فرمول جهان هستی
گاه گاهی، در جهان امروزی فرمول های جدید کائنات وجود و عالم مطرح می شود تا اکتشافات نوظهور را ابراز نمایند ولی معمولا این فرمول ها به سختی قابل درک همه اند و با پیدا شدن فرمول های صحیح تر و درست تر از میان می روند. لیکن تصور می رود که می توان فرمولی آشکار و ساده و تغییر ناپذیر پیدا کرد که برای همه قابل درک باشد _ ما در اینجا با جرات می خواهیم چنین فرمولی پیشنهاد کنیم :
۱ الف _ جهانی که ما را احاطه کرده است از درک و فهم ما خارج است. پیوسته کهکشانهای دور دست و بی شماری کشف می گردند و از قرار معلوم جهان هستی لایتناهی و بیکران است و بی شبهه اگر چنین هم نباشد درک حدود آن از توانائی ما خارج است.
۱ ب _ مسلما مسبب این جهان هستی می بایست اقلا به همان اندازه عظیم باشد.
۲ الف _ از کهکشان هائی که میلیون ها سال نوری از ما به دور هستند گرفته تا جهان الکترونها که با گردش سرسام آوری دور هسته مرکزی می چرخند، همه با یک ترتیب معین و حساب شده ای بی کم و کاست در حرکتند.
۲ ب _ مسلما مسبب این گردش معقول و مرتب می بایست حداقل تا این اندازه نیز معقول و منتطقی باشد.
۳ الف _ در این جهان موجوداتی با شخصیت وجود دارند که دارای عواطف و احساسات، محبت و نفرت، آرامش و ترس، اراده و تصمیم می باشند.
۳ ب _ واضح است که مسبب این چنین موجوداتی حداقل بایستی دارای این چنین شخصیتی باشد.
پس فرمولی که ما به دست می آوریم این است که :
مسببی لایتناهی و عاقل و با شخصیت = خدا
اکنون برگردیم به سوال اولی که در این مبحث پیش آمد. این سه گانگی فضا و ماده و زمان که استوار بر وحدتند. آیا در مورد خدای یگانه مطلق نیز صادق است؟ و آیا کشف رمز هستی در خود خدا یافت می شود؟
حالا به کاوش و جستجو در میان ادیان و مذاهب دنیا می پردازیم. کدام دین در پایه و اصول چنین خدائی را به ما معرفی می کند؟ ما که در جستجوی چنین خدائی هستیم، همچنانکه در خصوص درک فضا و ماده و زمان فقط با اصول منطقی از کشف حقیقت عاجز بودیم، در اینجا نیز با محفوظات و تدارکات مغزی خود و یا اجتماع خویش و یا اصول منطقی و عقلی اندوخته خویش از درک حقیقت عاجز خواهیم بود. و شاید لازم باشد که با اعتقادات قبلی خود و با هر نوع استدلالی متارکه کنیم و به زمینی ناشناخته و نامعلوم قدم گذاریم. با بی طرفی کامل جستجوی خود را در ادیان و مذاهب شروع می کنیم تا بدانیم کدام یک از آنها خدا را مطابق نتایج مباحث فوق به ما معرفی می کنند.
پاسخ بدین سوال کاملا آشکار و معلوم است. یعنی بزرگترین دین عالم که همانا مسیحیت است خدای سه گانه واحد را از دو هزار سال پیش به ما و جهان نشان داده است. مسیحیت خواه مورد فبول باشد و خواه نباشد، جائی را در این عالم برای خود باز کرده که کسی نمی تواند آن را از میان برداشته و براندازد.
نکته جالب این است که در طی این دو هزار سال میلیونها نفر حقیقت سه گانگی وحدت خدا را نه از روی منطق و علم بلکه از روی ایمان و الهام قلبی شناخته اند. انجیل یا کتاب مقدس مسیحیان بدون ارائه هیج نوع دلیل این چنین خدائی را به جهان بشری عرضه می دارد !
پس بالاخره آیا ممکن است که ساختمان وسیع کائنات نمونه ای از خدای ازلی و خالق موجودات باشد؟ یا به عبارت دیگر آیا جهان هستی چون آئینه ای صورت و سیرت آفریدگار خود را منعکس نمی سازد؟ و یا آنکه از متاثر به اثر نمی توان پی برد؟ و آیا این شباهت آفرینش به آفریدگار موضوع سه گانگی وحدت را نیز در بر دارد؟ در این خصوص نباید شتاب کرد و اینجا جائی برای موهومات و فرضیات وجود ندارد. پس با تامل و تفکر عمیقی باید نتیجه گیری کرد.
آیا آن سه گانگی وحدت فضا و ماده و زمان، که در ساختمان کائنات پیش از این گفته شده، با سه گانگی وحدت خدای انجیل و مسیحیان یکی است یا فرق دارد؟ و آیا آنچه که ما سه گانگی فیزیکی می خوانیم با آن سه گانگی متافیزیکی چنان یکی است که فقط در ظاهر فرق دارند؟ در صورتی که یکی هستند، با ساختمانی روبرو می شویم که خدا نیز شامل آن است و اگر یکی نیستند پس این هماهنگی سه گانه فیزیکی و متافیزیکی دارای اهمیت زیادی نمی باشد و می توانیم آن را بی ارزش بشماریم.
هنگامی که ما می گویم آیا آنها یکی هستند منظور ما می بایست این باشد که آیا آنها کاملا و از هر لحاظ یکی می باشند یا نه. اینجا دقت علمی لازم است نه تشبیه و کنایه. سوالی است بس هیجان انگیز زیرا سه گانه وحدت خدای مسیحیان، مرموز و روحانی است و نظیر و مانندی در جهان فیزیکی ندارد. پس چگونه معنی واقعی ذات خدائی را می توان با ساختمان کائنات مقایسه کرد؟ ما اگر مطابق اصول دقیق علمی پاسخ را بیابیم، شباهت این دو باید چنان کامل و یکسان باشد که هر دو بر یک قاعده اصلی استوار بوده باشند هر چند هر کدام در قلمرو و عالمی دیگرند.
ما قبلا به طور خلاصه ساختمان سه گانه فضا، ماده و زمان را شرح دادیم. اکنون باید به آن سه گانگی دیگر که در انجیل مسیح و نوشته های مسیحیان یافت می شود بپردازیم. ما از روی استدلال قیاسی، نه از تعصب دینی، این سه گانگی وحدت را می یابیم و تحت تحقیق خود قرار می دهیم. پس باید به مراجع معتبر مراجعه کرد. عیسی بن مریم که خدا را این چنین به مردم شناساند چه فرمود و گفتار خود را چگونه به سمع مردم رسانید؟ دین یهودیان که عیسی جزو آنها بود قرنهای متمادی یگانگی مطلق خدا را می آموخت و در دریای مشرکین، این پیغام و این تعلیم، جزیره نوظهور و امید بخشی بود. پس با مرور زمان اعتقاد به وحدت خداوند یگانه در میان اسرائیلیان ریشه گرفته و ورد زبان خاص و عام شده بود. در این زمان عیسی ناصری ظاهر شد و خدای واحد را سه گانه قلمداد فرمود. برای نمونه در موقعی که عیسی تعمید می یافت، یعنی هنگامی که می خواست خدمان خود را به اسرائیل شروع کند، چون از آب بیرون آمد صدائی از آسمان شنیده شد که می گفت « این است پسر محبوب من» و در عین حال روح خدا چون کبوتری بر او قرار گرفته و وی را با حضور خود پر ساخت.
از این به بعد عیسی در تعلیم عمومی و خصوصی خود زیاد به پدر خود اشاره می کرد و در صورتی که خود و پدر را دو شخص متفاوت معرفی می کرد در عین حال خود و پدر را یکی می دانست. زمانی دیگر فرمود « هر که مرا دیده است پدر را نیز دیده است». وقتی دیگر عیسی فرمود « هیچ کس پسر را نمی شناسد جز پدر و کسی پدر را نمی شناسد جز پسر و آنانی که پسر بخواهد پدر را به آنان بشناساند» و در آخرین و طولانی ترین صحبت خود با شاگردان که در انجیل ذکر شده فرمود « روح القدس که پدر او را به نام من می فرستد همه چیز را به شما خواهد آموخت و هر آنچه را به شما گفته ام به خاطرتان خواهد آورد و چون تسلی دهنده آید که از پدر پیش شما خواهم فرستاد، یعنی آن روح راستی که از پدر صادر می شود، بر من شهادت خواهد داد» و در آخرین دستور خود به شاگردان، آنان را موظف ساخت که هر جا رفتند و مردم را مومن ساختند، آنها را به یگانه نام پدر و پسر و روح القدس تعمید دهند. توجه شود که باید به یک نام ولی یک نام سه گانه تعمیدشان دهند !!
با این گفتار کاملا معلوم است که عیسی خود را خدا می دانست و بدین سبب بود که او را مصلوب ساختند. پایه تعلیمات انجیل در خصوص سه گانگی خدای واحد بر تعلیمات و اعمال مسیح استوار است. مطابق گفتار مسیح، پدر و پسر و روح القدس خدای واحد می باشد. روح القدس در کلیساهای قرن اول تا به امروز به عنوان شخصیت الهی، هادی و حاکم و داور و پشتیبان و یار و یاور شناخته شده است. از سرتاسر عهد جدید مسیحیان (که شامل انجیل و رساله های معتبر کلیسای اولیه است) معلوم می شود که پدر و پسر و روح القدس را خدا شناخته اند. اکنون طبیعتاً این سوال پیش می آید که آیا سه گانگی جهان هستی با این سه گانگی که در مسیحیت موجود ربطی دارد؟