Main Banner

فصل بیست وهفتم

تقدیس کاهنان

خروج ۲۹: ۱ ــ ۳۵

حال که خدا مشخصات ردای کاهن را به موسی آموخت، سپس از چگونگی مراسم تقدیس کاهنان با او سخن می گوید. فعلاً سه آیه آغازین را به منزله جزئیات احکام مربوط به قربانیها بر می شمریم، که در ادامه باب نیز درباره این موضوع صحبت خواهد شد.

«  و هارون و پسرانش را نزد دروازه خیمه اجتماع آورده ایشان را به آب غسل ده، و آن رختها را گرفته، هارون را به پیراهن و ردای ایفود و سینه بند آراسته کن و زنار ایفود را بر وی ببند. و عمامه را بر سرش بنه و افسر و قدوسیت را بر عمامه بگذار، و روغن مسح را گرفته بر سرش بریز و او را مسح کن. و پسرانش را نزدیک آورده ایشان را به پیراهنها بپوشان. و بر ایشان یعنی هارون و پسرانش کمربند ها ببند و عمامه ها را بر ایشان بگذار و کهانت برای ایشان فریضه ابدی خواهد بود. پس هارون و پسرانش را تقدیس نما» (آیات ۴ ــ ۹).

اولین قسمت این مرحله این بود که آنها را نزد دروازه خیمه اجتماع آورده به آب غسل دهد(آیه ۴). این عمل از آن جهت که آب نماد کلام خداست، بسیار پر اهمیت است، مانند یوحنا ۳: ۵ و افسسیان ۵: ۲۶.  بنابراین این عمل به طور نمادین همان تولد تازه و یا تقدیس یافتن توسط کلام است که بدینوسیله برای خدمت خدا جدا می شوند. از این رو خداوند مان چنین دعا کرد: "و بجهت ایشان خود را تقدیس می کنم تا ایشان نیز در راستی، تقدیس کرده شوند" (یوحنا ۱۷: ۱۹). هارون با آب غسل یافت ــ اگر فقط او را مد نظر قرار دهیم ــ تا به طور نمادین نمونه ای از پاکی مطلق مسیح باشید. مسیح خود شخصاً بی عیب بود اما هارون به طرز نمادین توسط کلام به خدا تقدیم شد، که پطرس به آن تقدیس روح نیز می گوید (اول پطرس ۱: ۲). اگر هارون به همراه پسرانش انتخاب می شوند، غسل آنها به طرز نمادین بیان کننده این حقیقت است که تنها کسانی که دوباره متولد می شوند، و توسط جاری ساختن کلام بر آنها برای خدا جدا شده اند، می توانند مقام کهانت را متقبل شوند و افتخار "خدمت" در قدس الاقداس نصیبشان شود. انسان نمی توانست کاهنان را تجهیز نماید و تظاهر به انجام آن به منزله نادیده انگاشتن بارزترین و اساسی ترین تعلیم کتاب مقدس است. کاهنان تنها توسط خدا تجهیز می شدند، و هر کسی که از نو متولد و توسط خون پربهای مسیح پاک شده است ، روح القدس در او ساکن خواهد شد و او یک کاهن خواهد بود. بنابراین اگر کاهنان به ناحق منصوب شوند ــ بدون مد نظر قرار دادن وضعیت آنها در مقابل خدا ــ به مثابه وارد شدن به حریمی است که مرزهای آن بی حرمتی به مقدسات است، به منزله انکار حقوق و امتیازات قوم خدا.

اکنون هارون برای عمل بعدی از پسرانش جدا می شود؛ او به پیراهن و ردای ایفود آراسته شده است . ابتدا رخت کهانت که در فصل پیش نیز تشریح شد بر تن او می شود، رختی که برای جلال و زیبایی است. سپس با روغنی که بر سرش ریخته می شود مسح می شود. پیش تر نیز گفتیم و اکنون نیز یاد آوری می کنیم که هنگامی که هارون تنهاست برای ما همچون نمونه ای از کلیسا محسوب می شود؛ اما هنگامی که در کنار پسرانش است، سایه ای از کلیسا به عنوان یک خانواده کهانتی قلمداد می شود.  این امر موجب می شود که بدانیم که چرا درست پس از اینکه هارون در لباس کهانت آراسته می شود، با روغن تقدیس می شود. سپس خواهیم دید که پیش از اینکه هارون و پسرانش با روغن تقدیس شوند بر آنها خون پاشیده می شود. اما مسیح کاملاً مقدس بود و نیاز به خون نداشت و در اناجیل نیز ثبت شده است که او در آغاز خدمت با روح القدس مسح شد (متی ۳ و اعمال ۱۰: ۳۸). از یک سو روح القدس بر او آمد، و گرچه قدوس مطلق بود، ولی مسح شد و از سویی دیگر قوم او همانگونه که خواهیم دید توسط خون پربهای او کاملاً پاک شده مسح و تقدیس یافتند. بنابراین هارون تقدیس شده پیش از اینکه خونی بر او پاشیده شود ، نمونه مسیح است ـــ مسیحی با شخصیت کامل یک کاهن، کاهن ابدی پس از ملک صدیق.

هارون و پسرانش کلیسا را به عنوان خانواده کاهن به تصویر می کشند، اما در کنار مسیح. در وهله اول باید گفت که آنها نیز به مانند هارون با ردا پوشانیده شدند. این رخت ها همان  رخت هایی که به تفصیل در فصل پیش شرح داده شد نیستند، و در واقع آن رخت هایی هستند که در پایان فصل به صورت بسیار جزئی بیان شدند. همچنین نوشته شده که این رختها شامل پیراهن، عمامه و از جنس کتان نازک تابیده و زینت داده شده بودند، و همچنین به جهت عزت و زینت. چنین نوشته شده است که رختها شامل ، عمامه از جنس کتان نازک تابیده و کمربند بودند که برای "عزت و زینت" به نقش و نگار آراسته بودند (خروج ۲۸: ۳۹ و ۴۰ و ۲۹: ۹). کتان نازک سوزن کاری شده نمایانگر ذات پاک مسیح است که با فیض آراسته شد؛ پسران هارون با پوشیدن ردا در واقع مسیح را در بر می گرفتند که نشانی است از همکاری  آنها با مسیح زیرا کلیسا جدای از مسیح  چیزی برای گفتن ندارد. به عنوان مثال اگر ایمانداران به رتبه کهانت رسیده اند، و از امتیازات یک کاهن برخوردار هستند همه به خاطر ارتباطیست که او با مسیح دارند. او کاهن است و اوست که ایمانداران را کاهن می سازد (مراجعه نمایید به مکاشفه ۱: ۵ و ۶). همه چیز از او جاری می شود. از این رو هنگامی که هارون در این کار با پسرانش شریک می شوند، مسأله بر سر این نیست که او در یک خانواده کهانتی ادغام می شود بلکه به ما می آموزد که سرچشمه تمام برکات و امتیازات خانواده کهانتی وجود مسیح است. اما پیش از این آنها باید برای عزت و زینت با ردا آراسته شوند ــ رداهایی که آنها را با عزت و زینت مسیح مزین می ساخت.

گام بعدی قربانی تقدیمی گناه بود. هارون و پسرانش دارای ضعف بودند، انسانهایی گناهکار، و نیاز داشتند که خود نیز به مانند قوم تقدیم شوند. در نتیجه پیش از اینکه این خدمت و مقام مقدس را متقبل شوند باید در زیر ارزش نمادین این خون قرار گیرند. پس خدا به آنها چنین می گوید:

«  و گوساله را پیش خیمه اجتماع  برسان، و هارون و پسرانش دستهای خود را بر سر گوساله بگذارند. و گوساله را به حضور خداوند نزد در خیمه اجتماع ذبح کن. و از خون گوساله گرفته بر شاخهای مذبح گرفته بر انگشت خود بگذار و باقی خون را بر بنیان مذبح بریز. و همه پیه را که احشا را می پوشاند و سفیدی که بر جگر است و دو گرده را با پیهی کخ بر آنهاست گرفته بر مذبح بسوزان. اما گوشت گوساله را و پوسن و سرگینش را بیرون از اردو به آتش بسوزان زیرا قربانی گناه است » (آیات ۱۰ ــ ۱۴).

قربانی گناه نمونه ایست از مسیح که متحمل گناهان قوم خود می شود. پس توجه نمایید که اولاً هارون و پسرانش دستشان را بر سر گوساله گذاشتند. این عمل حاکی از یکی شدن تقدیم کننده با قربانی تقدیمی است (مقایسه نمایید با لاویان ۴: ۴). بنابراین وقتی که پس از اینکه دستشان را بر سر گوساله گذاشتند ، گوساله باید به جای گناهان هارون و پسرانش در حضور خدا کشته شود. گناه آنها به طرز نمادین به قربانی منتقل می شد، قربانی یی که تصور می رفت گناهان آنها را متحمل می شود. گام بعدی این بود که گوساله در مقابل خداوند قربانی شود. گوساله گناهان هارون و پسرانش را بر خود می گرفت و ضربه عدالت بر قربانی وارد می شد و اعلام می نمود مجازات گناه مرگ است. اگر آنها به مفهوم قانونی که وضع شده بود پی می بردند، پس چقدر این معامله در نظر آنها جدی و خطیر می نمود! هنگامی که گوساله به حضور خدا آورده می شد، آنها باید تصویری کمرنگ از ذات گناه در مقابل خدا در ذهن تر سیم می نمودند، و حتی پس از اینکه دستشان را بر سر گوساله می گذاشتند ، نباید آن را رها می کردند بلکه باید کشته می شد. آن فقط سایه ای ــ فقط یک سایه ــ از صلیب محسوب می شد، سایه ای از مرگ خداوند عیسی ، که جان خود را فدیه نمود. و این موضوع تا به حدی است که وقتی در روح در چنین وضعیتی قرار می گیریم صدای او را می شنویم که می گوید: "خدایا ، خدایا چرا ترک کرده ای؟ " و ذات مخوف گناه و نفرت خدا از آن بر ما آشکار می شود، تا حدیکه مرگ فرزند یگانه او را ایجاب می کند. ایمانداران نیز هنگامی که به پشت یر خود به آن صحنه پر شکوه می نگرند می توانند بگویند "او خود گناهان مارا بر روی صلیب بر خود حمل کرد"، و از سویی می آموزیم که چگونه فیض خدا آنها را از سرنوشتی که دچارش بودند رهایی بخشید. یقین است که آن فیض بود ، تنها فیضی که قربانی را مهیا ساخت، و قربانی محبت بود، محبتی بی شائبه و جاودانی ِ شخصی که این رنج را به خود گرفت تا همچون بره ای ذبح شود تا فدیه گناهان ما نزد خدا گردد.

پس ذبح قربانی ، خون آن پاشیده می شد. خون بر روی شاخهای مذبح ریخته و باقی مانده آن بر بنیان مذبح پاشیده می شد (آیه ۱۲).  پس تمام خون از آن خون از آن خدا بود. در آن خون حیات است (لاویان ۱۷: ۱۱)، و بدینسان این عمل به طرز نمادین نشان می داد ، زندگی قربانی به جای زندگی هارون و پسرانش به خدا تقدیم می شد. این عمل بر طبق اصل جانشین سازی انجام پذیرفت، به عبارتی خدا بسبب فیض خود پذیرفت که فدیه گناه به جای تقدیم کنندگان آن کشته شود. علاوه بر این پیهی که احشا را می پوشاند و شفیدی که بر جگر است بر روی مذبح سوخته می شد. پیه نیز به مانند خون برای اسرائیل ممنوع بود. پیه نمادیست از قدرت درونی و قدرت و ... . پیه بر روی مذبح سوزانیده می شد زیرا فدیه گناه نمادی بود از مسیح و بیانگر این امر است که حتی در حالیکه قربانی گناهان قوم خود را متحمل شده است ، خدا در درون او حقیقت را می یافت، حتی در مورد قربانی سوختنی که خواسته او را به طور کامل برآورده می ساخت. هنگامی که او سر خود را مقابل گناهان قوم خود حمل کرد ، این عمل او اثباتی بود بر پذیرش کامل وی از سوی خدا. او بر حسب فیض جای ما را گرفت، و هنگامی که ضربه داوری را پذیرفت نیت قلبی او و تحرک اراده او و قدرت روح او در حضور خدا کامل بود. به راستی که او با مرگ خود بر روی صلیب بر اطاعت کامل خود صحه گذاشت، و نشان داد که تنها انگیزه تسلیم خود به مرگ همانا جلال دادن خدا بود، که حتی در این راه امواج سهمگین داوری نتوانست جلودار او باشد. و سرانجام می بینیم که گوشت گوساله و پوشن و سرگینش بیرون از اردوگاه سوخته می شد. چرا که آن قربانی گناه بود و باید مطرود و سوزانده می شد تا حدیکه آن را به گناهان هارون و پسرانش منتسب دانست. بنابراین قربانی نمونه ای کامل از مسیح بود ــ مسیحی که رنج می کشید ، طرد شده از انسان، زیرا به خاطر فیض و محبتی که داشت به ناحق به خاطر گناهان ما رنج کشید تا ما را نزد خدا بیاورد. این مرحله کامل شد و هارون و پسرانش اکنون تحت ثمره و ارزش قربانی گناه بودند. پس از قربانی گناه نوبت به قربانی سوختنی می رسد:

«و یک قوچ بگیر و هارون و پسرانش دستهای خود را بر سر قوچ بگذارند. و قوچ را ذبح کرده خونش را بگیر و گرداگرد مذبح بپاش. و قوچ را به قطعه هایش ببر و احشا و پاچه هایش را بشور و آنها را بر قطعه ها و سرش بنه. و تمام  قوچ را بر مذبح بسوزان ، زیرا برای خداوند قربانی است و عطر خوشبو و قربانی آتشین برای خداوند است» (آیات ۱۵ ــ ۱۸).

درست به مانند قربانی گناه هارون و پسرانش دست خود را بر سر قربانی یسوختنی می گذاشتند؛ اما این بار به جای اینکه گناهانشان را به قربانی انتقال دهند ، خود را به قربانی انتقال می دادند، بهتر آنست بگوییم که با قوچی که باید کشته می شد یکی می شدند. به عبارتی دیگر در عمل شبیه هم بودند اما تأثیر متفاوتی داشتند. قربانی گناه ، پس از اینکه دست بر آن می گذاشتند گناه تقدیم کنندگان بر آن قرار می گرفت، در حالیکه در قربانی سوختنی هارون و پسرانش همان عمل را انجام می دادند. با این تفاوت که در آن از پذیرفته شدن قربانی اطمینان حاصل می نمودند. در نمونه اول گناهان به قربانی انتقال داده می شد اما در نمونه دوم جایگاه شخص بر طبق ارزش قربانی تغییر می یافت. پس قوچ کشته می شد و خون آن گرداگرد نذبح پاشیده می شد. و زندگیش به خدا تقدیم می شد . این پایان کار نبود، بلکه به قطعات بریده می شد و احشا آن شسته می شد تا اینکه نمونه ای بی عیبی از عیسی باشد و سپس بر مذبح سوزانیده می شد. "این برای خداوند قربانی سوختنی است و عطر خوشبو و قربانی آتشین برای خداوند است". در مورد قربانی گناه گوشت گوساله و غیره خارج از اردوگاه بر روی آتش سوزانیده می شد اما در مورد قربانی سوختنی تمام قوچ بر روی مذبح سوزانیده می شد زیرا تمام آن برای خدا قابل پذیرش بود. قربانی سوختنی نمونه کاملی از خود سپردگی مسیح به مرگ است و کار او از این نظر تحمل گناهان ما نیست بلکه می توان آن را وقف کامل او به اراده خدا بر شمرد. بنابراین در حالیکه مسیح بر روی صلیب بود توسط آتش قدوسیت مورد آزمایش قرار گرفت ، به عبارتی او آتش قدوسیت داوری خدا را جستجو می نمود و این امر باعث می شد که او برای خدا عطری کاملاً خوشبو محسوب شود. "از این سبب پدر مرا دوست می دارد که من ان خود را می نهم تا آن  را باز می یابم" (یوحنا ۱۰: ۱۷). با توجه به این بعد از موضوع او در موضع گناه قرار گرفت، و خدا جلال یافت ، البته نه توسط مخلوق و یا قدرتی با ذات گناه آلود.  و در آن موضع همه چیز بر حسب عدالت و محبت خدا همچون عطر خوشبویی بود. تفاوت دو قربانی را می توان از واژه هایی که در موردشان به کار رفته در یافت. واژه سوزاندن در قربانی سوختنی به مانند واژه ای که در مورد قربانی سوختنی به کار رفته نیست، اما در مورد بخور همان واژه به کار رفته است. اما نکته مهم در کتاب مقدس (متن کلام)  این است که ، آن (قربانی کناه) برای هارون و پسرانش به کار برده می شد؛ و در نتیجه وقتی بر روی مذبح سوزانیده می شد همه آنها تحت پوشش آن قرار گرفتند زیرا که آن کفایت می کرد. قربانی گناه تمام گناهانشان را شست ، و اکنون عطر خوشبوی قربانی و مقبول یافتن آن نزد خدا باعث شده که آنان در مقابل خداوند بایستند. مرگ مسیح بر روی صلیب هر دوی اینها را برای ایماندار به ارمغان آورده است. زیرا این قربانیها جنبه های گوناگون  قربانی خود را به تصویر می کشند.

با توجه به شایستگی شخصی آنها قربانیها تا حدی نقش آماده سازی آنها را دشت. اگر بخواهیم به طور جامع سخن گوییم، باید بگوییم که این قربانی ماهیت قربانی سلامتی را دارد (مراجعه نمایید به لاویان ۳)، و نمایانگر جنبه  دیگری از مرگ مسیح است ــ نمایانگر ارزش آن برای ما ، که ما را به خدا نزدیک کرده و با او پیوند می دهد ، نمایانگر پیوند با کاهن و پیوند با کلیسایی که توسط کار با ارزش مسیح با آن آشنا می شویم. اما همانگونه که از متن پیداست در اینجا این امر رابطه خاصی با هارون و پسرانش دارد.

« پس قوچ دوم را بگیر و هارون و پسرانش دستهای خود را بر سر قوچ بگذارند. و قوچ را دبح  کرده از خونش بگیر و به نرمه گوش راست هارون و به نرمه گوش پسرانش و به شست دست راست ایشان و به شست پای راست ایشالن بگذار و باقی خون را گرداگرد مذبح بپاش. و از خونی که بر مذبح است، و از روغن مسح گرفته آن را بر هارون و پسرانش و رخت وی و رخت پسرانش بپاش ، تا او و رختش و پسرانش و رخت پسرانش با وی تقدیس شوند. پس پیه قوچ را و دنبه و پیهی که احشا را می پوشاند و سفیدی جگر و دو گرده و پیهی که بر آنهاست و ساق راست را بگیر زیرا که قوچ ، قربانی تخصیص است. و یک گرده نان و یک قرص نان روغنی و یک رقیق از سبد نان فطیر را که به حضور خداوند است و این همه را به دست هارون و به دست پسرانش بنه ، و آنها را برای هدیه ی جنبانیدنی به حضور خداوند بجنبان. و آنها را از دست ایشان گرفته برای قربانی سوختنی بر مذبح بسوزان، تا برای خداوند عطر خوشبو باشد، زیرا که این قربانی آتشین خداوند است. و سینه قوچ قربانی تخصیص را که برای هارون است گرفته آن را برای هدیه جنبانیدنی به حضور خداوند بجنبان . و آن حصه تو می باشد. و سینه جنبانیدنی و ساق رفیعه را که از قوچ قربانی تخصیص هارون و پسرانش جنبانیده و بر داشته شد، تقدیس نمای. و آن از آن هارون و پسرانش از جانب بنی اسرائیل به فریضه ابدی خواهد بود، زیرا که هدیه ی رفیعه است و هدیه رفیعه از جانب بی اسرائیل از قربانیهای سلامتی ایشان بای خداوند خواهد بود. و رخت مقدس هارون بعد از او ، از آن پسرانش خواهد بود، تا در آنها مسح و تخصیص شوند. هفت روز ، آن کاهن که جانشین او می باشد از پسرانش و به خیمه اجتماع داخل شده، خدمت قدس را می کند، آنها را بپوشد. و قوچ قربانی تخصیص را گرفته ، گوشتش را در قدس آبپز کن. و هارون و پسرانش گوشت قوچ را با نانی که در سبد است به در خیمه اجتماع بخورند و آنانی که برای تخصیص و تقدیس خود بدین چیزها کفاره کرده شده اند آنها را بخورند ، لیکن شخص اجنبی نخورد زیرا که مقدس است. و اگر چیزی از گوشت هدیه تخصیص از نان تا صبح باقی ماند ، آن باقی را به آتش بسوزان ، و آن را نخورند ، زیرا که مقدس است. همچنان به هارون و پسرانش عمل نما ، موافق آنچه به تو امر فرموده ام، هفت روز ایشان را تخصیص نما» (آیات ۱۹ ــ ۳۵).

در اینجا نیز به مانند دو قربانی پیشین ، دستان هارون و پسرانش بر سر قوچ تقدیس شده قرار می گیرند، و بدین وسیله در نظر خدا با قوچ یکی می شوند. در اینجا دو عمل مجزا در مورد خون دیده می شود. ابتدا، پس از اینکه قوچ کشته شد خون بر نرمه گوش راست هارون و پسرانش گذاشته می شد و از سویی دیگر باقی خون گرداگرد مذبح پاشیده می شد. بنابراین بهای خون کفاره آنها را در بر می گرفت ، زیرا خونی که به جهت آنان به خدا تقدیم شد، دین آنها را پرداخت به نحویکه از این پس از آن خود نبودند بلکه به بهایی خریداری شده بودند. این خون بر قسمتهای مختلف بدن آنها قرار می گرفت تا نشانی باشد بر این موضوع که از این پس باید تنها بشنوند، تنها عمل کنند، و تنها سلوک نمایند برای خداوند ، زیرا خدا آنها را با خونی پرانبها خریداری کرده بود. در مورد ایمانداران عهد جدیدی نیز چنین است زیرا آنها نیز خریداری شده اند و از آن نجات دهنده هستند و از اسارت و قدرت شیطان رها شده و این افتخار نصیبشان شده است تا در کنار او که برای آنها مرد و زنده شد زیست نمایند. گوشها ، دستها ،و پاها همه باید برای خدمت به او به کار گرفته می شدند. حال دستور دیگری داده می شود ، باید از خون مذبح و روغن مسح بر خودشان و رختهایشان پاشیده می شد (آیه ۲۱). بنابراین توسط خون و عمل روح القدس جدا شده بودند. و بسیار مهم است که بگوییم غسل یلفتن در آب نشان تعمید روح القدس نیست بلکه مهر تأیید روح القدس بر پاشیده شدن خون بر آنان است. نیاز این بود که از نو متولد شویم. اما پاک شدن ، ما را در نظر خدا تأیید نمی کند بلکه خون مسیح است که این کار را می کند. از این روست که همچو برف سفید می شویم، روح، که شهادتیست بر ارزش ریخته شدن خون او، بر ما می آید. بدین سبب آنخون بر هارن نیز پاشیده شد. خون مسیح و روح القدس مارا به مسیح پیوند می دهد، چرا که مسیح به عنوان یک قربانی کامل مورد قبول خداست و حضور و قدرت روح القدس نیز بر اوست. در حقیقت صلیب و پنطیکاست با هم پیوند یافته اند. ثمره خون و اعطای روح القدس در اینجا در حقیقتِ صلیب و پنطیکاست با هم پیوند یافته اند ــ و حد اقل می توان گفت به طرز نمادین هم ثمره خون مسیح و هم عطایای روح القدس در اینجا یافت می شود. این سه گام ما را به سوی جایگاه مسیحیت رهنمون می سازد. در وهله اول غسل آب آمده است، سپس طاهر شدن با خون و در آخر روح القدس . "لکن شما در جسم نیستید، بلکه در روح ، هر گاه روح  خدا در شما ساکن باشد و هر گاه روح مسیح را ندارد وی از آن او نیست " (رومیان ۸: ۹).

پس در آیه ۲۲ قسمتهای مختلف قوچ را پیش رو داریم ، " و یک گرده نان و یک قرص نان روغنی و یک رقیق از نان فطیر" و ... در دستان هارون و پسرانش گذاشته می شد تا هدیه جنبانیدنی به حضور خدا باشد. قرص نان روغنی ( آیه ۲  را مقایسه نمایید با لاویان ۲) بیشتر مفهوم قربانی گوشت را در بر داشت زیرا مسیح را با انسانیت کامل او به تصویر می کشید یا بهتر است بگوییم که تقدس زندگی او در خود سپردگی وی به خدا بود، در تقدیسی کامل او در انجام اراده و تجلی خدا. پس هنگامی که همه اینها را به دست می گیرند، دستانشان با مسیح پر می شود ــ مسیحی که زندگی و مرگش در دستان خدا بود . اکنون می توان معنای واژه ای که در این باب تحت عنوان تقدیس ترجه شده است را یافت که همانگونه که از بطن موضوع پیداست معنای آن پر کردن دست می باشد. این امر مفهوم روحانی تقدیس را به دست می دهد. مفهوم کلی آن در سپردن خودمان به خدا است ، و به همین علت جان انسان به حال خود وا گذاشته می شود تا به دنبال قدرتی باشد که خود را با قوت هر چه بیشتر به خدمت خدا بسپارد و به راستی با داشتن چنین دیدگاهی ، غالباً این کار با عمل بی نظیر سر سپردگی انجام می شود. کتاب مقدس راه بهتری را مقابل ما قرار می دهد. همانگونه که در این فصل نیز دیده شد، راه آن پر شدن از مسیح است. مسیح است که جانهای ما را در دست خود دارد و ما را به سوی خود خوانده و تحت تسلط خود دارد. بنابراین نیازی نداریم که تلاش کنیم ، گرچه این امر مستلزم این است که دایماً خود را داوری نماییم ، به عبارتی به هر شکل و حالتی جسم را نپذیریم. زیرا مسیح می خواهد و مشتاق است که ما کاملاً از آن او باشیم و اگر روح محزون نباشد او (مسیح) توسط ایمان در قلبمان ساکن خواهد شد ؛ و تنها هدف زندگی ما او خواهد بود. به نحویکه در رفتار و سلوکمان مسیح متجلی خواهد شد. این همان تقدیس الهی است ــ که دستان پر هارون و پسرانش تصویری از آن محسوب می شوند .

حال که  آنچه در دستانشان است را در حضور خدا جنبانیدند ، موسی آنها را از دستشان گرفته به جهت قربانی سوختنی بر مذبح سوزانید زیرا این قربانی آتشین خداوند است. و این موضوع بع ما می آموزد که چه چیزی در پرستش مورد قبول خداست و در نتیجه کار حقیقی کاهن چیست. کار او نمایان ساختن مسیح است ــ مسیحی که از آتش قدوسیت داوری گذر کرده است، و همانگونه که گناه را بر صلیب کشید، این همان چیزی است که همچو عطری خوشبو به حضور خدا بالا می رود. به راستی که این کار شراکت در مرگ فرزند خد ا است به عبارتی جانهای ما توسط روح القدس ، ماهیت او و هم ماهیت مرگش را بر ما آشکار می کند، و همچنین او را و کارش را همانگونه که  مکشوف گردید در برابر چشمان خدا آشکار می سازد . ما با تقدیم کردن شادی خواهیم نمود و او با گرفتن. و نام او متبارک باد چراکه او ابتدا دست ما را پر ساخت و تنها اوست که با شادی این کار  را می پذیرد. بنا براین کار ما به عنوان کاهن ، امتیاز ما به عنوان پرستنده این است که برای همیشه مسیح را در مقابل خدا جلال دهیم. و از این سبب به راحتی درک خواهیم نمود که جسم در این کار سهمی ندارد و اینکه پرستنش تنها به قوت روح ممکن خواهد بود.

سرانجام اینکه ، اینها همه تعلیم گوناگونی در مورد خوردن قسمتهای قوچ تقیدس است. موسی پس از اینکه سینه را به عنوان قربانی جنبانیدنی در حضور خدا جنبانید سهم خود را در دست داشت (آیه ۲۶). بنابراین خدا و مسیح به عنوان کاهن و کل کلیسا که هارون و پسرانش که نما آن محسوب می شوند همه یک قسمت را می خورند. این عمل مشارکت خدا ، مسیح و قوم او محسوب می شد که همه در کفاره کامل نقش داشتند. ما همچنین می آموزیم که تنها مسیح غذای قوم خود است. قوم تحت بهای قربانی  خور قرار می گرفتند و در حالیکه تقدیس می شدند ، مسیح قوت و غذای آنها بود. قربانی در دو چیز منع شده است؛ ابتدا اینکه هیچ بیگانه ای نباید از غذای کهانت بخورد و محدود می شد به کسانی که برای تخصیص و تقدیس خود بدین چیزها کفاره شدند. و دوم اینکه گوشت تقدیس باید در همان روز خورده می شد(آیه ۳۴). غذای کاهن نیز باید در مقابل مذبح خورده می شد. در چنین حالتی اگر مسیح را  از مفهوم صلیب جدا انگارید ، نخواهید توانست بدن مسیح را بخورید. قربانی به خدا تقدیم می شد و توسط او نیز جلال می یافت زیرا کاری که او به پایان رسانید، غذای ما است و با مشارکت با خدا خورده می شود.

باید هفت روز این مراسم به انجام برسد و در روز هفتم نیز باید مذبح تقدیس شود (آیات ۳۶ ــ ۳۷). این کاهنان باید تقدیس کامل می یافتند و مذبحی که باید در آنجا قربانی را می گذراندند، تقدیس شود. تقدیس و جدا سازی هر دو باید بر طبق کامل بودن وسایل و خواسته های خدای قدوس بودند.