوید:‏ من همه‌ی گناهانم را مرتکب شده‌‌ام. عیسی مرا از همه‌ی اینها نجات داد. ایمان حقیقی هرگونه امکان کمک شخصی، اصلاح شخصی یا نجات شخصی را تکذیب می‌‌کند و فقط به مسیح به عنوان نجات‌دهنده نگاه می‌‌کند. زبان ایمان حقیقی چنین است:‏

در دستان خود هیچ چیزی نیاورده‌‌ام که پرداخت کنم
به سادگر به صلیب تو چسبیده‌‌ام
برهنه نزد تو آمدم تا مرا بپوشانی
بی‌‌پناه آمدم تا تو به من فیض عطا کنی
افتاده آمدم از پروازی که شروع کرده بودم
مرا بشوی، نجات‌دهنده و گرنه می‌‌میرم. (آلوستوس.ام.تاپ‌‌لیدی)

۳:‏۲۸ به این دلیل که فخر کردن منع شده است، پولس دوباره می‌‌گوید که انسان بدون اعمال شریعت، محض ایمان عادل شمرده می‌ ‌شود.

۳:‏۲۹ انجیل چگونه خدا را ظاهر می‌‌سازد؟ آیا او فقط خدای یهودیان است؟ نه، او همچنین خدای امّت* ۱#‌ها نیز می‌‌باشد. خداوند عیسی مسیح فقط برای نجات یک قوم نمرد بلکه برای گناهکاران تمامی دنیا. و نجات کامل و مجّانی او شامل حال همه می‌‌شود، چه یهودیان و چه امّت‌‌ها.

۳:‏۳۰ دو خدا وجود ندارد؛ یکی برای یهودیان و دیگری برای امّت‌‌ها. فقط یک خدا و فقط یک راه نجات برای تمامی نسل بشر وجود دارد. او اهل ختنه را به وسیله‌ی ایمان و نامختونان را نیز از طریق همان ایمان عادل می‌‌شمارد. معنی کلمه‌‌ای که به عنوان حرف اضافه بکار رفته است (به وسیله‌ی و از طریق) هر چه که می‌‌خواهد باشد، هیچ تفاوتی در عامل عادل شمردگی ایجاد نمی‌کند. در هر دو مورد، این عامل ایمان است.

۳:‏۳۱ یک سؤال مهم باقی می‌‌ماند. وقتی که ما می‌‌گوییم نجات زا طریق ایمان است و نه از طریق نگه داشتن شریعت، آیا می‌‌گوییم که باید نسبت به شریعت بی‌‌اعتنا باشیم و یا شریعت ارزش ندارد؟ آیا انجیل که گویی هیچ جایگاهی ندارد؟ بر خلاف این امر، انجیل شریعت را استوار می‌‌نماید و این امر چنین است:‏ شریعت طالب اطاعت کامل می‌‌باشد. مجازات شکستن شریعت (تجاوز از شریعت) باید پرداخت شود. مجازات آن مرگ است. اگر یک خطا‌کار شریعت مجازات تجاوزش را بپردازد تا به ابد نیست خواهد شد. انجیل به ما می‌‌گوید که مسیح چگونه مرد تا بهای تجاوزات ما را از شریعت بپردازد. او چنان رفتار نکرد که گویی شریعت حذف شده است. او تاوان را کامل پرداخت. حالا هر کس که شریعت را شکسته باشد می‌‌تواند خود را با این حقیقت مواجه ببیند که مسیح تاوان آن را به جای او پرداخته است. بنابراین انجیل نجات به وسیله ایمان شریعت را استوار می‌‌سازد به وسیله تأکید بر این امر که نهایتاً مطالبه این تجاوزات پرداخته می‌‌شد و اینکه کاملاً پرداخت شده است.

روميان

فصل   ۳

۱  پس برتری یهود چیست؟ و یا از ختنه چه فایده؟

۲  بسیار از هر جهت؛ اوّل آنکه بدیشان کلام خدا امانت داده شده است.

۳  زیرا که چه بگوییم اگر بعضی ایمان نداشتند؟ آیا بی‌ایمانی ایشان امانت خدا را باطل می‌سازد؟

۴  حاشا! بلکه خدا راستگو باشد و هر انسان دروغگو، چنانکه مکتوب است، تا اینکه در سخنان خود مُصَدَّق شوی و در داوری خود غالب آیی.

۵  لکن اگر ناراستی ما عدالت خدا را ثابت می‌کند، چه گوییم؟ آیا خدا ظالم است وقتی که غضب می‌نماید؟ بطور انسان سخن می‌گویم.

۶  حاشا! در این صورت خدا چگونه عالم را داوری خواهد کرد؟

۷  زیرا اگر به دروغ من، راستیِ خدا برای جلال او افزون شود، پس چرا بر من نیز چون گناهکار حکم شود؟

۸  و چرا نگوییم،چنانکه بعضی بر ما افترا می‌زنند و گمان می‌برند که ما چنین می‌گوییم، بدی بکنیم تا نیکویی حاصل شود؟ که قصاص ایشان به انصاف است.

۹  پس چه گوییم؟ آیا برتری داریم؟ نه به هیچ‌وجه! زیرا پیش ادّعا وارد آوردیم که یهود و یونانیان هر دو به گناه گرفتارند.

۱۰  چنانکه مکتوب است که کسی عادل نیست، یکی هم نی.

۱۱  کسی فهیم نیست، کسی طالب خدا نیست.

۱۲  همه گمراه و جمیعاً باطل گردیده‌اند. نیکوکاری نیست یکی هم نی.

۱۳  گلوی ایشان گور گشاده است و به زبانهای خود فریب می‌دهند. زهر مار در زیر لب ایشان است،

۱۴  و دهان ایشان پر از لعنت و تلخی است.

۱۵  پایهای ایشان برای خون ریختن شتابان است.

۱۶  هلاکت و پریشانی در طریق‌های ایشان است،

۱۷  و طریق سلامتی را ندانسته‌اند.

۱۸  خدا ترسی در چشمانشان نیست.

۱۹  الآن آگاه هستیم که آنچه شریعت می‌گوید، به اهل شریعت خطاب می‌کند تا هر دهانی بسته شود و تمام عالم زیر قصاص خدا آیند.

۲۰  از آنجا که به اعمال شریعت هیچ بشری در حضور او عادل شمرده نخواهد شد، چونکه از شریعت دانستن گناه است.

۲۱  لکن الحال بدون شریعت، عدالت خدا ظاهر شده است، چنانکه تورات و انبیا بر آنشهادت می‌دهند؛

۲۲  یعنی عدالت خدا که به‌وسیلهٔ ایمان به عیسی مسیح است، به همه و کلّ آنانی که ایمان آورند. زیرا که هیچ تفاوتی نیست،

۲۳  زیرا همه گناه کرده‌اند واز جلال خدا قاصر می‌باشند،

۲۴  و به فیض او مجّاناً عادل شمرده می‌شوند به وساطت آن فدیهای که در عیسی مسیح است.

۲۵  که خدا او را از قبل معیّن کرد تا کفّاره باشد به‌واسطهٔ ایمان به‌وسیلهٔ خون او تا آنکه عدالت خود را ظاهر سازد، به‌سبب فرو گذاشتن خطایای سابق در حین تحمّل خدا،

۲۶  برای اظهار عدالت خود در زمان حاضر، تا او عادل شود و عادل شمارد هرکسی را که به عیسی ایمان آورد.

۲۷  پس جای فخر کجا است؟ برداشته شده است! به کدام شریعت؟ آیا به شریعت اعمال؟ نی بلکه به شریعت ایمان.

۲۸  زیرا یقین می‌دانیم که انسان بدون اعمال شریعت، محض ایمان عادل شمرده می‌شود.

۲۹  آیا او خدای یهود است فقط؟ مگر خدای امّت‌ها هم نیست؟ البتّه خدای امّت‌ها نیز است.

۳۰  زیرا واحد است خدایی که اهل ختنه را از ایمان، و نامختونان را به ایمان عادل خواهد شمرد.

۳۱  پس آیا شریعت را به ایمان باطل می‌سازیم؟ حاشا! بلکه شریعت را استوار می‌داریم.