Main Banner

فصل هیجدهم

چگونه باید به اشخاص متعصب بشارت بدهیم

اول _ اشخاص مذهبی

  1.   بعضی از کسانی که آنها را ملاقات می کنیم در دین خود متعصب هستند. آیا باید سعی کنیم بشارت مسیح را به ایشان بدهیم یا فکر کنیم آنها چون خیلی مذهبی هستند لازم نیست به مسیح ایمان بیاورند؟ مطابق تعلیم کتاب مقدس تنها دیندار و به خدا ایمان داشتن کافی نیست بلکه برای یافتن نجات شخص باید عیسی مسیح نجات دهنده را قبول کند. برای اثبات این حقیقت می توانیم چهر دلیل بیاوریم.

الف _ مذهب به معنی راه است. با اینکه در شهر راه های بسیار هستند همه آنها ما را به منزل نخواهد رسانید و اگر بخواهیم سلامت به منزل برسیم باید راه راست را پیدا کنیم. به همان طور کافی نیست که دارای مذهب بوده آن را پیروی کنیم بلکه باید مذهب صحیح را پیدا کنیم. عیسی مسیح فرمود : من راه هستم، هیچ کس جز به وسیله من نزد پدر نمی آید (یوحنا ۱۴: ۶).

ب _ تمام مذاهب دنیا به ما می گویند که انسان چه باید بکند تا خدا را پیدا کند، لیکن فقط در مسیحیت این مژده پیدا می شود که خدا برای جستجو کردن و نجات دادن ما به دنیای ما آمده است.

ج _ کلام خدا به ما خبر می دهد که نجات فقط در مسیح یافت می شود (اعمال ۴: ۱۲).

د _ در حکایت کرنیلیوس یوزباشی می بینیم که دیندار بودن و زیاد دعا کردن برای نجات کفایت نمی کند، زیرا فرشته به کرنیلیوس فرمود که پطرس را بیاورد. پس هر قدر مردم به مذهب خود علاقمند باشند باز هم باید سعی کنیم که آنها را به نزد مسیح هدایت نمائیم.

  1.   لیکن آیا ممکن است که اشخاصی که این طور متعصبند مسیحی شوند؟ به نظر ما محال است لیکن نزد خدا همه چیز ممکن است. به خاطر بیاورید که سولس در دین یهود چقدر متعصب بود و چگونه مایل بود که مسیحیان را حبس کرده بکشد، ولی خدا ناگهان او را عوض کرد و او بزرگترین رسول مسیح شد. چند سال پیش در قاهره شخص عالمی به اسم شیخ کامل منصور بوده که در دین خودش بسیار متعصب بود. یک وقت با عده ای از رفقای خود به کلیسائی آمده و منبر را شکسته خواست برادر خود را که قبلا مسیحی شده بود بکشد. لیکن برادرش به او اظهار محبت کرد، و خدا قلب او را تغییر داد و شیخ کامل منصور مبشر مسیحی شده بشارت مسیح را از همان منبری که آن را با دست خود شکسته بود می داد. چون اینجور اشخاص متعصب مسیحی شدند پس ما هیچ وقت نباید از ایمان آوردن کسی نا امید شویم.
  2.   چگونه باید سعی کنیم اشخاص متعصب را به نزد مسیح بیاوریم؟ پیشنهاداتی چند داده می شود :

الف _ زندگی حقیقی مسیحی را به ایشان نشان دهیم،  زیرا این نوع زندگی در هیچ مذهب دیگر پیدا نمی شود. روح و بخششی که در برادر شیخ کامل منصور بود قلب شیخ را عوض کرد و او را وادار نمود که توبه کرده ایمان آورد. این دلیل عملی از مباحثات لفظی ما موثر تر است.

ب _ ایشان را با زندگی عیسی مسیح آنطوریکه در کتاب مقدس مکشوف شده است آشنا کنیم، و آنان را تشویق نمائیم که کتاب مقدس را با دقت برای خود بخوانند. آن وقت خوواهند فهمید که فرق بین مسیحیان و پیشوایان مذهبی دیگر چیست و وقتی که به مسیح نگاه می کنند ملتفت می شوند چقدر گناهکارند و چقدر به نجات دهنده بیگناه احتیاج دارند.

ج _ بیان کنیم که چگونه خدا پسر خود را فرستاد تا با دادن جان خود ما را از گناه نجات دهد. به این وسیله با محبت عظیم خدا نسبت به ایشان آشنا خواهند شد و ممکن است آن محبت دلهای سخت ایشان را نرم کند.

د _ وقتی که ایراد می گیرند ما با صبر و محبت جواب داده آنچه را نمی فهمند بیان کنیم. بهتر است با اشان مباحثه نکنیم و به مذهب ایشان بد نگوئیم زیرا ممکن است هردو عصبانی شویم و کسانی که طالب نجات آنها هستیم بیش از پیش از مسیح دور شوند.

ه _ با ایشان و برای ایشان دعا کنیم زیرا غالباٌ روح خدا دعاهای محبت آمیز را برای تغییر قلب های مردم به کار می برد. یک نفر شوهر هر روز دعا می کرد «ای خدا قلب خانم من را نرم کن» بعد از چند روز آن زن وقتی که این دعا را شنید شروع به گریه کرد و گفت : قلب من اینقدر سخت نیست. بعدا به مسیح ایمان آورده و تعمید گرفت.

و _ سعی کنیم همیشه در تنهائی با ایشان صحبت کنیم، زیرا اگر در حضور دیگران صحبت کنیم آنها فکر خواهند کرد که باید از دین خود دفاع کنند ولی در صحبت خصوصی زودتر حاضر می شوند که به گناهکار بودن خود و احتیاج خود برای نجات اقرار کنند.

ز _ ابتدا قلبهای ایشان و سپس سرهای ایشان را خطاب کنیم، یعنی راجع به زحمات و غصه ها و گناهان ایشان با آنها صحبت کرده نشان دهیم مسیح چگونه می تواند آنها را کمک کند. بعد از آنکه خدا قلب های ایشان را لمس کرده است می توانیم بهتر حقیقت را به ذهن های ایشان بسپاریم. غالباً آسان تر است که از در قلب داخل شویم تا از در مغز.

ح _ ایشان را قلباٌ دوست بداریم. همه ما سرگذشت مسابقه آفتاب و باد را که کدام یک می توانند شخصس را زودتر مجبور کند پالتو خود را در آورد، شنیده ایم. باد خیلی کوشش کرد ولی هر قدر سخت وزید آن شخص پالتو خود را دور خود محکم تر پیچید. آنگاه آفتاب شروع به تابیدن کرد و به زودی آن شخص پالتوی خود را باز کرد و بالاخره آن را کند. پس غالباٌ اتفاق می افتد که دلیل های ما یا حمله هائی که به عقاید و رسوم مردم می کنیم کمتر تاثیر می کند و برعکس حرارت محبت مسیح در قلبهای ما آنان را وادار خواهد کرد که عقاید قدیمی را از خود دور کرده مسیح را پیروی کنند.

دوم _ اشخاص بی دین

در زمان حاضر بیش از پیش با اشخاصی که دین ندارند مواجه می شویم و بعضی از ایشان جدا مخالف دین بوده و در بی ایمانی خود بسیار متعصب هستند. این اشخاص به مسیح خیلی احتیاج دارند و حالا باید ملاحظه کنیم که بهترین راه برای بشارت دادن به این قبیل اشخاص و نجات دادن ایشان چیست.

  1.   چرا مردم بی دین می شوند؟ از ابتدای عالم تا حال بیشتر از مردم دارای دینی بوده اند، پس علتش چیست که در سالهای اخیر خیلی از مردم به کلی از دین دست کشیده اند؟ چند دلیل می آوریم :

الف _ در نتیجه دیدن موهومات و فساد اخلاق در ادیانی که دور و بر ایشان هستند به این نتیجه رسیده اند که همه ادیان فاسد و مانع ترقی حقیقی انسان می باشند. متاسفانه صحیح است که به نام دین و خدا مردم بسیار کارهای بد را در دنیا کرده اند، و تمام اشخاص خوب باید با این جور بدی مخالفت کنند. ولی خدا تقصیر ندارد و نبایستی فکر کرد که چون در بعضی جاها دین فاسد شده است پس دین به کلی بد است و باید آن را از بین برد. اگر کسی در جیب خود سکه قلبی پیدا کند این دلیل دور انداختن تمام پول او نیست؛ چنانکه کتاب مقدس می فرماید باید همه چیز را تحقیق کنیم و به آنچه نیکو است متمسک باشیم (اول تسالونیکیان ۵: ۲۱).

ب _ تعالیم مادی در بعضی از مدارس عده ای از جوانان را وادار کرده است که از دین دست بکشند. معلمین ایشان به آنها گفته اند که ممکن نیست شخص تحصیل کرده ایمان داشته باشد پس به کسانی که به خدا ایمان دارند و دارای دین هستند به چشم حقارت نگاه می کنند و نمی دانند که بعضی از بزرگترین دانشمندان دنیا اشخاص دینداری بوده اند که همیشه دعا می کردند و عقیده داشتند که خدا آنان را در اختراعات خود کمک می کند.

ج _ علت عمیق تر برای بی ایمانی گناه در دل انسان است. اگر کسی که به خدا ایمان دارد مایل شود بدی کند ممکن است که ترس خدا مانع شود ولی اگر آن شخص خود را قانع کند که خدائی نیست و روز داوری موهوم است آن قت آزاد خواهد بود که هرچه می خواهد بکند زیرا از روز حساب ترس نخواهد داشت. متاسفانه بسیاری از بی ایمانان به این جهت که گناهان خود را دوست دارند و می خواهند به این وسیله خود را تبرئه کنند مایل نیستند ایمان دار شوند.

د _ علت دیگر برای بی دینی این است که خیلی از مردم هیچ وقت از دین حق اطلاعی پیدا نکرده اند. این قبیل اشخاص چون از دین ناحق منصرف شده اند و هیچ وقت با دین حقیقی آشنا نگردیده اند پس هیچ چاره ای نداشتند جز اینکه به طرف لامذهبی و بی ایمانی بروند. پس اینها کمتر تقصیر دارند و تقصیر بیشتر با آنها است که خدا را می شناسند لیکن او را به اینها معرفی نکرده اند.

  1.   چطور باید با اشخاص بی دین صحبت کنیم.

الف _ قدم اول این است که بفهمیم آیا اشخاص بی دین واقعاٌ مایلند خدا را بشناسند و حقیقت را پیدا نمایند یا خیر. ممکن است واقعاٌ طالب حقیقت باشند و ممکن است هیچ حاظر نباشند که حقیقت را جستجو کرده آن را قبول کنند. مهمترین چیز برای شخص آرزوی قلبی اوست، آیا خدا را می خواهد یا نمی خواهد؟ باید از شخص بی دین بپرسیم که هرگاه بعد ا تحقیقات فهمید که مسیح بر حق است، آیا حاضر است او را قبول کرده اطاعت کند یا خیر؟ و نیز می توانیم بپرسیم که آیا مایل است هفته ای یک ساعت از وقت خود را در مطالعه کتاب مقدس و تحقیق در حقانیت دین مسیح با ما صرف کند یا خیر؟ واضح است که حق جوی صمیمی همیشه حاضر است تحقیق کند و در صورتی که حقیقت را پیدا کرد آن را قبول نماید.

ب _ هرگاه معلوم شد شخص بی ایمانی صمیمی است باید برای او بیان کنیم که بهترین راه برای پیدا کردن حقیقت، اطاعت کردن حقیقی است که با آن آشنا هستیم. عیسی مسیح در انجیل یوحنا ۷: ۱۷ فرموده است که هر کس که مایل است اراده خدا را به جا آورد خواهد دانست که آیا عیسی از طرف خدا آمده است یا خیر. ممکن است انجیل متی باب پنجم را با شخص حقجو بخوانیم و از او بپرسیم که آیا حاضر است دشمنان خود را محبت کند و همیشه راست بگوید. اگر حاضر باشد آنچه را قبول دارد عمل کند خدا حقایق تازه ای را برای او مکشوف خواهد کرد.

سپس باید او را تشویق کنیم که سعی کند عیسی مسیح را خوب بشناسد چون او ادعا کید که خود تنها راهی است برای رسیدن به نزد خدا (یوحنا۱۴: ۶) و به وسیله او خیلی از مردم خدا را پیدا کرده اند. هرقدر شخص به مسیح نزدیک شود بهتر خواهد فهمید که خدا به وسیله زندگی پاک و مرگ و قیام مسیح خود را ظاهر کرده است و ملتفت می شود که ادعای مسیح وقتی که گفت کسی که مرا دید پدر را دیده است (یوحنا ۱۴: ۹) صحیح است.

و نیز باید حقجو را تشویق کنیم که دعا کند زیرا در دعا می تواند با خدا تماس پیدا نماید. اگر بگوید تا به خدا ایمان پیدا نکنم نمی توانم دعا کنم او را تشویق کنیم که سعی کند با خدا صحبت کند و به جواب خدا گوش بدهد. او می تواند اقلا این را بگوید: ای خدا مرا کمک کن که تو را بشناسم و اطاعت کنم. می توانیم او را مطمئن سازیم که خدا او را دوست دارد و مایل است خود را به او بشناسد و اگر با صمیمیت و صبر طالب خدا باشد خدا حتماٌ خود را به او نشان خواهد داد (سفر تثنیه ۴: ۲۹).

ج _ هرگاه معلوم شد که شخص بی دین وافعاٌ طالب حقیقت نیست هیچ فایده ای ندارد با او مباحثه کرده کوشش کنیم که بگوئیم خدائی هست و مسیح برحق است. زیرا اگر بتوانیم این چیزها را ثابت کنیم باز او مسیحی نخواهد شد. پس به جای مباحثه کردن با او بهتر است گناه او را واضحاٌ به او نشان دهیم باید بگوئیم که هیچ کس نمی تواند با بستن چشم خود و انکار کردن وجود آفتاب آن را از بین ببرد و به همانطور غیر ممکن است با انکار وجود خدا او را نیست و نابود کنیم. خدا هست چه او را بخواهیم و چه نخواهیم و خدا پادشاه است و هرکس از احکام او نافرمانی کند یا قدرت او را منکر شود یاغی و مستوجب مرگ است و نیز باید سرگذشت پسر گمشده را در باب ۱۵ انجیل لوقا با شخص بی ایمان بخوانیم و به او نشان دهیم چگونه او مانند پسر گمشده نسبت به آن پدر مهربان که از اول عمرش با محبت از او توجه کرده است حق ناشناس بوده و محبت آن پدر را رد کرده است و از او خواهش کنیم مانند پسر گمشده توبه کرده به سوی خدائی که آرزو دارد او را ببخشد و قبول کند بازگشت نماید و باید با محبت به او اخطار کنیم که اگر توبه نکند حتماٌ در گناهان خود هلاک خواهد شد.

د _ وقتی که با اشخاص بی دین صحبت می کنیم باید در نظر داشته باشیم که آنان دارای سه احتیاج مبرم هستند که بی دینی به هیچ وجه نمی تواند آنها را رفع کند:

اولا آنها قدرت ندارند آنچه را خوب می دانند عمل کنند. ممکن است از ایشان بپرسیم کدام صفات را در اخلاق و رفتار می پسندند و آن وقت بپرسیم که آیا ایشان همیشه آنچه را خوب می دانند عمل می کنند یا خیر. هرگاه صمیمی باشند اقرار خواهند کرد که برای انجام دادن آنچه می دانند خوبست ناتوانند و ما می توانیم به ایشان بگوئیم که ما نیز ضعیف هستیم لیکن مسیح ما را کمک کرده است و آنها را نیز یار خواهد نمود به شرطی که با فروتنی و تواضع به گناه و احتیاج خود اقرار کرده و از او نجات بطلبند.

ثانیاٌ آنها دارای آرامش قلبی نیستند. اوگوستین (Augustine) آن مسیحی مقدس معروف گفته است: ای خدا تو ما را برای خود ساخته ای و دل ما تا در تو استراحت پیدا نکند مضطرب است. پس ممکن نیست کسی که از خدا دور است دارای آرامش قلبی باشد . می توان گفت چنانچه که دل بچه مادرش را می خواهد دل انسان خدا را می خواهد و غیر از خدا هیچ چیز نمی تواند آو را آرام سازد. آنگاه می توانیم بیان کنیم چگونه خدا در مسیح نزد ما آمده است تا آرامش و صلح حقیقی را به ما دهد و دعوت مسیح را از متی ۱۱: ۲۸ برای آنان بخوانیم.
ثالثاٌ آنها از مرگ و از آینده می ترسند. ممکن است از آنها بپرسیم که یک ساعت بعد از مرگ در کجا خواهند بود و نیز می توانیم بپرسیم اگر معلوم شد که انکار کردن خدا اشتباه بوده است، پس آنها وقتی که در حضور خدا می ایستند به او چه خواهند گفت؟ آن وقت می توانیم به ایشان بگوئیم که مسیح با قیام خود مرگ را نابود کرده و به ما حیات جاودانی داده و ترس مرگ را از دلهای ما بیرون نموده است. چنانکه در سرگذشت استیفان شهید (اعمال باب ۷) و پالیکارپ شهید دیده می شود.

همچنان که در زمان مسیح باجگیران و گناهکاران زودتر از فریسیان دیندار حاضر شدند توبه کرده ایمان آورند، همچنین ممکن است که امروز نیز اشخاص بی دین از اشخاص دیندار مغرور که حاضر نیستند اقرار کنند که گناهکارند زودتر به اشتباه خود پی برده و توبه کنند ولی وظیفه ما این است که بشارت نجات را به همه چه بی دین و چه دیندار بدهیم، به امید اینکه همه خدا را از روی حقیقت خواهند شناخت.

سوالات

  1.   به کسی که می گوید راههای خدا بسیار است و تمام کسانی که با صمیمیت خدا را می طلبند در هر مذهبی که باشند او را پیدا خواهند نمود چه جواب خواهید داد؟
  2.   آیا کسی را می شناسید که اول در دین خود خیلی متعصب بود و بعد مسیحی شد؟ چه چیز باعث تغییر عقیده او شد؟
  3.   مفیدترین تجربیات شما برای هدایت کردن شخص دیندار غیرمسیحی به نزد مسیح کدام است؟
  4.   اسم ۵ نفر از آشنایان خود را که از دین دست کشیده اند بگوئید و بیان کنید که علت بی دین شدت هرکدام از آنها چه بوده است.
  5.   آیا شما کسی را کی شناسید که اول بی دین بود و بعد مسیحی شد؟ چه چیز باعث ایمان آوردن او به مسیح شد؟
  6.   آیات زیر را حفظ کنید: اعمال۴: ۱۲، اول تسالونیکیان ۵: ۲۱، سفر تثنیه ۴: ۲۹، اول قرنتیان ۳: ۱۱ و متی ۷: ۶-۱۱