۱۰. شهداي ديگر از سال ۳۴۲ به بعد
در سال ۳۴۲ شاهدوست جانشين سيمون را كشتهاند. در پاييز سال پيش او را در موقعي كه شاهنشاه ساساني در شهر سلوكيه بوده است با صد و بيست تن كشيش و نايب كشيش و مردان و زنان تارك دنيا كه در آن شهر و اطراف شهر بودهاند دستگير كردهاند. همهي آنها را در ۲۰ فوريهي آن سال پس از پنج ماه زنداني بودن كشتهاند و خود شاهدوست را با همراهان شاپور به بيتلاپات بردهاند و احتمال ميرود در تابستان همان سال سر بريده باشند.
بربع شمين، برادر زادهي سيمون و جانشين شاهدوست را نيز با چند تن از معاونينش گرفتار كرده و از ماه فوريهي ۳۴۵ تا ۹ ژانويهي ۳۴۶ يعني در حدود يازده ماه در زندان نگاه داشتهاند. شاپور دستور داده است آن زندانيان را به شهر لدان نزد او ببرند و چون هر چه اصرار كرده است از دين خود برگردند راضي نشدهاند دستور كشتن آنها را داده است.
به همين جهت پس از كشته شدن بربع شمين بيست سال در شهر سلوكيه اسقفي نبوده است.
در سال پيش از آن يعني در ۳۴۵ هم كه شاپور در سلوكيه بوده است صد و بيست تن از كشيشان آن شهر را گرفته و زنداني كرده و پس از شش ماه در ۶ آوريل كشتهاند. در همين واقعه است كه يزداندخت چنانكه پيش از اين گذشت آن فداكاريها را كرده است.
از ۳۴۳ به بعد در نواحي بيتگرمايي و هديابينه تقريباً پي در پي نصاري را آزار دادهاند. در اين موقع براي جنگ با روميان لشكريان شاپور در اين نواحي بودهاند و در اين كارها دست داشتهاند.
در ۳۴۳ نرسي اسقف شهر گرد را كه در آن زمان پايتخت بيتگرمايي بوده است گرفتهاند و در ۱۰ نوامبر همان سال با يوسف نام كه از شاگردانش بوده است كشتهاند.
دربارهي حوادث اين زمان سندي در دست هست و آن صورت اسامی كساني است كه اردشير حكمران هديابينه و آذرگشسب مؤبد آن سرزمين دستور كشتن آنها را دادهاند. در اين فهرست كساني را كه نام بردهاند بدين گونهاند:
يوحنا، شاپور و اسحق اسقفان بيتسلوخ (سلوكيه) اسحق و پاپا كشيش، ابراهيم تارک دنيا، گشتهزاد خواجهسراي، «ساوسان» و «مار» و «نيما» و «زرون» مردم غير روحاني از ناحيهي لاشوم كه به بيتلاپات بردند و در آنجا کشتند، بعوته زن يكي از نجبا و چهار زن تارك دنيا.
در تاريخ اين واقعه اختلاف است چنانكه در يكي از اسناد سرياني، آن را در سال سيام سلطنت شاپور ضبط كردهاند و در سند ديگر اين حوادث را جزو وقايعي كه در سلطنت يزدگرد دوم در سال ۴۴۶ روي داده است نقل كردهاند.
در سرزمين هديابينه مكرر از اين گونه وقايع روي داده است. از آن جمله در سال ۳۴۳ يوحنا اسقف شهر اربل را كه بر مريم لقب داشته با كشيشي به نام ژاك ملقب به زلوت گرفته و به فرمان فيروز تهم شاپور حكمران آن ناحيه به بند افكندهاند و يك سال در زندان نگاه داشتهاند.
پس از آن مؤبد هديابينه دستور داده است او را به بيتلاپات به دربار پادشاه ببرند و هر دو را در روز اول تشرين دوم تقويم رومي كه تقريباً مصادف با ماه نوامبر بوده است سر بريدهاند.
در تاريخ ۵ فوريهي سال بعد يعني ۳۴۴ ابراهيم جانشين همان يوحنا را كه اسقف اربل بوده به حضور مؤبدان مؤبد هديابينه بردهاند كه آذرپره نام داشته است. او را به چوب بستند و چون زير چوب حاضر نشد دست از عقيدهي خود بردارد در قصبهي «تل يناحه» سرش را بريدهاند.
در سال ۳۴۵ حنانيه نام از مردم اربل را كه غير روحاني بوده به دستور آذرشك مؤبد آن ناحيه دستگير كردهاند.
در آن زمان نوعي از شکنجه معمول بوده و آن اين است كه شانههاي آهنين داشتهاند و بدن مقصران را با آن شانه ميكردهاند و بدينگونه گوشت و پوست را از هم متلاشی ميساختند و وي در زير اين شكنجه جان داده است. نصاراي شهر جسد او را برداشته و به خانهاش بردهاند و دور پيكر او براي عبادت جمع شدهاند و اسقف شهر هم براي دعا خواندن آمده است و وي بدينگونه در ۱۲ کانون آن سال كه مطابق با ماههاي دسامبر و ژانويه بوده جان داده است.
در ۱۷ مارس ۳۴۷ ژاک كشيش محلهي «تلهشليله» و خواهرش مريم نام كه تارك دنيا بوده است كشته شدهاند. نرسي تهم شاپور كه فرمان دستگيري آنها را داده بود ميخواست مجبورشان بكند كه خون بخورند و چون زير بار نرفتند به مهداد نام كه از نجيب زادگان نصاري بوده و از دين خود برگشته بود دستور داد ايشان را بكشد و وي هم در «تادارا» در كنار شط، کارشان را ساخته است.
به فرمان همين نرسي تهم شاپور پنج زن تارك دنيا را هم در آن زمان كشتهاند كه عبارت باشند از تكله، مريم، مارته، مريم ديگر و امي و ايشان را نيز به دست كشيش نصراني كه از دين خود برگشته بود و بولس نام داشت در قصبهي «بكشه» كشتهاند. نرسي تهم شاپور به اين بولس وعده كرده بود اگر از دين خود بازگردد و از فرمانهاي او پيروي كند دارايي وي را كه گرفته بود پس خواهد داد، ولي چون حاضر نبود آنچه گرفته بود پس بدهد و ميترسيد كه وي مطالبه كند و به محاكم برود به دست زيردستان خود او را خفه كرد.
حکمران ديگر هديابينه شاپور تهم شاپور نام داشته است دستور دستگيري «برحدبشبه» نايب كشيش اربل را داده است، زيرا كه ميخواسته است وي را مجبور كند در برابر آتش و آب سجده كند و خون بخورد و وي از اين كار سرباز ميزده است. به همين جهت به يكي از نصاراي روستای «تحل» به نام گاگاي كه از دين خود برگشته بود دستور داده است او را از شهر بيرون ببرد و بكشد. پس از كشته شدن چون پاسباناني گماشته بودند كه جسد او را كسي نبرد و دو تن از كشيشان خواستند اين پيكر را ببرند و پاسبانان مانع شدند به زور آن جسد را ربودهاند و اين واقعه در ۲۰ ماه تموز تقويم رومي مطابق با ماه ژوئيهي ۳۵۴ اتفاق افتاده است.
در اين حوادث چنانكه گذشت ذكري از دو حكمران هديابينه يا ناحيهي اربل به نام نرسي تهم شاپور و شاپور تهم شاپور هست و حدس ميزنند كه هر دو يك تن باشند و يكي از اين دو نام تحريف ديگري باشد. دربارهي كشتارهاي نصاري به دست شاپور و مخصوصاً برادرش اردشير حتي در تاريخ طبری هم اطلاعاتی هست.