Main Banner
Egyptian Museum of Antiquities
Egyptian Museum of Antiquities

فصل نهم

سرود رهایی

خروج ۱۵: ۱ ــ ۲۱

این باب از جایگاه بسیار مهمی برخوردار است ــ هم از نظر اینکه وضعیت جدید بنی اسرائیل را رقم می زند و هم بیان کننده احساسات آنها است ــ که بی گمان این احساسات را که متناسب با وضعیت آنها نیز بود، روح القدس در آنها ایجاد کرده بود. به راستی که این باب سرود رهایی است و از سویی نیز ماهیت نبوتی دارد، که اهداف خدا برای اسرائیل را تا به هنگام سلطنت هزار ساله در آغوش می گیرد، هنگامی که " خداوند سلطنت خواهد کرد تا ابدالاباد" (آیه ۱۸). بنابراین یک ماهیت دو گانه دارد که می توان آن را پیش از هرچیز در مورد اسرائیل به کار برد و سپس با توجه به اینکه عبارات مربوط به دریای سرخ آنگونه که قبلاً اشاره  شد دارای مفهوم نمادین هستند ، می توان آن را در مورد شخص ایماندار نیز به کار برد. اگر این را درخاطر داشته باشیم ، درک تفسیر این بخش سهل تر خواهد بود.

« آنگاه موسی و بنی اسرائیل این سرود را برای خداوند سراییده، گفتند که یهوه را سرود می خوانم زیرا که با جلال مظفر شده است. اسب وسوارش را به دریا انداخت. خداوند قوت و تسبیح من است. و او نجات من گردیده است .  این خدای من است، پس او را تمجید می کنم. خدا پدر من است، پس او را متعال می خوانم. خداوند مرد جنگی است. نام او یهوه است. ارابه ها و لشکر های فرعون را به دریا انداخت. مبارزان برگزیده او در دریای قلزم غرق شدند. لجه های ایشان را پوشانید. مثل سنگ به  ژرفیها فرو رفتند. دست راست تو ای خداوند به قوت جلیل گردیده. دست راست تو ای خداوند ، دشمن را خرد شکسته است، و به کثرت جلال خود خصمان را منهدم ساخته ای. غضب خود را فرستاده ای، ایشان را چون خاشاک سوزانده ای، و نفخه بینی تو آبها فراهم گردید. و موجها مثل توده بایستاد و لجه ها در میان دریا منجمد گردید. دشمن گفت تعاقب می کنم و ایشان را فرو می گیرم، و غارت را تقسیم کرده، جانم از ایشان سیر خواهد شد. شمشیر خود را کشیده دست من ایشان را هلاک خواهد ساخت، و چون نفخه خود دمیدی دریا ایشان را پوشانید. مثل سرب در آبهای زور آور غرق شدند. کیست مانند تو ای خداوند در میان خدایان؟ کیست مانند تو جلیل در قدوسیت؟ تو مهیب هستی در تسبیح خود و در صانع عجایب! چون دست راست خود را دراز کردی ، زمین ایشان را فرو برد. این قوم خویش را که فدیه دادی ، به رحمانیت خود، رهبری نمودی. ایشان را به قوت خویش به سوی مسکن قدس خود هدایت کردی.  امتها چون شنیدند ، مضطرب گردیدند. لرزه بر سکنه فلسطین مستولی گردید. آنگاه امرای ادوم در حیرت افتادند. و اکابر موآب را لرزه فرو گرفت، و جمیع سکنه کنعان گداخته گردیدند. ترس و هراس ، ایشان را فرو گرفت. از بزرگی بازوی تو مثل سنگ ساکت شدند، تا قوم تو ای خداوند عبور کنند، تا این قومی که تو خریده ای عبور کنند. ایشان را داخل ساخته ، در جبل میراث خود غرس خواهی کرد، به مکانی که تو ای خداوند مسکن خود ساخته ای ، یعنی آن مقام مقدسی که دستهای تو ای خداوند مستحکم کرده ای. خداوند سلطنت خواهد کرد تا ابدالاباد. زیرا که اسبهای فرعون و ارابه ها و سوارانش به دریا آمدند، و خداوند آب دریا را بر ایشان بر گردانید. اما بنی اسرائیل از میان دریا به خشکی رفتند» (آیات ۱ــ ۱۹).

اولین موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد فوران احساسات قوم است،  چرا که در کلام نمی بینیم که سرودی این چنین با احساس خوانده شود مگر در ارتباط با نجات باشد. حتی گفته نشده است که فرشتگان سرود می خوانند. به هنگام تولد خداوند مبارکمان عیسی "فوجی از لشکر آسمانی با فرشته حاضر شده خدا را تسبیج کنان می گفتند خدا را در اعلی الیین جلال و بر زمین سلامتی و در میان مردم رضامندی باد"( لوقا ۲:۱۰ و ۱۴). در مکاشفه نیز یوحنا چنین می گوید: "شنیدم صدای فرشتگان بسیار را که گرداگرد تخت و حیوانات و پیران بودند و عدد ایشان کرورها کرور و هزاران هزار بود" (مکاشفه ۵: ۱۱و۱۲). بنابراین تنها نجات یافتگان هستند که می توانند بخوانند و از این موضوع به ماهیت واقعی سرود مسیحی پی می بریم. سرود باید شادی نجات ، آهنگ شکرگزاری و شادی در روح که حاصل شناخت نجات خدا است را بیان نماید. یعقوب می گوید: "اگر کسی خوشحال باشد سرود بخواند" (یعقوب ۵: ۱۳). به عبارتی دیگر اگر هر کسی از شادی حقیقی لبریز شود ــ شادی که در پی درک رستگاری به دست می آید ــ شادی خود در خداوند به عنوان یک شخص نجات یافته را باید به شکل سرود بیان کند ــ سرود شکرگزاری برای خدا. " آنگاه موسی و بنی اسرائیل این سرود را برای خداوند سراییدند". آنجا بود که برای اولین بار پی بردند که نجات چیست، و شادی دل خود را در قالب یک سرود ابراز کردند. و به راستی که برای مسیحیان سرود دیگری نمی تواند باشد. جاری  ساختن سرودی دیگر بر لب در واقع فراموش کردن ماهیت واقعی آن و همچنین منشأ شادی خود است.

این سرود خود باید از دو جنبه بررسی شود ــ موضوع کلی آن و حقیقتی که در آن نهفته است. موضوع کلی آن در مورد خود خداوند و کاری که او انجام داده ، است. اما این خود موضوعی است بسیار گسترده. این خود خداوند است که در نجات شناخته شده و درک می شود. "خداوند قوت و تسبیح من است . و او نجات من گردیده است" (آیه ۲). زیرا فقط در نجات است که او شناخته می شود. بنابراین تا قبل از واقعه صلیب او نمی توانست خود را کاملاً آشکار نماید. او در چاچوب رابطه خود با اسرائیل ماهیت خود را بر آنها آشکار نمود، اما این مکاشفه تا هنگامی که کار نجات پایان نیافته بود قابل درک نبود، و آنچه که در اینجا ثبت شده است چیزی نیست جز نماد چرا که او در آن تمام ویژگیهای ذات خود را نمایان ساخت. اما تجلی او در هر دوره به هر وسعتی هم که باشد ، قابل درک نیست حتی در این دوره، مگر از طریق نجات ، چه نمادین و یا غیره، و رابطه ای  که به دنبال نجات با خدا ایجاد می شود. بنی اسرائیل او را به عنوان یهوه شناختند ؛ و ما به واسطه فیض او او را خدای پدر می دانیم، و او همانگونه که مکشوف شده، موضوع سرود است ، زیرا تنها در اوست که قوم  او قادرند  در هر برهه از زمان شادی نمایند. با اینحال همانگونه که گفتیم موضوع دیگری نیز وجود دارد، و آن کاریست که او انجام داده و این موضوع در سرود موسی و بنی اسرائیل ملموس است. الزاماً وقتی سخن از کار خداوند است دو جنبه از کار او مطرح می شود ــ نجات قوم او و نابودی دشمنان آنها. این موضوع به طرز باشکوهی که تنها شایسته مقام اوست،  زیرا که کاری بس عظیم برای قوم خود انجام داده بود و این خود در عبارات گوناگون بیان شده است. موضوع بر سر این نبود که آنها چه کاری انجام دادند ، بلکه خدا چه کاری کرده است. قوم به خاطر پیروزی خون جشن نگرفته بودند بلکه برای پیروزی او. زیرا در برابر ظهور چنین قدرت نجات بخشی دیگر خود را نمی دیدند. "یهوه را سرود می خوانم زیرا که با جلال مظفر شده است" (آیه۱). بنابراین آنها خدا را ستایش نمودند زیرا همانگونه که خداوند به آنها گفته بود ، این کار او بر جلال و ستایش او می افزود. "دست راست تو ای خداوند ، به قوت جلیل گردیده" و در ادامه می خوانیم "کیست مانند تو ای خداوند در میان خدایان؟ کیست مانند تو جلیل در قدوسیت؟" (آیات ۶ ــ ۱۱). مطمئناً ایمانداران عصر حاضر هنگامی که برای پرستش گرد هم می آیند ماهیت حقیقی پرستش را می دانند. گر چه این سرود رهایی است، لیکن اصول پرستش آن برای تمام نسلهای آینده  کاربرد دارد. این سرود در این واقعه آنقدر ارزش دارد که هر ایمانداری را بر آن می دارد تا با دعا بر آن تعمق نماید.

با اینحال هر گاه حقایق آن را بررسی می نماییم، پی می بریم که چقدر این سرود متنوع و پرمایه است. نجات  قوم موضوع اصلی سرود را تشکیل می دهد. "خداوند قوت و تسبیح من است و او نجات من گردیده است". و در ادامه نیز چنین می خوانیم که تو قوم خود را هدایت کرده ای و تو آنها را نجات داده ای. تا کنون آنها نجات نیافته بودند پس نجات را نمی شناختند. آنها در مصر کاملاً از چنگ دشمن در امان بودند، اما تا هنگامی که از مصر بیرون نمی آمدند و از دست فرعون و قدرت شیطان رهایی نمی یاقتند، نمی توانستند نجات خود را اعلام نمایند. اکنون نیز می توان این تفاوت را در تجربه روحانی افراد دید. بسیاری هستند که بخشش گناه هان خود را توسط خون مسیح شناخته اند؛ اما هیچگاه خود را نشناخته اند ــ ذات جسمی که هنوز همراه آنان است ــ یا به عبارتی قدرت شیطان در آزار رساندن و مشوش ساختن آنها ــ آنها نه تنها شادی پس از بخشش را از دست می دهند ، بلکه گهگاه در مشکلاتی که از هر سو آنها را احاطه می کند گرفتار شده و مأیوس و هراسان می شوند. آنها که خود را ناتوان از انجام هر کاری یافته و یارای مقاومت در برابر شیطان ندارند، همصدا با  رومیان باب ۷  چنین می گویند :" وای بر من که مرد شقی هستم  کیست که مرا از جسم این موت رهایی بخشد؟" (آیات ۲۴). تنها اینجاست که می آموزند خداوند عیسی نه تنها توسط خون پر بهای خود پاکی از گناهان را برای آنها به ارمغان آورد، بلکه با مرگ و قیام خود آنها را از وضعیت کهنه خود آزاد کرده و در آنسوی مرگ و داوری به مکانی جدید رهنمون ساخته است. اکنون دیگر چشمان آنها باز است تا در او رهایی را ببینند، رهایی  از هر آنچه که بر علیه بود و بدینسان دیگر شیطان بر آنها حقی نخواهد داشت  و در نتیجه دیگر نمی تواند بر آنها مدعی شود. بنابریان حال که آنها رهایی یافته و بر طبیعت کهنه آنها داوری شد ؛ و مرگ مسیح قدرت شیطان بر آنها را در هم شکست و طعم رهایی را چشیدند ، قلبشان مملو از تسبیح و حمد خداوند گردید. کاملاً درست است که بسیاری از این برکت عظیم بی بهره می مانند ، اما با اینحال آادی حق ایماندار است. و تا هنگامی که شخص بر این رهایی کامل آگاه نباشد ، اطمینان کامل از نجات ــ نجات پایدار و عمیق ــ را بدست نخواهد آورد. شکی نیست که این موضوع باید در تجربه شخص مسلم شود ، اما این موضوع کاملاً به آن کاری بستگی دارد که مسیح برای ما انجام داد؛ و از این رو این برکت در انجیل فیض خدا بر گناهکاران آشکار شده است. تا انسان ابتدا بخشش گناهان را بیاموزد؛ اما حقیقت این است که نجات کامل برای هر انسانی که پیام انجیل را بپذیرد ، مهیا و موعظه شده است. پیش از هر چیز لازم است این حقیقت درک شود ؛ زیرا اگر نایدیده انگاشته شود ، هزاران انسان به جای شادی در خداوند ، خدای نجاتشان ، طعمه شک وترس خواهند شد. انسانی که در چنین وضعیتی بسر ببرد به هنگام دعا یا پرستش و یا خدمت از آزادی کمتری برخوردار خواهد بود ؛ اما به محض اینکه حقیقت نجات بر او آشکار می شود، به مانند بنی اسرائیل در این واقعه ،شادی تازه خود را در قالب سرود حمد ابراز می کند.

اما موضوع دیگری نیز هست. وضعیت آنها تغییر یافته است. "ایشان را به قوت خویش به سوی مسکن خود هدایت کردی."  حال که اسرائیل جایگاه جدیدی به دست آوردند  خدا آنها را نزد خود می خواند.  در این صحرایی که بدان قدم نهاده بودند ــ که این خود موضوعیست که شخصیت آنها را در مقام یک سالک رقم می زند ــ در واقع به مکان مقدس خدا داخل شده بودند. ما ایمانداران به مسیح نیز از چنین جایگاهی برخوردار هستیم. یعنی ما نیز نجات یافتگان هستیم. به سخنی دیگر، به خاطر وجود خدا است که ما نزد او آمده ایم ، به خاطراینکه ذات اخلاقی او درمرگ مسیح  ارضا شد و اکنون با رضایت کامل در ما ساکن است. بنابراین این سرود بیان چیزی نیست جز یک تفکر کتاب مقدسی که می گوید :

" نزدیــــــــکم من به خدا
بس قریــــــــب و آشـــنا
ســــاکنم من در  پســــر
همـــــچو او نزد پــــــدر"

به خاطر فیض خدا است که چنین جایگاهی یافته ایم اما در عدالت؛ زیرا که با یافتن چنین جایگاهی نه تنها تمام ویژگیهای ذاتی خدا منعکس می شود ، بلکه او خود نیز در آن جلال می یابد. این اندیشه بسیار بزرگی است ، اینکه ما نزد خدا آشتی یافته ایم و هرگاه که این فکر را با قوت هر چه بیشتر حفظ نماییم به جانهای ما قوت و نیرو می بخشد. هنگامی که مسیح برای ما گناه شد، مرگ او بر روی صلیب فاصله ما با خدا را برداشت، و حال که اوجلال یافته و در دست راست خدا قرار دارد و ما نیز بواسطه  جایگاهی  که او نزد  خدا دارد، به خدا نزدیک شده ایم. در آسمان ما همچو مسیح به خدا نزدیکیم، زیرا جایگاه ما در مسیح رقم می خورد. نباید فراموش نماییم که شادی یی که از این حقیقت نصیبمان می شود ، و در واقع حتی درک آن ، بسته به عمل ما است. خدا برای ما جایگاهی را در نظر می گیرد که با عمل ما مطابقت داشته باشد، به عبارتی دیگر مسئولیت ما با این امتیاز سنجیده می شود. اما تا هنگامی که به جایگاه خود پی نبرده ایم وضعیت ما تغییری نخواهد یافت. ما ابتدا باید بیاموزیم که اگر در هر طریقی بر طبق جایگاهی که داریم رفتار کنیم  به حضور خدا راه خواهیم یافت. جایگاه و رفتار ما باید همیشه ریشه در شناخت از این رابطه داشته باشد. پس تا هنگامی که نسبت به حقیقت جایگاهمان در مقابل خدا آگاه نباشیم ، هیچگاه نخواهیم توانست در روح و روان و یا در گفتار و رفتارمان منعکس کننده چنین جایگاهی باشیم. 

سومین موضوعی که باید بدان پرداخت این است که وضعیت کنونی قوم بیعانه ای از میراث کامل آینده محسوب می شود. " ایشان را داخل ساخته ، در جبل میراث خود غرس خواهی کرد، به مکانی که تو ای خداوند مسکن خود ساخته ای ، یعنی آن مقام مقدسی که دستهای تو ای خداوند مستحکم کرده ای. خداوند سلطنت خواهد کرد تا ابدالاباد" (آیات ۱۷ و۱۸). قدرتی که در دریای سرخ به تصویر کشیده شد برای آنها ضمانتی بود، در وهله اول ضمانتی بر تحقق اهداف خود برای اسرائیل ، و دوم  ضمانت براینکه قدرت او درسلطنت ابدی او به منعسه ظهور خواهد رسید. در این موضوع ایمانی نهفته است که با ادراک از نجات به دست می آید ــ تمام گستره هدف خدا را در بر گرفته و همه را به دیده کاری که انجام شده می نگرد.  ر ساله به رومیان نیز چنین می خوانیم: "آنانی را که از قبل معین فرمود، ایشان را هم خواند و آنانی را که خواند ایشان را نیز عادل گردانید و آنانی را که عادل گردانید ایشان را نیز جلال داد" (روم۸ :۳۰). اگر اهئاف خدا ناکام می ماند، او دیگر خدا نبود. ممکن بود دشمنان در راه باشند ــ و مانع اجرای اراده ای که برای قوم اعلان نموده بود شوند. اما ایمان می گوید، "هرگاه خدا با ماست کیست به ضد ما؟" و زا این رو اسرائیل قدرت می یافت تا چنین بخواند،" امتها چون شنیدند ، مضطرب گردیدند. لرزه بر سکنه فلسطین مستولی گردید. آنگاه امرای ادوم در حیرت افتادند. و اکابر موآب را لرزه فرو گرفت، و جمیع سکنه کنعان گداخته گردیدند. ترس و هراس ، ایشان را فرو گرفت. از بزرگی بازوی تو مثل سنگ ساکت شدند، تا قوم تو ای خداوند عبور کنند، تا این قومی که تو خریده ای عبور کنند" (آیات ۱۴ ــ ۱۶). بدین طریق پولس رسول نیز چنین می گوید، " کیست که ما را از محبت مسیح جدا سازد؟ آیا مصیبت یا دلتنگی یا جفا یا قحط یا عریانی یا خطر شمشیر؟ چنانکه مکتوب است که "بخاطرتو تمام روز کشته و مثل گوشفندان ذبحی شمرده می شویم." بلکه در همه این امور از حدّ زیاده نصرت یافتیم بوسیله او که ما را محبت نمود. زیرا یقین می دانم که نه موت و نه حیات و نه فرشتگان و نه  رؤسا و نه قدرتها و نه چیزهای حال و نه چیزهای آینده و نه پستی و نه هیچ مخلوق دیگر قدرت خواهد داشت که ما را از محبت خدا که در خداوند ما عیسی مسیح است جدا سازد" (آیات ۸: ۳۵ــ ۳۹). ثمره خون مسیح تمام وعده های خدا را تحقق می بخشید، و او با تمام کمال خود ــ با شکوه، حقیقت، رحمت، محبت، و قدرت متعال خود ــ برای قوم خود عمل می کرد. بنابراین این یک فریضه نیست ، بلکه سادگی ایمان است که تحقق نجات ما را از پیش می بیند. البته نباید ماهیت و قدرت دشمنان را نادیده انگاریم، بلکه قدرت آنها را در برابر خدا بسنجیم، و سپس این گواهی خواهد بود بر این امر که جان ما در او که ما را محبت نمود فراتر از یک فاتح است، اطمینان می یابد. باید این حقیقت کاملاٌ تسلی بخش  برای ما مبرهن شود که خدا با قدرت خود در ما عمل میکند تا خود جلال یابد. لشکر شیطان ــ امرای ادوم و اکابر موآب و جمیع سکنه کنعان به دنبال آن هستند که مانع تحقق این میراث شوند، اما خدا به قدرت خود برای سپاهیان تحت پوشش خون برخواهد خواست و آنان همچو کاه در باد پراکنده خواهند شد. پس از همان ابتدا پایان کار مسلم است و به این سبب سرود پیروزی پیش از اینکه حتی گامی کوچک در جهت نجات ما برداشته شود ، اعلان می شود. خداوند تا به ابدالاباد سلطنت خواهد نمود. از این رو در رساله به فیلیپیان می خوانیم که بر طبق هدف و فرمان خدا است که " به نام عیسی هر زانویی از آنچه در آسمان و بر زمین و زیر زمین است خم شود و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیح، خداوند است برای تمجید خدای پدر" (فیلپیان ۲:۹ ــ ۱۱).  پس هرگاه که ایماندار بر این موضوع تفکر و تعمق می کند و در می یابد که از یک سو برکتی وصف ناپذیر نصیب او می شود و از سویی دیگر هدف نجات او تمجید نجات دهنده است، شادی عظیمی در قلب او پدید خواهد آمد. در این متن سلطنتی که از آن سخن به میان می آید، بی گمان  پیش از هر چیز به سلطنت زمینی اشاره می کند. و آن پادشاهی ابدی یهوه ــ سلطنت هزار ساله مسیح ــ است ، او که سلطنت خواهد کرد تا تمام دشمنان را زیر پای اندازد. اما در اصل این سلطنت فراتر از زمین است ــ زیرا نوشته شده تا به ابدلاباد سلطنت خواهد کرد و این خود نیز ثمره صلیب است. او بر صلیب خود را خوار ساخت و مرگ را پذیرفت حتی مرگ بر روی صلیب را و ثمره آن اکنون این است که تا به ابد جلال خواهد یافت.

موضوع دیگری نیز توجه ما را می طلبد. تا کنون همه چیز در پرتو اهداف خدا بررسی شد. اما در آیه دوم استثنایی هم وجود دارد. آنها می توانستند بگویند ،"خداوند تسبیح من است و نجات من گردیده است" ، اما تحقق این آیه : "او خدای من است، و من برای او مسکن خواهم بود ۱ برای خدای پدر و او را جلال خواهم داد" ، تا مدتهای مدیدی به طول انجامید.  این مسکن با آن مسکن که در آیه ۱۷  نوشته شده "با دستان خود ساخته ای" ، تفاوت دارد. مقصود در آنجا تحقق اهداف خدا در تأسیس پادشاهی و هیکل در اورشلیم است. اما این موضوعی است که به زمان حال مربوط می شود. " برای او مسکنی مهیا خواهم کرد". وآن در واقع همان خیمه است.  این موضوع به طور کامل تر در فصول بعدی مورد بحث قرار خواهد گرفت؛ اما باید توجه داشت که این اولین باریست که سخن از سکونت خدا در میان قوم خود مطرح می شود. پیش از این خدا مقدسانی داشت اما نه قومی که متعلق به او باشند ؛ و تا هنگامی که نجات کامل نشد هرگز بر روی زمین ساکن نشد. او انحاء گوناگون بر مقدسین خود ظاهر گشت، اما هیچگاه در میان آنها مسکن نگزید. اما به محض اینکه خون بره کفاره گناه آنها را پرداخت، و قوم را از مصر بیرون آورده در برابر مرگ  و قیام  حفظ  کرد  سپس  با قلب آنها از بنای  یک مسکن سخن  می گوید. ۲ همینکه خروج آنها آغاز شد  خدا  در روز با ستونی از ابر و در شب با ستونی از آتش آنها را هدایت نمود. اما او هیچگاه نمی توانست در مصر ساکن شود، در سرزمین دشمن. اما آنگاه که به زمین جدید داخل شدند،خود را با آنها یکی دانست و به میان آنان آمد و خدای آنها شد وآنها قوم او شدند. در مسیحیت نیز چنین است. تا هنگامی که کفاره پرداخت نشد و مسیح از مردگان برنخاست و به اعلی صعود ننمود، خدا نیز توسط روح خود مسکن خود را مهیا نساخت (اعمال ۲ وافسسیان ۲). این موضوع به صورت فردی در مورد ایماندار نیز صادق است. تا هنگامی که ایماندار با خون مسیح پاک نشود بدن او نمی تواند مسکنی برای روح القدس باشد. بنابراین حقیقت در اینجاست که مسکن خدا بر روی زمین بر پایه یک نجات کامل استوار است. و این چه  افتخار  بزرگی است .

گر چه بیابان سهمی در هدف خدا نداشت ولی به علت نقشه ای که خدا برای قوم داشت ، قوم چهل سال در بیابان سرگردان شدند. پس چقدر برای این قوم خسته ، نظر داشتن به آن میراث مبارک بود، یعنی مسکنی برای خدا در بین خود داشته باشند، جاییکه بتوانند به او تقرب جویند، و برای خود کاهنان؛ به همراه  قربانی و بخورو مرکزی برای اردوگاه داشته باشند. چقدر این موضوع می توانست به مؤمنان الهام بخشد که با دلیری به خیمه نگریسته ابری  بر بالای  آن  را ببینند ، ابری که نمای است از حضور الهی. به همین سبب پس از ناکامی قوم ، موسی این ندای درد آور را سر می دهد که "هرگاه روی تو نیاید، ما را از اینجا مبر. زیرا به چه چیز معلوم می شود که من و قوم تو منظور نظر تو شده ایم؟ آیا نه از آمدن تو با ما؟ (خروج ۳۳: ۱۵ و ۱۶). اکنون نیز نباید فراموش کنیم که خدا بر روی زمین ساکن است. در بحبوحه سردرگمی های دنیای مسیحیت این حقیقت رو به فراموشی نهاده شده است. اما با وجود ناکامی ما ، خدا در حانه ای که خود ساخته، ساکن است ، و تا بازگشت خداوند عیسی در آن ساکن خواهد بود. این حقیقت باید الهام بخش قوت و تسلی باشد ؛ زیرا رهایی از قلمرو قدرت شیطان و داخل شدن به حضور خدا برای ما امتیاز محسوب نمی شود. این فقط برکتی است بر روی زمین ، و خوشابحال کسانی که با فیض خدا در قدرت روح القدس شریک شده اند.

آنچه که در این سرود پروزی تحقق یافت یک شادی گذرا  و ساده نبود. این سرود تمام قوم را در بر گرفت ؛ زیرا "مریم نبیه، خواهر هارون، دف را به دست خود گرفته و همه زنان از عقب وی دفها گرفته رقص کنان بیرون آمدند" (آیه۲۰). مریم فریاد بر آورده و هم سرایان را رهبری نمود "خداوند را بسرایید، زیرا که با جلال مظفر شده است؛ اسب و سوارش را به دریا انداخت" (آیه ۲۱). این اولین بار است که به نام مریم اشاره شده است، و بسیار جالب توجه است که بدانیم او یک نبیه بوده است. بعید نیست که او همان کسی باشد که از دور نظاره گر آن سبد حصیری که طفل کوچک، موسی را در خود حمل می کرد، بود و همان کسی که  واسطه ای شد تا موسی نزد مادر خود بازگردد. پس او در میان اسرائیل مشهوراست ، نه تنها فقط به خاطر رابطه ای که با موسی دارد ، بلکه به خاطر عطیه خاصی که بدو عطا شده است. طریق خدا این است که همه کسانی را که با این مرد ، که  مرد وعده است در ارتباطند برکت دهد، از سویی دیگر بر ما روشن می شود که چقدر روابط خانوادگی در نظر او از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اما در صحنه ای که در مقابل داریم، می بینیم که رهبری و هدایت شادی زنان اسرائیل برای او افتخاری است. قلب همه مالامال از شادی و شعف شد و احساسات خود را در قالب موسیقی ، رقص و سرود ابراز نمودند. آنها نجات یافته بودند و در این بامداد شادی بخش به نجات خود واقف بودند و لبریز از شادی نجات ، شادی خود را به زبان حمد و سپاس جاری می ساختند.


۱. بر سر این مسأله که آیا واژه  عبری آن به درستی ترجه شده است، تردید وجود دارد. (مراجعه نمایید به توضیحات ترجمه این آیه، صفحه ۱۱۰ ). با اینحال ممکن است توضیحات متن انگلیسی ، حقیقت بسیار مهمی که در خود  دارد را نمایان سازد.

۲. تفکر بنای مسکن از خداست نه از اسرائیل.(مراجعه نمایید به خروج ۲۵:۸)خواسته خدا این بود که در میان نجات یافتگان خود ساکن شود.