روميان
فصل ۴
۱ پس چه چیز را بگوییم که پدر ما ابراهیم بحسب جسم یافت؟
۲ زیرا اگر ابراهیم به اعمال عادل شمرده شد، جای فخر دارد امّا نه در نزد خدا.
۳ زیرا کتاب چه میگوید؟ ابراهیم بهخدا ایمان آورد و آن برای او عدالت محسوب شد.
۴ لکن برای کسی که عمل میکند، مزدش نه از راه فیض بلکه از راه طلب محسوب میشود.
۵ و امّا کسی که عمل نکند، بلکه ایمان آورد به او که بیدینان را عادل میشمارد، ایمان او عدالت محسوب میشود.
۶ چنانکه داود نیز خوشحالی آن کس را ذکر میکند که خدا برای او عدالت محسوب میدارد، بدون اعمال،
۷ خوشابحال کسانی که خطایای ایشان آمرزیده شد و گناهانشان مستور گردید؛
۸ خوشابحال کسی که خداوند گناه را به وی محسوب نفرماید.
۹ پس آیا این خوشحالی بر اهل ختنه گفته شد یا برای نامختونان نیز؟ زیرا میگوییم ایمان ابراهیم به عدالت محسوب گشت.
۱۰ پس در چه حالت محسوب شد، وقتی که او در ختنه بود یا در نامختونی؟ در ختنه نی، بلکه در نامختونی؛
۱۱ و علامت ختنه را یافت تا مُهر باشد بر آن عدالت ایمانی که در نامختونی داشت، تا او همهٔ نامختونان را که ایمان آورند پدر باشد تا عدالت برای ایشان هم محسوب شود؛
۱۲ و پدر اهل ختنه نیز، یعنی آنانی را که نه فقط مختونند بلکه سالک هم میباشند بر آثار ایمانی که پدر ما ابراهیم در نامختونی داشت.
۱۳ زیرا به ابراهیم و ذریّت او، وعدهای که او وارث جهان خواهد بود، از جهت شریعت داده نشد بلکه از عدالت ایمان.
۱۴ زیرا اگر اهل شریعت وارث باشند، ایمان عاطل شد و وعده باطل.
۱۵ زیرا که شریعت باعث غضب است، زیراجایی که شریعت نیست تجاوز هم نیست.
۱۶ و از این جهت از ایمان شد تا محض فیض باشد تا وعده برای همگی ذریّت استوار شود نه مختصّ به ذریّت شرعی بلکه به ذریّت ایمانی ابراهیم نیز که پدر جمیع ما است،
۱۷ [چنانکه مکتوب است که تو را پدر امّتهای بسیار ساختهام]، در حضور آن خدایی که به او ایمان آورد که مردگان را زنده میکند و ناموجودات را به وجود میخواند؛
۱۸ که او در ناامیدی به امید ایمان آورد تا پدر امّتهای بسیار شود، برحسب آنچه گفته شد که ذریّت تو چنین خواهند بود.
۱۹ و در ایمان کم قوّت نشده، نظر کرد به بدن خود که در آن وقت مرده بود، چونکه قریب به صد ساله بود و به رَحِم مرده سارَه.
۲۰ و در وعدهٔ خدا از بیایمانی شک ننمود، بلکه قوّیالایمان گشته، خدا را تمجید نمود،
۲۱ و یقین دانست که به وفای وعدهٔ خود نیز قادر است.
۲۲ و از این جهت برای او عدالت محسوب شد.
۲۳ ولکن اینکه برای وی محسوب شد، نه برای او فقط نوشته شد،
۲۴ بلکه برای ما نیز که به ما محسوب خواهد شد، چون ایمان آوریم به او که خداوند ما عیسی را از مردگان برخیزانید،
۲۵ که بهسبب گناهان ما تسلیم گردید و بهسبب عادل شدن ما برخیزانیده شد.
ث) هماهنگی انجیل با عهدعتیق (باب ۴)
پنچ سؤال اساسی که پولس مطرح میکند اینها هستند: آیا انجیل، تعالیم عهدعتیق را قبول دارد؟ جواب این سؤال، اهمّیت خاصّی برای قوم یهود دارد. بنابراین پولس رسول حالا نشان میدهد که بین عهدعتیق و عهدجدید هماهنگی کاملی وجود دارد. عادل شمردگی، همواره به وسیلهی ایمان بوده است.
۴:۱ پولس استدلال خود را به وسیلهی اشاره به دو نفر از مقدّسین عالی عهدعتیق در تاریخ اسرائیل ثابت میکند: ابراهیم و داوود. خدا با هر دوی این انسانها عهدی عالی بست. یکی قنها قبل از شریعت میزیست و دیگری سالها پس از داده شدن آن. یکی پیش از ختنه شدنش عادل شمرده شده و دیگری پس از آن.
اجاره بدهید در ابتدا، ابراهیم را بررسی کنیم یعنی کسی که به نوعی پدر همهی یهودیان است. چه چیزی را او به حسب جسم یافت؟ او راجع به راه عادلشمردگی یک شخص چه چیزی یافت؟
۴:۲ اگر ابراهیم به حسب اعمال عادل شمرده شد، پس دلیلی برای فخر کردن میداشت. او میتوانست نزد خدا، خویشتن را تحسین نماید. ولی این کاملاً غیر ممکن بود. هیچکس هرگز قادر نبوده است که در مقابل خدا فخر کند (افسسیان۲:۹). هیچ نشانی در کتبمقدّس یافت نمیشود که نشان دهد ابراهیم جایی برای فخر از این داشته باشد که از اعمالش عادل شمرده شده است.
ولی شخص ممکن است این بحث را مطرح کند که، "آیا در یعقوب ۲:۲۲ نگفته شده که ابراهیم به وسیلهی اعمالش عادل شمرده شد؟"" بله، کتاب چنین میگوید ولی معنی این بخش متفاوت است. ابراهیم وقتی که در واقعهی پیدایش ۱۵:۶ به وعدهی خدا راجع به نسل بیشمارش ایمان آورد، عادل شمرده شد. این امر سی سال قبل از آن بود که وی به وسیله اعمالش که شروع آن قربانی کردن اسحاق برای خدا بود (پیدایش ۲۲)، عادل شمرده شود. این عمل اطاعت، ثابت میکند که ایمان او حقیقی بود. این یک گواهی خارجی است که او حقیقتاً به وسیلهی ایمان، نجات یافته است.
۴:۳ کتبمقدّس راجع به عادل شمردگی ابراهیم چه می گویند؟ کتاب میگوید که او به خداوند ایمان آورد و خدا آن را برای وی عدالت محسوب کرد (پیدایش ۶:۱۵). خدا خودش را به ابراهیم ظاهر کرده به او وعده داد که ذریتش بیشمار خواهند بود. آن پاتریارخ به خداوند ایمان آورد و خدا عدالت را به حساب وی گذارد. به بیانی دیگر، ابراهیم به وسیلهی عادل شمرده شد. این درست به همین سادگی بود. اعمال هیچکاری به عادلشمردگی ابراهیم نداشت. حتّی به آنها اشاره هم نشده است.
۴:۴ همه اینها ما را به سوی یکی از اعجابانگیزترین گفتههای کتابمقدّس میرساند که راجع به سنجش میان اعمال و ایمان در نقشهی نجات میباشد.
بدین طریق راجع به آن فکر کنید: وقتی که انسانی برای زندگی کار میکند و در آخر هفته، حقوقش را میگیرد، آن حقوق تحت عنوان طلب میباشد. او خودش آن پول را کسب کرده است. او در مقابل صاحب کاران خود خم نمیشود و از ایشان برای محبّتی که در حقّش میکنند چنانکه گویی لایق آن پول نیست تشکر و قدردانی نمیکند. هرگز! او پول را در جیب خود گذاشته و با این احساس به خانه میرود که به خاطر وقت و کاری که صرف کرده دستمزد گرفته است. ولی این راهی نیست که عادل شمردگی از آن طریق به دست بیاید.
۴:۵ چنانچه به نظر میآید، عادل شمرده شده، کسی است که اوّل از همه، عمل نکند. این امر هرگونه امکان کسب نجات شخص را رد میکند او هرگونه لیاقت و شایستگی شخصی را تکذیب میکند. او از این امر آگاه است که تمامی کارهای عالی او هرگز مطالبات عدالت خدا را ارضا نمیکنند.
به جای آن، او به کسی ایمان میآورد که بیدینان را عادل میشمارد. او ایمان و اعتمادش را بر خداوند مینهد. او خدا را در کلامش مییابد. چنانچه ما دیدیم، این عمل بر پایه لیاقت ما نمیباشد. این لیاقت در ایمانم به او نیست بلکه در رکن آن ایمان میباشد.
توجّه داشته باشید که او به کسی ایمان آورده که بیدینان را عادل میشمارد. او عذر و بهانه نمیآورد که همهی تلاشش را کرده است، که با قانون اساسی زندگی کرده، که هرگز به بدی دیگران نبوده است. نه، او به عنوان یک بی دین، گناهکار خطاکار میآید و خودش را به بخشش خدا میسپارد.
و نتیجه چه میباشد؟ ایمان او عدالت محسوب میشود. چونکه او به جای عمل کردن ایمان آورده است، خدا عدالت را به حساب او میگذارد. از طریق لیاقت نجاتدهنده قیام کرده، خدا او را به عدالت ملبّس میسازد و او برای آسمان آماده میکند. از حالا به بعد، خدا او را در مسیح میبیند و بر این اساس او را میپذیرد.
خلاصه، عدالت برای بیدینان است، نه برای مردم خوب. این فیض است، نه از روی شک. و این به وسیلهی ایمان به دست میآید، نه به وسیلهی اعمال.
۴:۶ سپس پولس برای اثبات باور خود به داود بر میگردد. کلمات چنانچه در اوّل این آیه نشان دهنده این امر است که تجربه داود مشابه تجربه ابراهیم است. سراینده شرین اسرائیل گفته است که انسان خوشحال خواهد بود از اینکه خدا برای او عدالت محسوب میدارد و نه از اعمال. از آنجایی که داوود این را در قالب کلمات زیادی بیان نکرده است، پولس رسول از مزمور ۳۲:۱، ۲ دو آیه بعدی را نقل قول میکند.
۴:۷ خوشابحال کسانی که خطایای ایشان آمرزیده شده، و گناهانشان مستور گردید.
۴:۸ خوشابحال کسی که خداوند گناه را به وی محسوب نفرماید.
پولس چه چیزی در این آیهها میدید؟ اوّل از همه او اشاره میکند که داوود هیچ چیزی که راجع به اعمال باشد انجام نداد.بخشایش فیض خداست و نه تلاش انسان. دوماً، او دید که خدا گناهان را به حساب انسان نمیگذارد، سپس آن شخص باید عدالتی داشته باشد که با آن در برابر خدا بایستد. بالاخره، او دید که خدا بیدینان را عادل میشمارد. داوود مرتکب گناهان قتل و زنا شده بود و در این آیهها او شیرینی بخشش مجانی و کامل را میچشد.
۴:۹ ولی این ایده هنوز هم میتواند در کمین ذهن یهودیان باشد که ایشان در عمل عادلشمردگی خدا به عنوان قوم برگزیده او جایگاهی ویژه دارند و اینکه فقط اهل تنه هستند که میتوانند عادل شمرده شوند. پولس رسول دوباره به تجربه ابراهیم باز میگردد تا نشان دهد که اینگونه نیست. او این سئوال را مطرح میکند: آیا عدالت فقط به حساب یهودیان گذارده میشود یا به حساب ایمانداران امّتها نیز؟ حقیقتی که ابراهیم به جهت آن مثال زده شد، باید برای این امر بوده باشد که به نظر میآید فقط به یهودیان ایماندار مربوط میشود.
۴:۱۰ در اینجا پولس روی این حقیقت تاریخی دست میگذارد که اکثر ما هرگز به آن توجّه نکردهایم. او نشان میدهد که ابراهیم قبل از اینکه ختنه شود (پیدایش ۱۷:۲۴) عادل شمرده شد (پیدایش ۱۵:۶). اگر پدر قوم اسرائیل، وقتی که هنوز ختنه نشده بود میتوانست عادل شمرده شود، پس این سؤال پیش میآید، "چرا دیگر مردم نامختون نمیتوانند عادل شمرده شوند؟" حقیقت این امر این است که، ابراهیم وقتی که هنوز در سرزمین امّتها بود عادل شمرده شد و این در را برای امّتها باز میگذارد تا عادل شمرده شوند در حالی که کاملاً از ختنه مبرّا هستند.
۴:۱۱ پس ختنه وسیلهای برای عادل شمردگی ابراهیم نبود. این فقط علامتی بیرونی در جسم او بود که وی به وسیلهی ایمانش عادل شمرده شده استو اساساً، ختنه عهدی خارجی بود که بین خدا و قوم اسرائیل بسته شده بود. ولی مفهوم آن برای نشان دادن عدالتی بود که خدا به وسیله ایمان به حساب ابراهیم گذارده بود.
علاوه بر این به عنوان یک نشانه، ختنه یک مهر بود -مهر عدالتی که به وسیلهی ایمان در زمانی که هنوز نامختنون بود داشت. علامت به چیزی اشاره میکند که وجود دارد. یک علامت، صلاحیت چیزی را تأیید میکند که نشان دهندهی آن میباشد. ختنه به ابراهیم اثبات میکرد که به وسیلهی خدا از طریق ایمانش عادل شمرده شده است.
ختنه، مهر عدالت ایمان ابراهیم بود. این میتواند بدین معنی باشد که ایمان او عادلانه بود یا به این معنی که عدالت را از طریق ایمان کسب کرد. دوّمی، مطمئناً مفهومی درست را میرساند: ختنه، مهری بود بر عدالتی که به وسیلهی ایمانش کسب شده بود و یا بر اساس ایمانش به دست آورده بود.
چونکه ابراهیم قبل از ختنه عادل شمرده شد، او میتواند پدر نامختونان باشد که این یعنی ایمانداران امّتها. ایشان میتوانند به همان طریق مشابه عادل شمرده شوند؛ به وسیلهی ایمان.
وقتی که میگوید ابراهیم پدر ایمانداران امّتهاست، هیچ تفکر تبار جسمانی وجود ندارد. این امر به سادگی یعنی این ایمانداران فرزندان او هستند چونکه از ایمان او تقلید میکنند. آنها فرزندان او از طریق تولّد نیستند بلکه از طریق پیروی از الگوی او. همچنین متن توضیح نمیدهد که ایمانداران امّتها، اسرائیل خدا هستند. اسرائیل خدا از یهودیانی تشکیل شده است که عیسی را به عنوان مسیح موعود و خداوند و نجاتدهنده پذیرفتهاند.
۴:۱۲ ابراهیم همچنین علامت ختنه را برای دلیل دیگری نیز دریافت کرد -اسماً برای اینکه پدر آن دسته از یهودیانی بشود که نه فقط ختنه شدهاند بلکه پیرو ایمان او نیز بوده و آثار ایمان ابراهیم را که نامختونی داشت سلوک میکنند.
تفاوتی در میان فرزند ابراهیم بودن و از نسل ابراهیم بودن موجود میباشد. عیسی به فریسیان گفت: "میدانم که اولاد ابراهیم هستید" (یوحنا۸:۳۷). ولی سپس گفت که "اگر فرزندان ابراهیم بودید، اعمال ابراهیم را به جا میآوردید" (یوحنا۸:۳۹). بنابراین پولس در اینجا اصرار میکند که ختنه جسمانی آن چیزی نیست که مدّنظر میباشد. میبایست ایمان به خدای زنده وجود داشته باشد. آنانی از اهل ختنه اسرائیل حقیقی خدا هستند که به خداوند عیسی مسیح ایمان دارند.
خلاصه، پس زمانی در زندگی ابراهیم وجود داشت که او ایمان داشت در حالی که هنوز نامختون بود، و زمانی دیگر که او ایمان داشت و مختون هم بود. چشمان تیز بین پولس این حقیقت را میبیند که امّتها ایماندار و یهودیان ایماندار میتوانند از ابراهیم به عنوان پدر خود یاد کنند و امّتها، فرزندی او را داشته باشند.
۴:۱۳ بحث چنان سخت به پیش میرود که چنانچه پولس به دنبال همهی معترضین ممکن و اعترافات و دلایل عقلانی ممکن در باره نوشتههای مقدّس میگردد. پولس رسول حالا باید با معترضینی بحث کند که معتقدند برکت از طریق شریعت آمده و بنابراین امّتهایی که شریعت را نمیدانند نفرین شده و تحت لعنت هستند (ر.ک یوحنا ۷:۴۹).
وقتی که خدا به ابراهیم و ذرّیت او وعده داد که وارث جهان خواهند بود، او وعدهاش را بر پایه شرط پیروی ذرّیت او از وی و یا دلایلی عقلانی نداد (خود شریعت تا ۴۳۰ سال بعد داده نشد، غلاطیان ۳:۱۷). این وعده*۱ #ای نا مشروط و در اصل فیض بود که به وسیلهی ایمان میشود؛ همان نوع ایمانی که به وسیلهی آن، ما امروزه میتوانیم عدالت خدا را کسب کنیم.
عبارت وارث جهان یعنی که او هم پدر ایمانداران یهودی خواهد بود و هم پدر ایمانداران امّتها (۴:۱۱-۱۲) که او پدر قومهای بسیار خواهد بود (۴:۱۷-۱۸) و نه فقط پدر قوم اسراییل یعنی یهودیان. درباره این وعده، زمانی نبوّت مربوط به آن تحقّق مییابد که خداوند عیسی از نسل ابراهیم، چوگان پادشاهی جهان را به دست خواهد گرفت و به عنوان پادشاه پادشاهان و ربالارباب سلطنت خواهد کرد.
۴:۱۴ اگر انانی که در پی برکت خدا و عموماً عادل شمردگی هستند قادر باشند آن را از طریق حفظ شریعت کسب کنند، پس ایمان باطل شده و وعده باطل می باشد. ایمان کنار گذارده میشود چونکه این اصلی است که بر طبق آن کاملاً مخالف شریعت است: امین، ایمان داشتن است در حالی که شریعت انجام دادن است. وعده بیارزش خواهد بود زیرا مشروطبه سرایط خواهد بود که هیچکس قادر به فراهم کردن آن نمیباشد.
۴:۱۵ شریعت غضب خدا را به همره دارد و نه برکت. شریعت آنانی که در نگه داشتن آن شکست میخورند محکوم میکند. و از آنجا که هیچکس نمیتواند آن را کامل نگه دارد، همهی کسانی که زیر شریعت هستند محکوم به مرگ میباشند. غیر ممکن است که کسی زیر شریعت باشد ولی زیر لعنت نباشد.
ولی جایی که شریعت نیست، تجاوز هم نیست. تجاوز یعنی تخطّی از شریعت دانسته. پولس نگفته است که در جایی که هیچ شریعتی وجود ندارد، گناهی وجود ندارد. یک عمل ذاتاً میتواند اشتباه باشد حتّی اگر هیچ شریعتی به ضدّ آن وجود نداشته باشد. ولی این میتواند تجاوز محسوب شود اگر گفتهای در بالای آن نصب شود مثلاً "حدّاکثر سرعت ۲۰ مایل در ساعت."
یهودیان فکر میکردند که ایشان برکت را از طریق شریعت به ارث بردهاند، ولی همهی چیزی که ایشان به ارث برده بودند، تجاوز (تخطّی) بود. خدا شریعت را داد که بنابرآن گناه به عنوان تجاوز دیده شود یا از طریقی دیگر به آن نگاه شود تا گناه بودن آن دیده شود. شریعت هرگز به عنوان راهی برای نجات گناهکاران خطاکار مهیا نشده بود.
۴:۱۶ چونکه شریعت سبب غضب خدا میباشد و نه عادل شمردگی، خدا تعیین کرد که از طریق فیض ایمان نجات را عطا کند. او حیات جاودان را به عنوان هدیهای مجانی به گناهکاران بیدین که لیاقتش را نداشتند میدهد که ایشان به سادگی به وسیله عمل ایمان دریافت میشود.
به این طریق، وعده حیات برای همگی ذریت استوار میشود. ما باید به دو کلمه در اینجا توجّه داشته باشیم -استوار و همگی. اوّل، خدا میخواهد که وعده استوار باشد. اگر عادل شمردگی به حفظ شریعت توسّط انسان مربوط میشود، او هرگز نمیتوانست مطمئن باشد زیرا نمیدانست که به اندازه کافی کارهای نیک و درست انجام داده است یا نه. هیچکس نیست که در پی کسب نجات باشد و از اطمینان کامل لذّت ببرد. ولی وقتی که نجات به عنوان هدیهای مطرح میشود که به وسیله ایمان دریافت میشود، پس یک انسان میتواند مطمئن باشد که با اقتدار کلام خدا میتواند نجات بیابد.
دوّم، خدا میخواهد که وعده برای همگی ذرّیت استوار باشد - نه فقط برای یهودیان، کسانی که شریعت بدیشان عطا شد، بلکه همچنین امّتهایی که اعتماد خود را بر خداوند در همان طریقی نهادند که ابراهیم نهاد. ابراهیم پدر همهی ماست یعنی پدر همه ایمانداران یهودی و امّتها.
۴:۱۷ برای اثبات اینکه ابراهیم پدر همهی ایمانداران حقیقی است، پولس از پیدایش ۱۷:۵ به عنوان یک پرانتز نقلقول میکند: " تو را پدر امّتهای بسیار ساختهام." انتخاب خدا از اسرائیل به عنوان قوم زمینی و برگزیدهاش به این معنی نیست که بخشش و فیض او محدود بدیشان است. پولس رسول ماهرانه از عهد عتیق پشت سر هم آیه نقلقول میکند تا نشان دهد که هدف خدا همیشه حرمت گذاشتن به ایمان است در هر کجا که یافت شود.
عبارت در حضور آن خدایی که به او ایمان آورد ادامهی تفکر۴:۱۶ میباشد: "... ابراهیم که پدر جمیع ماست." ارتباط این چنین است: ابراهیم در نظر او پدر جمیع ماست (خدا)، کسی که ابراهیم به وی ایمان داشت یعنی همان خدایی که مردگان را زنده میکند و ناموجودات را به وجود میخواند. برای فهمیدن این توصیف خدا، ما فقط باید به آیاتی که در ادامه آمده است نگاه کنیم. خدا مردگان را زنده می* ۱#کند - که این راجع به ابراهیم و ساره صادق است، اگر چه ایشان نمرده بودند ولی حتماً، نمیتوانستند صاحب فرزند شوند و پس از سنّی بودند که قابلیت بچهدار شدن داشته باشند (۴:۱۹). خدا ناموجودات را به وجود می* ۱#خواند؛ ذریت بیشمار مستلزم قومهای بسیار است (۴:۱۸). غیر ممکن است که کسی زیر شریعت باشد و زیر لعنت نباشد.
۴:۱۸ در آیات قبلی، پولس تأکید کرد که وعده به وسیله ایمان به ابراهیم داده شد و به از شریعت که این امر فیض است و برای ذریت او استوار شده است. این امر طبیعتاً ما را به توجّه به ایمان ابراهیم به خدای قیام دهنده جلب میکند. خدا به ابراهیم وعده داد که ذریت او مثل ستارگان آسمان و ریگهای دریا بیشمار خواهند بود. از نظر انسانی همه چیز نا امید کننده بود. ولی در نقطه مقابل امید انسانی، ابراهیم به ایمان آورد تا پدر امّتهای بسیار شود، درست بر حسب آنچه که خدا در پیدایش ۱۵:۵ گفت: ذریت تو چنین خواهد بود.
۴:۱۹ وقتی که برای اوّلین بار وعده ذریت کثیر به ابراهیم داده شد، او هفتاد و پنچ ساله بود (پیدایش ۱۲:۲-۴). در آن زمان او هنوز از نظر جسمی قادر بود که پدر شود، زیرا که بعد از آن او اسماعیل را آورد (پیدایش ۱۶:۱-۱۱). ولی پولس در این آیه از زمانی سخن میگوید که ابراهیم حدود صد سال داشت و وعده به او تکرار شد (پیدایش ۱۷:۱۵-۲۱). در این زمان امکان تولید یک زندگی جدید جدا از قدرت معجزه آسای خدا از بین رفته بود. بهرحال، به او وعده پسری را داده بود و ابراهیم به وعده خدا ایمان آورد.
بدون اینکه در ایمان کم قوّت شود نظر کرد به بدن خود که در آنوقت مرده بود، و به رحم مرده ساره. لحاظ انسانی این امر کاملاً غیر ممکن بود ولی ابراهیم ایمان داشت.
۴:۲۰ غیر ممکن بودن ظاهری وعده او را مشوش نساخت. خدا آن را گفته بود. ابراهیم هم ایمان آورد. که این را ثابت میکرد. تا جایی که به پاتریارخ مربوط میشود این امر غیر ممکن بود. ایمان ابراهیم قوی و زنده بود. او خدا را جلال داد و به عنوان کسی که قادر بود وعدهاش را تحقّق ببخشد حرمت گذاشت.
۴:۲۱ ابراهیم نمیدانست که خدا چگونه میتواند کلامش را تحقّق بخشد ولی این یک امر جزیی بود. او خدا را میشناخت و به خدا اطمینان داشت که به وفای وعده خود قادر است. از یک طرف این ایمانی عالی بود ولی از طرف دیگر درستترین کار ممکن بود چونکه کلام خدا مطمئنترین چیز در دنیاست و برای ابراهیم باورکردن آن هیچ ریسکی محسوب نمیشد!
۴:۲۲ خدا خشنود شد که مردی را یافته است که کلامش را پذیرفته. او همیشه خشنود میشود. و بنابراین خدا عدالت را برای ابراهیم محسوب کرد. در جایی توازنی بین گناه و خطا وجود داشت، حالا فقط عدالت در مقابل خدا ایستاده بود. ابراهیم از محکومیت رهایی یافت و به وسیلهی خدای قدّوس از طریق ایمانش عادل شمرده شد.
۴:۲۳ داستان تاریخی عادل شمردگی به وسیله ایمان فقط برای او نوشته نشد. البته که برای او نوشته شد، تبرئه شدن همیشگی او در حضور خدا ثبت شده است.
۴:۲۴ ولی این امر برای ما نوشته شده است. ایمان ما نیز به همان شکل برای ما عدالت محسوب میشود وقتی که به خدا ایمان می آوریم یعنی کسی که خداوند ما عیسیرا از مردگان برخیزانید. تنها تفاوت این است: ابراهیم ایمان آورد که خدا به مرگان حیات میدهد (که این راجع به بدن ضعیف و رحم مرده ساره بود). ما ایمان داریم که خدا به بدن مرده خداوند عیسی مسیح حیات داد و او را برخیزانید. سی.اچ.مکینتاش در اینباره توضیح میدهد:
ابراهیم خوانده شد تا به یک وعده ایمان بیاورد، در حالی که ما این مزیت را داریم که به یک حقیقت تمام شده ایمان بیاوریم. او خوانده شده بود تا به چیزی نگاه کند که باید به انجام میرسید. ما به چیزی نگاه میکنیم که در گذشته انجام شده است. حتّی یک رهایی انجام شده، اثبات شده به وسیله این حقیقت که نجات دهنده قیام کرده و جلال یافته است و به آسمان به دست راست قوّت صعود نموده است.
۴:۲۵ خداوند عیسی به سبب گناهان ما تسلیم گردید و به سبب عادل شدن ما برخیزانده شد. از آنجایی که صرف اضافهی (یونانی دیا) در اینجا برای ارتباط بین هم عادلشمردگی و هم گناهان ما استفاده شده است، متن طالب یک اختلاف جزیی در معنی هر کدام میباشد. او به سبب گناهان ما تسلیم شد نه فقط به جهت آنها بلکه برای دور کردن آنها. او برای عادل شمردگی ما برخاست، که ما عادل شمرده بشویم. در مثال اوّل، گناهان ما مشکلی بود که باید حل میشد. در دوّمین مثال، عادلشمردگی ما نتیجهای بود که به وسیله قیام مسیح متجلی میشود. هیچ عادلشمردگی در کار نبود اگر مسیح در قبر میماند. ولی این حقیقت که او برخاست به ما میگوید که این کار انجام شده و بها پرداخت شده است و خدا کاملاً، کار رهاییبخش نجات دهنده را پذیرفته است.