فصل نهم
چگونه عیسی مسیح مردم را صید می کرد
عیسی مسیح در کار صید کردن مردم استاد ماهری بود، و شاگردان او موقعی که کار می کردند با او نگاه کرده و یاد می گرفتند که چگونه مردم را از دریای گناه در آورده و آنان را به ملکوت خدا داخل کنند . ما نمی توانیم مانند آن دوازده رسول عیسی مسیح را به چشم خود ببینیم و طرز کار کردن او را ملاحظه کنیم ولی خوشبختانه نویسنده گان انجیل ها مفصلا جریان ملاقات های مسیح با اشخاص را برای ما حکایت کرده اند و به وسیله مطالعه این گزارش ها می توانیم راجع به طرز صحبت کردن با مردم درس های مفیدی یاد بگیریم. در این فصل دو فقره از ملاقات های مسیح با اشخاص را در نظر می گیریم، یعنی صحبت او با زن سامری و ملاقات او با زکی رئیس باجگیران اریحا.
اول _ ملاقات عیسی مسیح با زن سامری ( یوحنا۴: ۱-۲۴)
از این حکایت معروف و شیرین می توانیم درس های مهم زیادی راجع به طرز هدایت گمشدگان به نزد خدا یاد بگیریم. حالا بعضی از این درس ها را ذکر می کنیم.
- با وجود اینکه یهودیان از سامریان نفرت داشته و از آنها دوری می کردند عیسی مسیح مایل بود با آنها معاشرت بکند زیرا با میل و رغبت از راه های آنها عبور کرده خوراک و آب آنها را می خورد و در خانه های آنها می نشست تا آنان را نجات دهد. به همان طور ما باید حاضر باشیم با همه جور اشخاص معاشرت کنیم تا آنها را به خدا نزدیک نمائیم.
- مسیح به مهمان خانه نرفت تا در آنجا منتظر آمدن زن سامری باشد بلکه به نزد چاه آب (جائیکه این زن حتماً برای کشیدن آب خواهد آمد) رفته و او را آنجا ملاقات کرد. ماهیگیر ماهر منتظر نیست که ماهی نزد او بیاید بلکه به آنجائیکه ماهی هست می رود و در آنجا دام می اندازد. همین طور لازم است ما به خانه های مردم یا به هرجائیکه باشند برویم تا آنها را پیدا کرده به نزد خدا بیاوریم.
- مسیح شاگردان خود را به شهر فرستاد تا بتواند به تنهائی با آن زن صحبت کند. ما نیز باید حتی الامکان به تنهائی با دوستان خود صحبت کنیم زیرا وقتی که تنها هستند بیشتر مایل می شوند آزادانه راجع به احتیاجات روحانی خود صحبت کنند و بهتر به بشارت نجات گوش خواهند داد.
- با وجود اینکه مسیح خسته و تشنه و گرسنه بود از راحتی خود صرفنظر کرده و احتیاجات خود را کاملا فراموش کرد تا آن زن را نجات دهد. به همین طور ما باید همیشه حاضر باشیم که کار نجات دادن مردم را بر احتیاجات شخصی خود ترجیح دهیم و هر نوع سختی را با خوشی قبول کنیم تا بتوانیم حیات تازه و شادی حقیقی را به مردم برسانیم. و اگر چنین کنیم خواهیم فهمید که دادن بشارت به دیگران از خوردن و خوابیدن خیلی بهتر است. (یوحنا ۴: ۳۲-۳۴).
- مسیح با خواستن کمکی از آن زن سعی کرد که محبت زن را به خود جلب کند، زیرا آب از او خواست تا بتواند در عوض آب حیات به او بدهد. بعضی اوقات می توانیم با اشخاصی که اظهار دوستی به ما نمی کنند فرصت دهیم که ما را به ترتیبی کمک یا خدمت کنند تا به این وسیله آنها را وادار کنیم به ما اظهار محبت نمایند و مایل شوند که به پیغام ما گوش بدهند.
- آن زن می خواست با گفتن اینکه تو یهودی و من سامری هستم ما بین خود و عیسی مسیح فرق بگذارد ولی مسیح به حرف او هیچ اعتنا نکرد و با او نه چون یک نفر سامری بلکه مانند یک نفر گناهکار که احتیاج به نجات دارد صحبت می کرد. پس وقتی که ما با کسانی صحبت می کنیم که از نژادها و مذاهب دیگر هستند در عوض اینکه با آنان راجع به اینکه حق با ما یا با آنها است مباحثه کنیم بهتر است مانند خود مسیح آنها را برادران و خواهران خود که محتاج به نجات اند دانسته آنان را به نزد نجات دهنده راهنمائی کنیم.
- چون زن برای آب آمده بود و اهمیت آب را می فهمید عیسی مسیح راجع به آب زنده با او صحبت می کرد، یعنی با زبانی که او می فهمید با او سخن می گفت. و ما نیز وقتی که با مردم صحبت می کنیم نه تنها باید زبان مادری ایشان را بکار بریم بلکه لازم است اصطلاحات و مثل هائی را که آن ها بتوانند بفهمند بکار بریم.
- مسیح اصطلاح آب زنده را بکار برد که زن نتوانست آن را کاملا بفهمد. گویا عمداً این کار را کرد تا حس کنجکاوی در او تولید شود و او حاضر شود سوالاتی بکند. ما نیز می توانیم کسانی را که با آنها صحبت می کنیم وادار نمائیم که سوالاتی از ما بکنند تا بتوانیم پیغام خدا را بطور کامل تر برای آنان بیان نمائیم.
- وقتی که زن با گفتن اینکه عیسی دلو ندارد و چاه عمیق است و غیره ایراد گرفت مسیح در عوض اینکه به ایرادهائی که مردم می گیرند جواب بدهیم زیرا ممکن است به این ترتیب از موضوع نجات خیلی دور شویم ولی باید همیشه به عیسی اشاره کنیم و مردم را دعوت نمائیم که او را قبول کنند.
- زن سامری احتیاجات فراوانی داشت ولی مسیح سعی نکرد همه آنها را رفع بکند. برعکس احتیاج عمده او را رفع کرد و آب حیات یعنی نجات را به او داد، زیرا می دانست هرگاه زن به خدا نزدیک شود و از گناه نجات یابد احتیاجات دیگر او رفع خواهد شد. پس مقصود ما باید آوردن اشخاص به نزد خدا باشد زیرا فقط او می تواند احتیاجات ایشان را رفع نماید.
- مسیح به آن زن فرمود که برود شوهر خود را بیاورد تا او و تمام خانواده با هم نجات یابند. به همانطور باید ما نیز همیشه کوشش کنیم که پیغام نجات را به فامیل کسی که او را به نزد مسیح هدایت می کنیم برسانیم تا آنها نیز نجات بیابند. چنانکه مسیح زن را فرستاد تا فامیل خود را بیاورد. همچنین ما باید ایمان داران تازه را تشویق کنیم که ایمان خود را در خانه های خود اقرار کنند و اقوام خود را دعوت نمایند که به مسیح ایمان بیاورند.
- مسیح واضحاً گناه آن زن را به او گفته فرمود که او با مردی که شوهرش نیست زندگی می کند. همانطوری که دکتر به بیمار می گوید که بیماریش چیست تا شفا بیابد، مسیح که طبیب روحانی است بیماری را به آن زن نشان داد تا او و آن مرد نیز نجات یابند. ولی به جای اینکه او را ملامت یا توبیخ کند او را به نزد خدا آورد. همانطور لازم است ما گاهی گناهان مردم را با آنها نشان دهیم تا حاضر شوند توبه کنند، ولی باید با روح محبت مانند خود مسیح این کار را بکنیم. کار ما حکم کردن و توبیخ کردن گناهکاران نیست بلکه وادار نمودن آنان برای توبه و بازگشت به سوی خدا است.
- وقتی که زن گفت شوهر ندارم مسیح از اینکه راست گفت او را تحسین کرد، زیرا همچنان که از گناه زن نفرت داشت همچنین از دیدن نیکی کمی در او خوشحال شد. ما وقتی که با کسی صحبت می کنیم باید متوجه نیکی و خوبی او بشویم و او را تشویق کنیم که بیش از آن نیکی بکند.
- وقتی که زن راجع به عبادت خدا سئوال کرد عیسی مسیح راجع به محل چیزی نگفت بلکه در خصوص خدا و عبادت روحانی با او صحبت کرد. بعضی اوقات مردم سئوالاتی راجع به طرز عبادت ما و رسوم و نماز و روزه و غیره خواهند کرد و ما باید سعی کنیم مانند عیسی نه تنها آداب ظاهری بلکه حقیقت باطنی را برای ایشان بیان کنیم.
- عیسی بالاخره به زن خبر داد که او مسیح موعود است تا زن بتواند به او ایمان آورده نجات یابد. ما نیز باید همیشه صحبت خود را به عیسی مسیح بکشانیم زیرا مهمترین کاری که می توانیم برای مردم بکنیم این است که آنان را به نزد او راهنمائی کنیم تا به وسیله ایمان آوردن به او نجات یابند. ما باید به آنها خبر دهیم که او مسیح و پسر خدا است که برای ما گناهکاران مصلوب شد و از مردگان برخاسته است.
- ملاحظه کنید چطور این زن که هنوز اطلاع خیلی کمی از مسیح دارد به شهر رفته و طوری شهادت می دهد که اشخاص زیادی نزد مسیح آمده به او ایمان آوردند. ما به همانطور باید کسانی را که به مسیح ایمان آورده اند تشویق کنیم که فوراً به دیگران بشارت دهند زیرا ممکن است شهادت آنها از شهادت اشخاصی که همیشه مسیحی بودند بیشتر بر مردم تاثیر کند.
دوم _ ملاقات عیسی مسیح با زکی رئیس باجگیران (لوقا ۱۹: ۱-۱۰)
از این حکایت مختصر نیز می توانیم راجع به طرز رفتار عیسی با کسانی که می خواست آنها را نجات دهد درس های زیادی یاد بگیریم. نکات زیر قابل توجه است.
- عیسی زکی را به اسم خطاب کرد. چگونه اسم این باجگیر را یاد گرفت نمی دانیم ولی از اینکه او را به اسم خطاب کرد معلوم می شود که علاقه مخصوصی به او داشت. وقتی که ما می خوایم اشخاص را در امور روحانی کمک کنیم باید اسم ایشان را یاد بگیرم و بفهمیم کجا منزل دارند و کار ایشان چیست، زیرا آشنائی با ایشان ما را به آنها نزدیک می سازد.
- مسیح منتظر نشد که زکی او را دعوت کند بلکه سبقت جسته به زکی گفت که مهمان او می شود. غالباً گوسفند گمشده چوپان را گم نمی کند و لازم است چوان عقب گوسفند برود. کم اتفاق می افتد که اشخاص برای پیدا کردن نجات نزد ما بیایند، پس لازم است ما به خانه ها یا ادارات ایشان رفته در آنجا مژده نجات دهنده را به ایشان بدهیم.
- ممکن بود مسیح به خانه یکی از محترمین اریحا برود ولی برعکس به خانه کسی که گناهکار معروفی بود رفت. برای چه آنجا رفت؟ به جهت اینکه می دانست زکی به او احتیاج دارد. پس ما مانند مسیح در هر کاری که میکنیم باید طالب نجات مردم باشیم نا طالب راحتی و خوشی خود، زیرا مقصود ما باید مثل مقصود مسیح جستجو کردن و نجات دادن گمشدگان باشد.
- وقتی که مردم از رفتن مسیح به خانه گناهکار ایراد گرفتند او کاملا بی اعتنائی کرده به کار خود ادامه داد. اگر ما سعی کنیم مانند مسیح باعث نجات همه جور افراد شویم حتمی است از ما نیز انتقاد می شود ولی این مخالفت نباید ما را از انجام وظیفه باز بدارد.
- وقتی که مسیح وارد خانه زکی شد خبر نداریم که او را برای گناهان خود توبیخ کرده باشد یا اینکه او را نصیحت کرده باشد که شخص نیک و درستکاری گردد، بلکه کاری که عیسی کرد این بود که با داخل کردن نور تاریکی را ازقلب زکی بیرون نمود. عیسی مسیح خودش نور جهان است و وقتی که داخل خانه زکی ظلمت ناپدید گردید. بهترین راه برای کمک کردن به اشخاص که گناهان خود را ترک کنند این است که ایشان را تشویق کنیم که مسیح را در قلب خویش قبوا نمایند، زیرا وقتی که او داخل می شود گناه در می رود.
- وقتی که زکی توبه کرد قول داد که گناهان گذشته خود را جبران کند و گفت نصف مایملک خود را به فقرا می دهم و اگر چیزی ناحق از کسی گرفته باشم چهاربرابر به او پس می دهم و مسیح از اظهارات او خشنود شد و صحت توبه او را تصدیق نمود فرمود :« حقیقتاً نجات در این خانه پیدا شد». هرگاه ما اشخاص را دعوت کنیم که توبه کنند باید آنان را تشویق نمائیم که حقیقت تولد تازه خود را با اعمال خود ثابت کنند و بدیهائی را که کردند جبران نمایند، زیرا اگر حاضر نباشند چنین کنند توبه ایشان باطل است.
- زکی علناً در حضور اشخاص زیادی تصمیم خود را راجع به تغییر راه زندگی خود اظهار نمود. ممکن است برای شخصی خیلی مشکل باشد که بدینگونه علناً ایمان خود را اقرار کند، ولی برای تقویت ایمان و تصمیم خود برای ترک گناه و شروع زندگی پاک اقرار علنی بسیار مفید است.
- مسیح فرمود « امروز نجات در این خانه پیدا شد و گویا معنی اش این بود که نه تنها زکی بلکه اعضای خانواده او نیز نجات خواهند یافت. ما باید همیشه کوشش کنیم که اگر ممکن باشد همه اعضای فامیل با هم ایمان بیاورند و نجات یابند.
- در جواب کسانی که از او ایراد گرفتند که با شخص گناهکار معاشرت می کند مسیح جواب داد، پسر انسان آمده است تا گمشدگان را جستجو کند و نجات بخشد. در این جمله مختصر مسیح مقصود زندگی خود را که پیدا کردن گمشدگان و نجات دادن آنان از هلاکت است بیان می کند و این باید مقصود هر کدام از پیروان مسیح باشد.
وقتی که این دو حکایت و داستان های دیگر را که در انجیل ها نوشته شده است می خوانیم باید از آنها یاد بگیریم که استاد ما چطور مردم را نجات می داد، آنگاه آن طوریکه او ما را یاد داده است کار کنیم.
سوالات
- شش فقره از درس هائی را که از حکایت زن سامری یاد گرفتید بیان نمائید.
- چهار فقره از درس هائی را که از حکایت زکی یاد گرفتید بیان کنید.
- از کدام حکایت های دیگر انجیل می توانیم درس های مفیدی راجع به کار بشارت یاد بگیریم؟
- شما در نتیجه مطالعه این فصل به کدام اشتباهاتی که قبلا در کار بشارت می کردید پی برده اید؟
- آیات زیر را حفظ کنید : یوحنا ۴: ۱۰-۱۴، لوقا ۱۹: ۸-۱۰