درس ۸
الف ــ نجات
نجات موضوعی است که با تولد روحانی رابطه خیلی نزدیکی دارد. تولد روحانی اصولاً درباره این بحث میکند که لازم است تمام مردم از جانب خدا حیات روحانی بیابند و سرچشمه و ماهیت آن را بیان مینماید در حالیکه نجات از این موضوع بحث میکند که اثرات نجاتبخش و تدارک خدا در مسیح چیست. اینک درباره نجات به هفت نکته توجه مینمائیم.
اول ــ نجات چیست؟
معنی نجات عبارت است از رهائی و آزادی. معمولاً برای بیان عملی بکار برده میشود که بوسیله آن شخصی که در خطر بوده آزاد شده است. مثلاً میگوئیم که شخصی از غرق شدن و یا از آتش سوزی یا از کشتی که در حال غرق بوده " نجات " یافته است. در هر یک از این موارد سه موضوع بدیهی به نظر میرسد: " اولاً شخصی که نجات یافته با خطر مرگ مواجه بوده است. ثانیاً یک نفر دیگر متوجه خطر او شده و برای رهائی او اقدام کرده است. ثالثاً رهاننده در کار خود موفق شده و آن شخص را از خطر رهانیده است و یا بعبارت دیگر او را " نجات " داده است. کلمات " نجات بده " " نجات یافته " " نجات دهنده " که در کتابمقدس بسیار دیده میشود از لحاظ روحانی همین معنی را دارد.
دوم ــ نجات ضروری و لازم است
برای اینکه مطمئن شویم که نجات الهی برای انسان ضروری است ، دو دلیل ذکر میکنیم:
۱ ــ گناهکار بودن انسان. در درس قبل متذکر شدیم که وضع روحانی تمام مردم طبیعتاً چیست و گفتیم که هر انسانی در موقع تولد دارای طبیعت و ماهیت گناه آلود میباشد. بتذریج این طبیعت گناه آلود بوسیله افکار و اقوال و اعمال پر گناه و اظهار دشمنی نسبت به خدا ظاهر میگردد. این حقیقت در کتابمقدس بسیار آشکار است: " لهذا همچنانکه بوساطت یک آدم گناه داخل جهان گردیده و بگناه موت و باینگونه موت بر همه مردم طاری گشت از آن جا که همه گناه کرده اند. پس همچنانکه به یک خطا حکم شد بر جمیع مردمان برای قصاص، همچنین به یک عمل صالح بخشش بر جمیع مردمان برای عدالت حیات زیرا بهمین قسمیکه از نافرمانی یک شخص بسیاری گناهکار شدند، همچنین نیز باطاعت یک شخص بسیاری عادل خواهند گردید. آیا نمیدانید که اگر خویشتن را ببندگی کسی تسلیم کرده او را اطاعت نمائید شما آن کس را که او را اطاعت میکنید بنده هستید؟ خواه گناه را برای مرگ و خواه اطاعت را برای عدالت. زیرا آنانیکه بر حسب روح هستند در چیزهای روح از آن جهت که تفکر جسم موت است لکن تفکر روح حیات و سلامتی است. از آن رو که تفکر جسم دشمنی خداست چون که شریعت خدا را اطاعت نمیکند زیرا نمیتواند هم بکند و کسانیکه جسمانی هستند نمیتوانند خدا را خشنود سازند. " ( رومیان ۵ : ۱۲ . ۱۸ و ۱۹ و ۶ : ۱۶ و ۸ : ۵ ــ ۸ ).
" و خداوند دید که شرارت در زمین بسیار است و هر تصور از خیال های دل وی دایماً محض شرارت است. " ( پیدایش ۵ : ۶ ). " و شما را که در خطایا و گناهان مرده اینجهان بر وفق رئیس قدرت هوا یعنی آن روحیکه الحال در فرزندان معصیت عمل میکند که در میان ایشان همه ما نیز در شهوات جسمانی خود قبل از این زندگی میکردیم و هوسهای جسمانی و افکار خود را بعمل میآوریم و طبیعتاً فرزندان غضب بودیم چنان که دیگران. " ( افسسیان ۲ : ۱ ــ ۳ ). " لیکن اگر بشارت ما مخفی است بر هالکان مخفی است که در ایشان خدای اینجهان فهمهای بی ایمانشان را کور گردانیده است که مبادا تجلی بشارت جلال مسیح که صورت خداست ایشان را روشن سازد. " ( دوم قرنتیان ۴ : ۳ و ۴ ). " جمیع ما مثل گوسفندان گمراه شده بودیم و هر یکی از ما براه خود بر گشته بود و خداوند گناه جمیع ما را بر وی نهاد. " ( اشعیاء نبی ۵۳ : ۶ ). " دل از همه چیز فریبنده تر است و بسیار مریض است و کیست که آن را بداند. " ( ارمیاء نبی ۱۷ : ۹ ). " و گفت آن چه از آدم بیرون آید آنست که انسان را ناپاک میسازد زیرا که از درون دل انسان صادر میشود خیالات بد و زنا وفسق و قتل و دزدی و طمع و خباثت و مکر و شهوت پرستی و چشم بد و کفر و غرور و جهالت. تمامی این چیزهای بد از درون دل انسان صادر میگردد و آدم را ناپاک میگرداند. " ( مرقس ۷ : ۲۰ ــ ۲۳ ). " زیرا هر چند خدا را نشناختند ولی او را چون خدا تمجید و شکر نکردند بلکه در خیالات خود باطل گردیده، دل بی فهم ایشان تاریک گشت. لهذا خدا نیز ایشان را در شهوات دل خودشان بناپاکی تسلیم فرمود تا در میان خود بدنهای خویش را خوار سازند که ایشان حق خدا را بدروغ مبدل کردند و عبارت و خدمت نمودند مخلوق را بعوض خالقی که تا ابدالاباد متبارکست آمین. از این سبب خدا ایشان را به هوسهای خباثت تسلیم نمود به نوعیکه اعمال زشت شده عقوبت سزاوار تقصیر خود را در خود یافتند و چون روا نداشتند که خدا را در دانش خود نگاه دارند خدا ایشان را به ذهن مردود واگذاشت تا کارهای ناشایسته بجا آورند مملو از هر نوع ناراستی و شرارت و طمع و خباثت، پر از حسد و قتل و جدال و مکر و بدخوئی. غمازان و غیبت کنندگان و دشمنان خدا و اهانت کنندگان و متکبران و لاف زنان و مبدعان شر و نامطیعان والدین بی فهم و بیوفا و بی الفت و بی رحم زیرا هر چند انصاف خدا را میدانند که کنندگان چنین کارها مستوجب موت هستند نه فقط آنها را میکنند بلکه کنندگان را نیز خوش میدارند. الان آگاه هستیم که آن چه شریعت میگوید به اهل شریعت خطاب میکند تا هر دهانی بسته شود و تمام عالم زیر قصاص خدا آیند. از آن جا که به اعمال شریعت دانستن گناه است لکن الحال بدون شریعت عدالت خدا بوسیله ایمان به عیسی مسیح است به همه و کل آنانیکه ایمان آورند زیرا که هیچ تفاوتی نیست زیرا همه گناه کرده اند و از جلال خدا قاصر میباشند. " ( رومیان ۱ : ۱۲ و ۲۴ ــ ۳۲ و ۳ : ۱۹ ــ ۲۳ ) از آیات فوق برای همه روشن میشود که انسان اولاً گناهکار و احتیاج به بخشش دارد. ثانیاً گمراه است و باید برگردد، ثالثاً محکوم است و احتیاج به رهائی دارد. رابعاً روحاً مرده است و محتاج حیات میباشد. خامساً خطا کار است و عفو لازم دارد. سادساً کور است و احتیاج به بینائی دارد. سابعاً اسیر است و محتاج آزادی میباشد. بدین جهت انسان از نجات خودش کاملاً عاجز است.
۲ ــ عادل بودن خدا. خدا مقدس است و باید گناهکاران را مجازات کند. کتابمقدس درباره خدا میفرماید: که او " نگاه دارنده رحمت برای هزاران و آمرزنده خطا و عصیان و گناه است لکن گناه را هرگز بی سزا نخواهد گذاشت. " ( کتاب خروج ۳۴ : ۷ ). او نفرت خود را نسبت به گناه ظاهر ساخته و فرمان محکومیت تمام کسانیرا که در گناه خود میمیرند اعلام فرموده است. این محکومیت تمام کسانیرا که در گناه خود میمیرند اعلام فرمده است. این محکومیت عبارتست از جدائی ابدی از حضور خدا. " باز عیسی بدیشان گفت من میروم و مرا طلب خواهید کرد و در گناهان خود خواهید مرد و جائی که من میروم شما نمیتوانید آمد. از اینجهت بشما گفتم که در گناهان خود خواهید مرد زیرا اگر باور نکنید که من هستم در گناهان خود خواهید مرد. " ( انجیل یوحنا ۸ : ۲۱ و ۲۴ ).
" پس هر گاه دستت تو را بلغزاند آن را ببر زیرا تو را بهتر است که شل داخل حیات شوی از اینکه با دو دست وارد جهنم گردی در آتشی که خاموشی نپذیرد جائی که کرم ایشان نمیرد و آتش خاموشی نپذیرد و هرگاه چشم تو، تو را لغزش دهد قلعش کن زیرا تو را مفیدتر است که لنگ داخل حیات شوی از آنکه با دو پا بجهنم افکنده شوی در آتشی که خاموشی نپذیرد آنجائیکه کرم ایشان نمیرد و آتشی که خاموش نشود و هرگاه چشم تو، تو را اغزش دهد قلعش کن زیرا تو را بهتر است که با یک چشم داخل ملکوت خدا شوی از آنکه با دو چشم در آتش جهنم انداخته شوی جائیکه کرم ایشان نمیرد و آتش خاموشی نیاید. " ( انجیل مرقس ۹ : ۴۳ ــ ۴۸ ). " باری آن فقیر بمرد و فرشتگان او را بآغوش ابراهیم بردند و آن دولتمند نیز مرد و او را نیز دفن کردند. پس چشمان خود را در عالم اموات گشوده خود را در عذاب یافت و ابراهیم را از دور و ایلعازر را در آغوشش دید آنگاه بآواز بلند گفت ای پدر من ابراهیم بر من ترحم فرما و ایلعازر را بفرست تا سر انگشت خود را به آب تر ساخته زبان مرا خنک سازد زیرا که در این نار معذبم. ابراهیم گفت ای فرزند بخاطر آور که تو در ایام زندگانی چیزهای نیکوی خود را یافتی و همچنین ایلعازر چیزهای بد و لیکن او الحال در تسلی است و تو در عذاب و علاوه بر این در میان ما و شما ورطه عظیمی است چنانکه آنانیکه میخواهند از اینجا بنزد شما عبور کنند نمیتوانند و نه نشینندگان آن جا نزد ما توانند گذاشت. گفت ای پدر بتو التماس دارم که او را بخانه پدرم بفرستی زیرا که مرا پنج برادر است ایشان را آگاه سازد مبادا ایشان نیز باین مکان عذاب بیایند. ابراهیم وی را گفت موسی و انبیاء را دارند سخن ایشان را بشنوند. گفت نه ای پدر ما ابراهیم لیکن اگر کسی از مردگان نزد ایشان رود توبه خواهند کرد. وی را گفت هرگاه موسی و انبیاء را نشنوند اگر کسی از مردگان نیز برخیزد هدایت نخواهند پذیرفت. " ( انجیل لوقا ۱۶ : ۲۲ ــ ۳۰ ). " وای بر ایشان زیرا که براه قائن رفته اند و در گمراهی بلعام بجهت اجرت غرق شده اند و در مشاجرت قورح هلاک گشته اند. اینها در ضیافتهای محبتانه شما صخره ها هستند چون با شما شادی میکنند وشبانانیکه خویشتن را بیخوف می پرورند و ابرهای بی آب از بادها رانده شده و درختان صیفی بی میوه دوباره مرده و از ریشه کنده شده و امواج جوشیده دریا که رسوائی خود را مثل کف بر میاورند و ستارگان آواره هستند که برای ایشان تاریکی ظلمت جاودانی مقرر است. " ( یهودا ۱ : ۱۱ ــ ۱۳ ). " و دیدم تختی بزرگ سفید و کسی بر آن نشسته که از روی وی آسمان و زمین گریخت و برای آنها جائی یافت نشد و مردگان را خرد و بزرگ دیدم که پیش تخت ایستاده بودند و دفترها را گشودند پس دفتری دیگر گشوده شد که دفتر حیات است و بر مردگان داوری شد بحسب اعمال ایشان از آن چه در دفترها مکتوب است و دریا مردگانی را که در آن بودند باز داد و موت عالم اموات مردگانی را که در آنها بودند باز دادند و هر یکی بحسب اعمالش حکم یافت و موت و عالم اموات بدریاچه آتش انداخته شد. اینست موت ثانی یعنی دریاچه آتش و هر که در دفتر حیات مکتوب نشد بدریاچه آتش افکنده گردید. " ( مکاشفه ۲۰ : ۱۱ ــ ۱۵ ). نتیجه قطعی حقایق فوق اینست که:
چون انسان گناهکار است و خدا عادل و مقدس، گناهکار باید راهی برای آزادی از مجازات پیدا کند. باید فریاد کند و بگوید " چه باید بکنم تا نجات بیابم " ( کتاب اعمال ۱۶ : ۳۰ و ۳۱ ).
سوم ــ تدارکات نجات
انجیل به ما مژده میدهد که خدا بر اثر فیض و رحمت بیحد خود بوسیله فرزندش عیسی مسیح نجات ما را مهیا فرموده است. انجیل دو موضوع را بطور واضح بما تعلیم میدهد:
۱ ــ مسیح آمد تا گناهکاران را نجات ببخشد ( متی ۱ : ۲۱ ) ــ فرزند خدا که ابدی بوده و با خدای پدر و روح القدس مساوی میباشد، جسم پوشیده و به جهان آمد تا نجات را تدارک ببیند:
" زیرا خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هرکه بر او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد زیرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داوری کند بلکه تا بوسیله او جهان نجات یابد. " ( یوحنا ۳ : ۱۶ و ۱۷ ).
" زیرا که پسر انسان نیز نیامده تا مخدوم شود بلکه تا خدمت کند و جان خود را فدای بسیاری کند " ( مرقس ۱۰ : ۴۵ ).
" عیسی چون شنید گفت نه تندرستان بلکه مریضان احتیاج به طبیب دارند لکن رفته اینرا دریافت کنید که رحمت میخواهم نه قربانی زیرا نیامده ام تا عادلان را بلکه گناهکاران را به توبه دعوت نمایم. " ( متی ۹ : ۱۲ و ۱۳ ).
" من شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان مینهد. من شبان نیکو هستم و خاصان خود را میشناسم و خاصان من مرا میشناسند چنان کهپدر مرا میشناسد و من پدر را میشناسم و جان خود را در راه گوسفندان می نهم و مرا گوسفندان دیگر هست که از این آغل نیستند باید آنها را نیز بیاورم و آواز مرا خواهند شنید و یک گله و یک شبان خواهند شد. " ( یوحنا ۱۰ : ۱۱ و ۱۴ ــ ۱۶ ).
۲ ــ بوسیله مرگ و قیام مسیح، این نجات مهیا شده و رضایت خاطر خدا کاملاً جلب گردیده است.
" ریرا او را که گناه نشناخت در راه ما گناه ساخت تا ما در وی عدالت خدا شویم. " ( دوم قرنتیان ۵ : ۲۱ ). " که خود گناهان ما را در بدن خویش بردار متحمل شد تا از گناه مرده شده و به عدالت زیست نمائیم که به ضرب های او شفا یافته اید. " ( اول پطرس ۲ : ۲۴ ). " و حال آن بسبب تقصیرهای ما مجروح و بسبب گناهان ما کوفته گردید و تادیب سلامتی ما بر وی آمد و از زخمهای او ما شفا یافتیم. " ( اشعیاء ۵۲ : ۵ ).
" زیرا هنگامیکه ما هنز ضعیف بودیم در زمان معین مسیح برای بی دینان وفات یافت زیرا بعید است که برای شخص عادل کسی بمیرد، هر چند در راه مردم نیکو ممکنست کسی نیز جرات کند که بمیرد لیکن خدا محبت خود را در ما ثابت میکند از این که در هنگامی که ما هنوز گناهکار بودیم مسیح در راه ما مرد پس چقدر بیشتر الان که به خون او عادل شمرده شدیم بوسیله او از غضب نجات خواهیم یافت. " ( رومیان ۵ : ۶ ــ ۹ ).