روابط زمان
موجودیت زمان چیست؟ منبع م منشاء آن چه می باشد؟ از اینجا است که ما بر خلاف عقاید آنانی که تا به حال در پیرامون چگونگی زمان بحث کرده اند راه دیگری را می پیمائیم ولی انحراف از راه های پیش پا افتاده قرنهای متمادی پر خطر است مگر اینکه ثابت شود که راه ما یگانه راه رسیدن به مقصود است. اکنون می کوشیم که آن را ثابت کنیم. موجودیت زمان چیست؟ و از کجا سرچشمه می گیرد؟ از گذشته؟ بی تامل شاید چنین گمان بریم. مورخین، شاعران، اخلاقیون چنین می گویند که گویا حال از گذشته به وجود آمده است و یا به گفته بعضی جوی زمان از گذشته جریان افتاده است. حتی بسیاری از دانشمندان امروزه نیز حرکت زمان را از (گذشته) به (حال) و به (آینده) دانسته اند.
ولی من معتقدم که زمان به هیچ وجه از گذشته نمی آید بلکه از آینده می آید و به گذشته منتج می گردد. شاید بار اول که این جمله را می شنویم بسیار تعجب کنیم. ما هرگز به این روش فکر نکرده ایم. باری این حقیقتی است انکار ناپذیر و به طور آزمایش یک تاریخ معینی را در نظر می گیریم و جریان آن را در نهر زمان می پیمائیم تا معلوم گردد که از گذشته به حال و به آینده حرکت کرده است یا برعکس. مثلا امروز را در نظر بگیریم. مدت مدیدی پیش، این روز سال آینده بود. سپس یک ماه پیش تبدیل شود به ماه آینده. بعد یک هفته پیش هفته آینده شد و یک روز پیش فردا بود و ناگهان امروز گردید. طولی نمی کشد که امروز دیروز می گردد و در هفته آینده، هفته گذشته می شود و در ماه آینده، ماه گذشته و در سال آینده، سال گذشته خواهد شد. پس ظاهراً آنچه امروز می نامیم از آینده دور به آینده نزدیک و به حال رسیده سپس به گذشته نزدیک رفته در گذشته دور محو خواهد شد و این ترکیب تغییر ناپذیر حرکت زمان است و طریق دیگری ندارد و به هبچ وجه از گذشته به آینده جریان نمی یابد. هرگز دیروز از مسیر خود بر نمی گردد که امروز شده و سپس فردا گردد. خیر عکس این مطلب صحیح است یعنی فردا به امروز و امروز به دیروز تبدیل خواهد شد. آینده به حال و حال به گذشته تغییر شکل خواهد یافت. آینده سرچشمه و منبع زمان است که روزی صورت حال به خود گرفته و سپس گذشته خواهد شد. پس حال کانال باریکی است که جریان وسیع آینده از آن عبور کرده و در گذشته بی انتها گم خواهد شد.
پس چرا ما آدمیان معمولا سرچشمه زمان را از گذشته فرض می کنیم؟ علت این اشتباه همگانی چیست؟ جواب آن با اندکی دقت روشن می شود. نظر به اینکه بنی آدم و تاریخ این کره خاکی از گذشته به حال و آینده در جریان است در این مورد چنین اشتباهی می کنیم و همچنین تولید مثل و تسلسل باعث پیدایش چنین فکری شده است. پس زمان از یک طرف و تاریخ از طرفی دیگر در حال حرکتند و سبب ایجاد چنین فکری گشته اند. ولی ما در این میان کجا هستیم؟ ما که با زمان پیش نمی رویم بلکه با آن، ثانیه به ثانیه برخورد می کنیم. این است که حال آنی است چونکه نه با زمان جلو می رویم و نه با تاریخ عقب. پس پیوسته در ملاقات با زمان زندگی می کنیم و زمان از جلوی ما رد شده به گذشته تبدیل می شود در حالی که تاریخ ما را به سوی آینده پیش می برد. این است حرکت یا به اصطلاح رژه زمان.
آری آینده نامرئی و نامعلوم منبع زمان است که در حال شکلی به خود گرفته خود را ظاهر می سازد. آنچه را می بینیم و می شنویم و می دانیم حال است. بدون قطع، (حال) (آینده) را روز به روز و ساعت به ساعت و ثانیه به ثانیه صورت هستی می بخشد و پیوسته (آینده) نامرئی را نمودار می سازد.
طبق اصول منطق، آینده می بایست اول باشد ولی نه مطابق تاریخ زیرا از ازل تا به حال (حال) بوده و هست و تا زمان وجود دارد خواهد بود. زمان فقط و فقط د رحال عملی می شود و در حال خود را نمایان می سازد. به وسیله حال است که آینده در زندگی بشر وارد شده با آن متحد می گردد. زمان و تاریخ در حال با هم برخورد می کنند و یکی می شوند. در حال است که زمان متولد می شود و زندگی می کند و در می گذرد.
گذشته یز از حال به وجود می آید ولی به طوری که حال تجسم آینده بود گذشته نیست. برعکس زمان که در حال شکلی به خود می گیرد، در گذشته بار دیگر نامعلوم و ادیده خواهد شد. گذشته مجسم از حال نیست بلکه به طور بطئی و نامرئی و انتها ناپذیر از حال دور می شود. همچنین می بایست گفت که حال منبع گذشته نیست بلکه آینده منبع حال و گذشته است. گذشته از آینده شروع شده از حال می گذرد. پس به طور خلاصه حال از آینده نامرئی سرچشمه می گیرد و آینده را در تجسم های متغیر و دیدنی و شنیدنی و زیستی ظاهر می سازد و سپس بار دیگر خود را در حالت گذشته امعلوم و نامرئی می سازد. نفوذ گذشته بر ما در حال دیده می شود و خدمت بزرگ گذشته همین است که به ما کمک می کند تا در حال قابل دیدن و آینده نادیدنی رمز زندگی را بیابیم.