Main Banner

فصل بیست وششم

کهانت

خروج ۲۸

پیش از اینکه به این مبحث بپردازیم، بهتر است یادآوری نماییم که به کجا رسیده ایم. به استثنای مذبح بخور و لگن، خیمه و اسباب مقدس آن به طور کامل تشریح شد. ابتدا از تابوت عهد آغاز کردیم و با میز نان تقدمه و چراغدانها بررسیمان را ادامه دادیم. سپس خیمه (پرده های زیبا)، چادر (پرده های موی بز) و پوششهای پوست سرخ شده قوچ و پوست خز را بررسی کردیم. گام بعدی تخته های خیمه و نصب آنها بود، و همچنین تقسیم بندی قدسالاقداس و مسکن مقدس توسط حجاب، و آویزهای درب خیمه، به عبارت دیگر ورودی مسکن. سپس به چینش اسباب مقدس پرداختیم: تابوت به همراه تخت  رحمت و "کروبین جلال" در قدس الاقداس قرار گرفتند و میز و چراغدان مسکن را اشغال کردند. در مرحله بعد مذبح برنجین مورد بررسی قرار گرفت و در آخر هم صحن خیمه از نظرتان گذشت. تا کنون هر چه گفته شد تجلی خدا بود ، یا اینکه اغلب تحت واژه های نمادین خدا به تصویر کشیده شد، به عبارتی دیگر جملات همه نمونه یا تصویری از خدا در مسیح بودند. چنین می توان گفت که اینها همان خدایی هستند که بر قوم خود مشکوف شده است. از آن هنگام موضوع تغییر یافت و اکنون دیگر بر سر شناخت خدا نیست بلکه رفتن به سوی اوست. بنابراین آنچه که پس از این می آید به نزدیک شدن به حضور او

می پردازد ، و درنتیجه اسباب و ظروفی که تا کنون مورد بررسی قرارنگرفته اند همه نماد نزدیک شدن به خدا محسوب میشوند. به عبارتی دیگر وجود این اسباب برای نزدیک شدن به خدا ضروری بود اما پیش از پرداختن به آنها وقفه ای در بررسیمان است و آن جزئیات انتخاب و تقدیس کاهنان است. علت امر این است که پیش از استفاده ظروف باید اشخاصی برای نزدیک شدن به حضور خدا برگزدیده شوند. بنابراین در این ازدحام، یک نظم الهی وجود دارد. خدا تصویر و نمونه ای از خود بر قوم اشکار کرد ه و سپس آنانی که برای خدمت در خیمه انتخاب کرده را مشخص می سازد  ــ آنانی را که این افتخار نصیبشان می شود تا به او نزدیک شوند، و سرانجام ظروف و غیره که برای خدمت مقدس خود در خانه خدا نیاز دارند به آنان داده می شود. و همچنین طرز قرار گرفتن ظروف به ما کمک میکند تا مقدمه ای که درباره تدارک دیدن برای روغن چراغ دان ها که در پایان باب ۲۷ آمده است را بهتر درک نماییم. همانگونه که پیشتر هم گفتیم روغن نمونه روح القدس است. خدا توسط موسی به بنی اسراییل گفت که روغن فراهم نمایند ، و همانگونه که درکلام بیان شده تا بتوانند با نور چراغدان ها که هارون و فرزندانش از شامگاه تا صبح در برابر خدا روشن نگاه میدارند ، بپیوندند. به عبارت دیگر پیش از برگزیده شدن کاهنان ، قوم خود برگزیده شدند ( گرچه این حقیقت به شکل بارزتری در مبلغ کفاره بیان شده است ) . پس به نظر میرسد تمام جزئیات و جایگاه آیه ها و همچنین ترتیب موضوعات مهر تایید مفاهیم و حکمت الهی را بر خود دارند . اکنون که همه چیز مرتب شده است کاهنان باید برای آن جایگاه الهی جدا شوند.

« و تو برادر خود هارون و پسرانش را با وی از میان بنی اسراییل نزد خود بیاور تا برای من کهانت بکنند یعنی هارون و ناداب و ابیهود و العازار و ایتامار، پسران هارون. » ( آیه ۱ )

با چند عبارت کوتاه میتوانیم این موضوع را درک نماییم . لزوم برگزیدن شخصی به عنوان کاهن در این حقیقت مهم نهفته است که قوم خود گناهکار بودند و از آنجایی که برای پاک ساختن آنها از محکومیت گناه تدبیری وجود نداشت ، شایستگی وارد شدن به حضور خدا را نداشتند. انسان نه میتوانست و نه جسارت داشت که به حضور خدا برود . و از سویی دیگر هدف کهانت نه تنها خدمت به خدا بلکه خدمت به خدا برای انسان بود ( آیه ۱ و عبرانیان  ۵ : ۱ و ۲ ) . در این دوره دیگر شخصی به عنوان کاهن نیست که به نمایندگی انسان ها برای آنها نزد خدا خدمت نماید . اکنون تمام ایمانداران خود کاهن هستند ( مراجعه نمایید به ۱ پطرس ۲ : ۵ و ۹ ) ؛ همه آزاد هستند که به حضور قدوس بروند ( عبرانیان ۱۰ ) . بنابراین هارون نمونه مسیح است، البته هنگامی که خود تنها است نمونه مسیح محسوب می شود و هنگامی که در کنا رپسران خود است در مقام خانواده کاهن نمونه کلیسا به شمار می رود، اما کلیسایی که از سویی با مسیح همکاری می کند. در فصل بعد این وجه تمایز به وضوح هرچه بیشتر مطرح خواهد شد . قبل از هر چیز مهمتر انست که این موضوع را به طور روشن و صریح بیان نماییم ، چرا که بسیار ی از ایمانداران معترف  این  حقیقت را نادیده انگاشته و هزاران هزار انسان به همان چارچوب شریعت یهودی باز میگردند و پذیرفته اند که گروهی از انسان ها به مانند هارون و فرزندانش برای ایشان نزد خدا بروند و خدا را خدمت نمایند . تصریح این ادعا به مثابه تاختن بر بنیاد مسیحیت است و انکار ثمره جاویدان کار مسیح است . به خاطر داشته باشیم که هارون نمونه مسیح است ، اما اگر او را درکنار پسرانش مد نظر قرار دهیم ، آنگاه از امتیاز کلیسا برخوردار خواهند شد و درمقام خانواده کاهن با مسیح همکاری می کنند . انتخاب هارون و پسرانش همه از روی فیض محض خدا بود. یکی از خصوصیات لازم برای این مقام انتخاب الهی بود ( عبرانیان ۵ : ۴ ) ، اما هارون و پسرانش به خاطر شایستگی هایشان انتخاب نشدند، آنها در آن مقطع زمانی فقط مورد لطف مطلق خدا قرار گرفتند. او برای یافتن این افتخار نزد خدا هیچ حقی نداشت اما خدا از اختیار تام خود استفاده کرد و به او این حق را اعطاء نمود .

این فصل مشتمل بر دو موضوع است ، یکی رخت کهانت و دیگری مقام کهانت . در کلام هر دو اینها با هم مطرح شده است اما ما ابتدا به رخت کهانت می پردازیم .

« و رخت های مقدس برای برادرت هارون به جهت عزت و زینت بساز و تو به جمیع دانا دلانی که ایشان را به روح حکمت پر ساخته ام بگو که رختهای هارون را بسازند برای تقدیس کردن او تا برای من کهانت کند و رختهایی که می سازند این است: سینه بند و ایفود و ردا و پیراهن مطرز و عمامه و کمربند. این رختهای مقدس را برای برادرت هارون و پسرانش بسازند تا به جهت من کهانت کنند و ایشان طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازک را بگیرند و ایفود را از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازک تابیده شده ، از صنعت نساج ماهر بسازند و دو کتفش را بر دو کناره اش بپیوندند تا پیوسته شود و زنّار ایفود که بر آن است از همان صنعت و همان پارچه باشد، یعنی از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازک تابیده شده» (آیات ۲ ــ ۸).

شش رخت مقدس برای کاهن بود (آیه۴) یا اگر تنکه طلای خالص با نقش خاتم قدوسیت را به آن اضافه کنیم (آیه ۳۶)؛ در کل هفت رخت برای جلال و زیبایی وجود داشت. ابتدا ایفود ذکر شده است، زیرا پیش از همه ایفود رخت کهانت محسوب می شد. کاهن بدون آن نمی توانست از مقام خود بهره مند شود. ایفود از چهار ماده ساخته شده بود ــ لاجورد، ارغوان، قرمز،و کتان نازک تابیده که بارها به همراه طلا مورد بررسی قرار گرفتند (آیه ۵). ابتدا طلا ذکر شده است که دلالت بر الوهیت قضیه دارد. اگر طلا را نمادی از عدالت الهی بر شمریم معنای آن این خواهد بود که در همین چارچوب مسیح این مقام را به عنوان کاهن اختیار کرد، و به عبارتی شفاعت او در برابر خدا بر طبق همین  چارچوب بود، و البته که مأثر تر هم واقع شد. در چهار ماده دیگر شخصیت آسمانی مسیح (لاجورد) جلال او به عنوان پسر داود ، ارغوان قرمز و پاکی او (کتان تابیده نازک) به عنوان قدوس، بی عیب و طاهر و جدای از گناهکاران دیده می شود. بدین سان دو موضوع بیان شد. ابتدا اینکه مسیح او که هم الهی است و هم انسانی در واقع به عنوان خدا ـ انسان برای ما عمل کهانت را انجام داد. تمام ارزش شخصیت او در انجام وظیفه خود نهفته است ــ نمایانگر الوهیت اوست و رنگهای گوناگون نمادیست از کمال و جبروت او به عنوان یک انسان. رسول نویسنده رساله به عبرانیان با ادغام این دو ویژگی چنین می گوید: "پس چون رئیس کهنه عظیمی داریم که از آسمانها در گذشته است یعنی عیسی، پسر خدا" و غیره (۴ : ۱۴). او عیسی و پسر خدا است.  این گرانبها ترین حقیقتی است که نمونه آن در مواد ساخت ایفود به تصویر کشیده شده است. چقدر این موضوع فهم ما را نسبت به ارزش کاری که او در مقام کهانت برای ما انجام داد وسیع می گرداند و به سبب شفاعت او که عیسی و پسر خدا است ، حفظ می شویم. ثانیاً این اسباب ویژگی کهانت را بر ما آشکار می سازند. گر چه جلال شاهانه و ذات و شخصیت فطری او را نیز به تصویر می کشند. به راستی که او کاهنی خواهد بود که بر کرسی می نشیند (زکریا ۶: ۱۳). اکنون پس از پایان یافتن دوره هارونها، او در روز بزرگ کفاره در داخل حجاب قدرت و مقام خود را برای ایمانداران به کار می گیرد؛ اما تحقق کامل آن کهانت او برای قوم اسرائیل را می توان در شخصیت او در مقام ملک صدیق مشاهده نمود (مزمور ۱۱۰ و عبرانیان ۷). ایفود هارون از جلال آینده سخن می گفت، همان جلالی که با آشکار شدن خود مسیح را هم پادشاه عدالت ساخت و هم پادشاه سلامتی . پس اگر بخواهیم به طور جدی در این باره سخن گوییم، باید بگوییم که گرچه هارون وارد قدس الاقداس نشد اما رخت کهانت او نمادیست از مسیح ، کاهنِ اسرائیل. چراکه ناداب و ابیهو قصور ورزیدند و در نتیجه از رفتن به حضور خدا منع شد، مگر سالی یکبار و آن هم نه در رخت جلال و جمال (لاویان ۱۰ ــ ۱۶). اما مسیح تمام این رختها را به تن خواهد کرد و برای اولین بار و همچون کاهنی که مد نظر خداست بر قوم ظاهر خواهد شد.

زنّار ایفود از همان صنعت و از همان پارچه ایفود بود. بنابراین خود زنار توجه ما را به سوی خود جلب می کند. در کتاب مقدس زنار همیشه نماد خدمت است، یک نمونه عالی از این موضوع در سخنان عیسی در انجیل لوقا دیده می شود،  "خوشابحال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد. هر آینه به شما می گویم که کمر خود را بسته ایشان را خواهد نشانید و پیش آمده ایشان را خدمت خواهد کرد" (لوقا ۱۲: ۳۷). پس زنار ایفود نشان خدمت مسیح به عنوان کاهن است، خدمتی که در قالب این مقام برای ما به خدا می کند. یک خدمتگذار ــ خدمتگذار کامل ـ همیشه در این دنیا از انجام اراده پدر خشنود است، او به خاطر محبت و فیض خود گرچه جلال یافته است ولی هنوز یک خدمتگزار است. او در آسمان برای ما در حضور خدا حاضر می شود  (عبرانیان ۹: ۲۴). او با چنین سرشتی دایماً بهر ما شفاعت می کند، و با این شفاعت ، رحمت و فیض را در همه حال برای ما تضمین می نماید ــ رحمت برای ضعف ما و فیض برای یاری رساندن به ما به هنگام وسوسه ــ و ما به هنگام عبور از این بیابان به رحمت و فیض او نیازمندیم. و چقدر تسلی بخش است که چشمانمان را بر افرازیم ، و بنگریم که مسیح با کمربند کهانت خود ما را در طیّ این طریق حفظ می نماید، و در مسیر بیابان امنیت را برای ما به ارمغان می آورد، و مارا با پناه گرفتن در آغوش خدا آشنا می سازد، زیرا که او زنده است تا برای ما شفاعت نماید. و بنگریم که چگونه اعماق دل خود را برای ما آشکار می کند! موسی از بار زحمت اسرائیل نزد خدا لب به شکایت گشود، چرا که مسئولیت رهبری قومی آواره برای او بسیار سنگین بود. اما علی رغم قصورهای پی در پی قوم و بی ایمانی همیشگی و میل بازگشت به مصر عیسی خداوند ما که رئیس کهنه ماست، خستگی ناپذیر می نماید. او همیشه در خدمت خود خستگی ناپذیر است، زیرا محبت او نامحدود است. متبارک باد نام او! 

سپس سنگهای جزع و سینه بند را پیش رو داریم.

« و دو سنگ جزع بگیر و نامهای بنی اسرائیل را بر آنها نقش کن. شش نام ایشان را بر یک سنگ و شش نام باقیشان را بر سنگ دیگر مکوافق تولد ایشان. از صنعت نقاش سنگ مثل نقش خاتم نامهای بنی اسرائیل بر هر دو سنگ نقش نما و آنها را در طوقهای طلا نصب کن. و آن دوسنگ را بر کتفهای ایفود را بگذار تا سنگهای یادگاری برای بنی اسرائیل باشد، و هارون نامهای ایشان را بر دو کتف خود ، به حضور خداوند برای یادگا ری بردارد. و دو طوق از طلا بساز. و دو زنجیز از طلای خالص بساز مثل طناب به هم پیچیده شده و آن دو زنجیر به هم پیچیده شده را در طوقها بگذار. و سینه بند عدالت را از صنعت نساج ماهر، موافق کار ایفود بساز و آن را از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازک تابیده شده بساز. و مربع و دولا باشد، طولش یک وجب و عرضش یک وجب. و آن را به ترصیع سنگها یعنی به چهر رسته از سنگها مرصع کن که رسته اول عقیق احمر و یاقوت اصفر و زمرد باشد، و رسته دوم بهرمان و یاقوت کبود و عقیق سفید، و رسته سوم عین الحر و یشم و جمشت ، و رسته چهارم زبرجد و جزع و یشب. و آنها در رسته های خود با طلا نشانده شود. و سنگها موافق نامهای بنی اسرائیل مطابق اسامی ایشان ، دوازده باشد، مثل نقش خاتم و برای هر یک و هر یک برای دوازده سبّت موافق اسمش باشد. و بر سینه بند زنجیرهای به هم پیچیده شده مثل طناب از طلای خالص بساز و بر سینه بند ، دو حلقه از طلا بساز و آن دو حلقه را بر دو طرف سینه بند بساز. و آن دو زنجیر طلا را بر آن دو حلقه ای که بر سینه بند است بگذار. و دو سر دیگر آن دو زنجیر را در آن دو طوق ببند و بر دو کتف ایفود به طرف پیش بگذارو دو حلقه زرین بساز و آنها را بر دو سینه بند به کنار آن که اندرون ایفود است بگذار و دو حلقه زرین بساز و آنها را بر دو کتف ایفود از پایین به جانب پیش در برابر پیوستگی آن بر زبر زنار ایفود بگذار. و سینه بند را به حلقه هایش بر حلقه های ایفود به نوار لاجورد ببند تا بالای زنار ایفود باشد و تا سینه بند از ایفود جدا نشود. و هارون نامهای بنی اسرائیل را بر سینه بند عدالت بر دل خود، وقتی که به قدس داخل  شود، به حضور خداوند به جهت یادگاری دائماً بردارد. و اوریم و تمیم را در سینه بند عدالت بگذار تا بر دل هارون باشد، وقتی که به حضور خداوند بیاید و عدالت بنی اسرائیل را بر دل خود به حضور خداوند دایماً متحمل شود» (آیات ۹ ــ ۳۰).

اما پیش از هر چیز دو سنگ جزع که نامهای بنی اسرائیل بر روی آن حک شده ، ذکر شده است، نام شش طایفه بر روی یک سنگ و نام شش طایفه دیگر بر روی  سنگ دیگر و سنگها بر طوقهای طلا نسب شده و بر کتفهای ایفود قرار می گرفت. این توصیفات به طور نمادین با اختیارات کهانت هارون که در این عبارت مشهود است ارتباط می یابد : "هارون نامهای ایشان را بر دو کتف خود، به حضور خداوند برای یادگاری بر دارد" . سنگهای جزع از سنگهای قیمتی به شمار می آمدند که در اینجا نمایانگر زیبایی مسیح هستند، که اگر ایم موضوع را در کنار این حقیقت که در طلا  نصب شده بودند مد نظر قرار دهیم دو مفهوم بر ما روشن خواهد شد؛ اول اینکه نام طوایف اسرائیل که بر کتف کاهن قرار داده می شد، به همراه تمام جلال و زیبایی در عدالت الهی قرار گرفته بودند، عدالتی که به طرز نمادین با طلا به نمایش گذاشته شده است. کتف نماد قوت است (مراجع نمایید به اشعیا ۹: ۶ و ۲۲ : ۲۲و غیره ). بنابراین عیسی آنگونه که در اینجا به تصویر کشیده شده، با قدرت مطلق خود از قوم خود در حضور خدا حمایت می کند، و او هنگامی که می بیند قوم در عدالت الهی بر روی کتفهایش قرار دارند و با پرتو نور حضور خود آنها را نیز درخشان کرده است به خود این حق را می دهد که چنین کاری انجام دهد. پس هنگامی که به ضعف مطلق خود پی می بریم چگونه آرامش داشته باشیم! او که با کلام مقتدرش همه چیز را حفظ می کند ، در حضور خدا پشتیبان ما است، و ما را متحمل می شود و خدا ما را می بیند که بر شانه های کاهن شایستگی یافته ایم، می نگرد که چگونه مقام عالی کهانت ما را در بر گرفته است. پس ما دایماً در خاطر خدا هستیم ، زیرا ممکن نیست که مسیح در حضور خدا باشد لیکن نامهای ما بر شانه های او حمل نشود. ملاحضه نمایید طوقهایی که سنگهای جزع در آن نصب می شدند توسط دو زنجیر از طلای خالص به هم  بسته می شدند، که آنها را در عدالت الهی بر روی کتف کاهن می بست.

حال به سینه پوش می پردازیم. صنعت نساجی آن به مانند ایفود به شکل مربع بود (آیه ۱۵) و با چهار ردیف سنگ قیمتی مرصع شده بود، و بر روی آنها نیز اسامی دوازده سبط بنی اسرائیل خاتم کاری شده بود. بنابراین پیام نمادین آن به مانند ایفود بود ــ با اینحال بیایید به تفاوتهای سینه و کتف بپردازیم. (۱) هارون در حالیکه اسامی بنی اسرائیل را بر کتف خود حمل می کرد آنها را در قلبش نیز نگاه می داشت. سینه نماد محبت است (نماد عواطف است). بنابراین پیام آن این است که از یک سو مسیح با قوت جاویدان قوم خود را حفظ می نماید اما از سویی دیگر با محبتی ابدی آنها را در قلب خود نگاه می دارد. و هنگامی که کاهن ما را در مقابل خدا قرار می دهد قدرت و محبت جاویدان به هم می پیوندند. در قلب مسیح ! و چه کسی ژرفنای آن را خواهد سنجید؟ اگر به قدرت او بیاندیشیم کلام او در ذهن تداعی می شود که، "کسی نخواهد توانست آن را از دستانم برباید". اگر به محبت او بیاندیشیم به یاد می آوریم که چگونه پولس رسول در این باره هماورد می جوید "کیست که ما را از محبت مسیح جدا سازد؟" و این دو ــ قوت ومحبت که در مسیح پیوند یافته اند ــ سپردن ما به حضور خدا را متقبل می شوند. او ما را بر روی شانه های خود می گیرد و با قدرت مطلق خود بار ما را متحمل می شود و همچنین با محبتی که فوق از تصور ماست ما را بر قلب خود می بندد. این امر به ما کمک خواهد کرد تا ذره ای از ثمرات شفاعت او را درک نماییم، شفاعتی که بر ثمره خون قربانی برای ما استوار است. (۲) اسامی بنی اسرائیل بر روی سنگهای قیمتی خاتم شده است. در نظر خدا، محلی که کهانت در آن انجام می شود ــ مقصود کهانت مسیح است نه کهانت هارون ــ به حضور خدا نزدیک است ، در نزدیکی زبانه های آتش قدوسیت تخت او. و اکنون نوری که بر سنگهای قیمتی می تابد زیبایی آنان را به مفهوم واقعی کلمه منعکس می سازد. زیرا همانگونه که در مورد سنگهای جزع بیان شد، نامهای بنی اسرائیل بر قلب کاهن حمل می شوند، و فروغ تابناک و زیبایی آن سنگها که اسامی بنی اسرائیل بر آنها حک شده است خواهد درخشید. و این نمایانگر این حقیقت است که ایمانداران نیز به مانند مسیح در حضور خدا پذیرفته می شوند. هنگامی که خداوند به کاهن بزرگ می نگرد، قوم خود را بر قلب و شانه های او می بینند، می نگرند که چگونه با زیبایی او آراسته شده اند، او که چشمانش را با رضایت کامل به سوی او معطوف می کند. یا اگر از نگاهی دیگر به قضیه بنگریم، می توان گفت که مسیح در مقام کهانت خود، قوم خود را به خدا تقدیم می کند. بنابراین با شفاعت خود از حقوق خود برای قوم سود می جوید. (۳) سینه پوش توسط زنجیرهای به هم پیچیده طلا و "یک نوار لاجورد" و حلقه های طلا به ایفود بسته می شد، پس چنین نتیجه می گیریم که نمی شد سینه پوش را از ایفود جدا کرد و با مقام کهانت مسیح عجین شده بود. سینه پوش با زنجیرهای طلایی به ایفود ــ  رخت کهانت ــ بسته شده است، و در واقع با عدالت الهی پیوند یافته است، عدالتی که با الوهیت مسیح شایسته ذات خدا بود. حلقه ها نیز نمادی از ارتباط ابدی به شمار می آیند ــ زیرا حلقه انتها ندارد و از این رو همانگونه که در چوب بست خیمه ذکر کردیم مظهر ابدیت است. مسیح به عنوان کاهن هر گز ما را تنها نمی گذارد. اگر او یکبار متقبل شد که از ما دفاع نماید، دیگر هیچگاه این موضوع را رها نخواهد کرد. مطمئناً این حقیقت قلب ما را به هنگام آزمایشها و ضعفها قوت خواهد بخشید. ممکن است مأیوس گردیم ، اما با کمی کنکاش در ذهن پی خواهیم برد که جای ما بر قلب و شانه های مسیح است، و این خود برای ما قوت قلبی است. زمانی خواهد رسید کخ بسیار از ایمانداران چنین حس می کنند که دیگر نمی توانند به حضور خدا داخل شوند و یا اینکه توجه خدا را به خود جلب نمایند و شکی نیست که این موضوع فقط به خاطر قصور، دلسردی و یل ضعف روحانی ماست. البته این مسایل نباید توجیهی برای اعمال ما باشد، اما اگر در چنین روزهایی به یاد آوریم که اگر ما قادر به دعا کردن نیسیتم ، اما مسیح هیچگاه از شفاعت و متحمل شدن ما باز نمی ایستد. اگر به یا آوریم که بر قلب و شانه های او بسته شده ایم و هرگز از او جدا نمی شویم مطمئناً این خود پادزهری خواهد بود بر وسوسه های شیطان. حتی می توان گفت ، این تداعی سردی و تیرگی قلبمان را می زداید چرا که این امر ما را بر آن خواهد داشت تا چشمانمان را از خود برداشته و به دوردستها بنگریم و فقط از او انتظار داشته باشیم ، از خدمت بی وقفه او در حضور خدا. شخصی در این باره چنین می گوید: "او ما را به حضور خدا می برد، گویی که ما را بر قلب خود حمل می کند. او نمی تواند در مقابل خدا قرار بگیرد و ما را بر خود حمل نکند؛ و هر گاه خواسته و آرزوی قلبی میبح این باشد که لطف خدا را جاری سازد، در واقع لطف او را بر ما جاری می سازد. نور و مسکن ــ جایی که خدا ساکن است ــ نمی تواند فقط بر او بتابد و نه بر ما، بلکه مسیح ما را برای آن نور به حضور خدا تقدیم می کند". (۴) هارون داوری خدا بر قوم را که در مورد اوریم و تمیم بود متحمل شد. اینها بر سینه بند عدالت گذاشته شده بودند (آیات ۲۹ و ۳۰). احتمالاً اوریم و تمیم به معنای نور و کاملیت باشند. وقتی در مقابل خدا ایستاده ایم برای یافتن برکت به این دو چیز نیازمندیم، ما باید داوری شویم و گرنه پرتو نور و کمال خدا را از دست می دهیم اما مسیح متحمل این داوری می شود، تقدیم ما به حضور خدا تنها به خاطر کاملیت خود خدا است ــ داوری ما برداشته می شود؛ اما جایگاه نور و درایت روحانی ما از همین نور و کمال روحانی تأمین می شود. زیرا نوری که بر رئیس کهنه می تابد از سوی خداست و به خاطر اوریم و تمیم می باشد.

سپس ردای ایفود توصیف شده است.

« و ردای ایفود را تماماً از لاجورد بساز. و شکافی برای سر در وسطش باشد. و حاشیه گرداگرد شکافش از کار نساج مثل گریبان زره ، تا دریده نشود. و در دامنش ، انارها بساز از لاجورد و ارغوان و قرمز گرداگرد دامنش ، و زنگوله های زرین در میان آنها به هر طرف. زنگونه زرین و اناری و زنگونه زرین و اناری گرداگرد دامن ردا  در بر هارون باشد، هنگامی که خدمت می کند تا آواز آنها شنیده شود ، هنگامی که در قدس به حضور خداوند داخل می شود و هنگامی که بیرون می آید تا نمیرد » (آیات ۳۱ ــ ۳۵).

ردای ایفود ساخته شده از لاجورد بود ــ بیانگر آسمان ــ که شخصیت آـسمانی کاهن را به تصویر می کشید و می توان از سویی آن را انجام وظایف او دانست و شخصیت او شایسته آن جایگاه بود. از این رو در رساله به عبرانیان او را قدوس، بی آزار، بی عیب ، از گناهان بری و از آسمانها بلنتر تو صیف کرده است (عبرانیان ۷: ۲۶). باید مواظب بود که "مبادا دریده شود" (آیه ۳۲)، زیرا هر آنچه که آسمانی بود نباید تمامیت آن با پاره شده از بین برود. در پایین ردا انارهای لاجورد ، ارغوان و قرمز و در میان آنها زنگوله های زرین، و هدف این بود که به هنگام خدمت هارون بر تنش باشد تا هنگامی که به مقابل خداوند در قدس الاقداس داخل می شود و بیرون می آید صدای آنها شنیده شود، تا نمیرند (آیه ۳۵). مفهوم نمادین این دو چیز به صراحت بیان شده است ، آن ثمرات و شهادت (روح) است و بدین سان داخل شدن و بیرون آمدن مشخصه دو دوره مجزا است. حال اگر از مسیح سخن بگوییم، به هنگامی که  به آسمان صعود نمود و داخل شد و صدای آن در روز پنطیکاست شنیده شد، در شهادتی روح خدا بر دهان رسولان گذاشت همچنین ثمرات روحانی با شهادت ارتباطی تنگاتنگ داشتند. ثمرات روح در سلوک و زندگانی کسانی که به مدد و شهادت ایمان آورده بودند (اعمال۲). همین موضوع ، به هنگام خارج شدن او رخ خواهد داد و هر دو از شخصیت آسمانی مسیح جاری خواهد شد. پطرس این دو دوره را به هم ارتباط می دهد. او به انبوه جماعتی که در عین ناباوری  بر شهادت روح می نگریستند ، فریاد بر آورد " این همان است که یوئیل نبی گفت که خدا می گوید در ایام آخر چنین خواهد بود که از روح خود بر تمام بشر خواهم ریخت و پسران و دختران شما نبوت کرده و جوانان شما رؤیاها و پیران شما خوابها خواهند دید" و ... (اعمال ۲: ۱۶ ــ ۱۷). آنچه که در مقابل چشمان شگفت زده آنها می گذشت چیزی نبود جز نمونه آن لحظه ای که کاهن به همراه برکات از مسکن بیرون می آمد، اگر چه شخص دیگری بود. در پرتو این مفاهیم است که رنگهای  میوه ها را درک می کنیم، ذات ثمرات روح آسمانی است و به همین علت آبی اولین رنگ است. اما رنگهای ارغوانی و قرمز نیز بودند، زیرا در آینده به همراه جلال پادشاهی مسیح خواهند آمد؛ ولی با جلالی که پسر داود و پسر انسان خواهد رسید. این دو دوره ــ داخل شدن و بیرون آمدن ــ همان باران آخر است که اسرائیل را سیراب می کند (مراجعه نمایید به هوشع ۶: ۱ ــ ۳).

سپس می رسیم به تنکه طلا.

« و تنکه ای از طلای خالص بساز و بر آن مثل نقش خاتم قدوسیت برای یهوه نقش کن و آن را به نوار لاجوردی ببند تا بر عمامه باشد ، بر پیشانی عمامه خواهد بود. و بر پیشانی هارون باشد تا هارون گناه موقوفاتی که بنی اسرائیل وقف می نمایند در همه هدایای مقدس ایشان نتحمل شود. و آن دایماً بر پیشانی او باشد تا در حضور خداوند مقبول شوند» (آیات ۳۶ ــ۳۸).

تنکه طلا تدارکیست ارزشمند که خدا برای ناکامل و ناقص بودن خدمات و پرستشهای ما اندیشیده است. فقط مسیح شایسته آن  است بنابراین هر آنچه که به خدا تقدیم می شد باید به مهر تقدس آشنا می شد. اگر به حال خود رها شویم نه پاک شده ونه با اوارتباط برقرار می کنیم  و نه شایستگی نزدیک شدن به او را می یابیم و هیچگاه در حضور او پذیرفته نخواهیم شد. اما او نیاز ما را برآورده ساخته است. مسیح در مقام کهانت ، ناپاکی ما را متحمل می شود و در حضور خدا قدوس است  به طوری که پرستش های ما را می پذیرد. چه تسلی مبارکی ، زیرا بدون چنین تدابیری از حضور خدا طرد خواهیم شد، بدی سان است که رسول نویسنده عبرانیان نه تنها از خون و حجاب پاره هیکل سخن می گوید بلکه از رئیس کهنه خانه خدا نیز می گوید (عبرانیان ۱).

و حال می پردازیم به پیراهن کتان نازک.

« و پیراهن کتان نازک را بباف و عمامه ای از کتان نازک بساز و کمربندی از صنعت طراز بساز» (آیه ۳۹).

آراستگی کتان نازک که همیشه در مورد مسیح نماد پاکی مطق است در اینجا بدین معنی است که در واقع او با فیض تزئین شده است. بنابراین تمام رختها از مسیح سخن می گویند، گرچه باید به یاد داشته باتشیم که اینها سایه چیزهای آینده هستند و نه تصویر کاملی از آن. هنگام بررسی این تصاویر و نمادها باید این موضوع را مد نظر قرار دهیم. لازم است باری دیگر بگوییم که رخت های جلال و زیبایی هرگز داخل حجاب پوشیده نمی شوند. این حقیقت باعث می شود که بتوان آنها را بهتر در مورد جایگاه خودمان به مان گیریم، زیرا هارون که افتخار ورد به قدس نصیبش شد و برای حضور در قدس الاقداس آراسته می شد به نظر نشانی است پذیرش کامل قوم در مقابل خدا و به خاطر محبوب یعنی خود شخص مسیخ پذیرفته شده ایم. مسیح جلال یافته در مقام رئیس کهنه در مسکن خدمت می کند. پس به ما شادی تمام برکاتی که در اینجا به طرز نمایدین بیان شده را می بخشد. از رساله به عبرانیان می توان چنین دریافت که چگونه مسیحی که در عهد جدید توصیف شده با نمونه او در عهد عتیق تفاوت دارد. نمونه ای که پرتویی از حضور او بود ، پرتو شخصیت ، مقام و کار او بود.

آراستن پسران هارون به همراه خودش (آیات ۴۰ ــ ۴۳) بیشتر با موضوع فصل بعد که تقدیس کاهنان است ارتباط دارد.