Main Banner
عشایر بختیاری در نزدیکی اصفهان
Bakhtiari people near Esfahan

۳۵.  ديرهاي ترسايان در قلمرو ساسانيان

در دوره‌ي ساسانيان سراسر بين‌النهرين و قسمت عمده‌ از آسياي صغير تا آن سوي رود فرات و شمال شرقي عربستان جزو خاك ايران و آن ناحيه بوده است كه به آن «انيران» يعني بيرون از ايران مي‌گفته‌اند و گاهي تا مركز سوريه‌ي امروز مي‌رسيده است. نصاراي ايران بيش‌تر در اين ناحيه مي‌زيسته‌اند و پس از آن در خوزستان و جزاير خليج فارس و قسمتي از فارس جا‌يگزين شده بودند. در اين نواحي كليساها و ديرها و صومعه‌هاي بسيار داشته‌اند كه تازيان به آن‌ها دير مي‌گفتند و «ديارات» جمع مي‌بستند. در كتاب‌هاي جغرافياي آغاز دوره‌ي اسلامي كه به زبان تازي نوشته‌اند ذكر برخي از آن‌ها هست و ياقوت در معجم البلدان در كلمه‌ي دير بيش‌تر آن‌ها را نام برده است. آن‌چه اكنون از كليساهاي نستوري در ايران باقي است ساختمان بسيار جالبي در جزيره‌ي خارك در كنار قبرستان نسبتاً بزرگي است و مي‌رساند كه اين جزيره از مراكز مهم نستوريان ايران در دوره‌ي ساسانيان بوده است و چنان مي‌نمايد كه سپس پايگاهي شده است براي نستورياني كه از ايران به هندوستان و به سواحل مالابار هجرت كرده‌اند و در كليساها و ديرهاي ايشان هنوز كتيبه به خط و زبان پهلوي هست. بدين‌گونه نستوريان مالابار از جزيره‌ي خارك از راه خليج فارس و اقيانوس هند به هندوستان رفته‌اند.

آن‌چه ياقوت در معجم‌البلدان از اين ديرهايي كه در قلمرو ساسانيان و امپراتوري ايران آن روز بوده‌اند نام مي‌برد بدين گونه است و پيداست كه برخي از نام‌هاي آن‌ها را به زبان تازي ترجمه كرده‌اند:

دير الابلق، در اهواز و ديگري در كوار در ناحيه‌ي اردشير خره .

دير ابون يا ابيون در ميان جزيره‌ي ابن‌عمر و قريه‌ي ثمانين در اسورين كه دير بزرگي بوده و راهبان بسيار در آن مي‌زيسته‌اند و مي‌پنداشتند كه قبر نوح در زير ساختمان دراز چسبيده به زمين است و در درون آن قبر بزرگي است بر تخته سنگي كه آن را از آن نوح مي‌دانند و مي‌گويند در آن‌جا زني كُرد محبوبه‌ي او بود كه به او عشق مي‌ورزيد.    

دير ابن‌عامر در حدود عربستان.

دير ابن‌وضاح در نواحي حيره.

دير ابو‌يوسف در بالاي موصل و در يك فرسنگي آن، دير بزرگي بوده كه راهبان بسيار در آن بوده‌اند و در كنار دجله بر سر راه قافله بوده است.

ديرالابيض بر سر كوهي در كنار شهر رها كه چون ناقوس آن را مي‌زدند در آن شهر شنيده مي‌شد.

دير احويشا، احويشا به زبان سرياني به معني اسبي است كه در راه خدا نذر كنند و آن در اسعرت در ناحيه‌ي شهر دياربكر نزديك ارزن‌الروم يا ارزروم و حيزان بوده و بسيار بزرگ بوده و چهارصد راهب داشته و گرداگرد آن بستان و موزار بوده و ساختمان جالبي داشته و از آن‌جا شراب به شهرهاي همسايه مي‌برده‌اند و در كنار آن نهري بوده است معروف به نهر روم.

دير اروي در حدود عربستان.

دير الاساقف، دير اسقفان در نجف و نزديك كوفه كه اول خاك حيره بوده است و گنبد و كاخ‌ها داشته و در كنار آن نهري بوده است به نام غدير.

دير اسحاق در ميان حمص و سلميه در جاي بسيار با صفا و در كنار آن كشت‌زار بزرگي بوده كه به آن جدر مي‌گفتند.

دير اسكون، در حيره بر سر راه نجف و ساختمان‌هاي بلند داشته و در آن راهباني بوده‌اند كه هر كس نزدشان مي‌رفت او را مهمان مي‌كردند و برج و باروي بلند استوار داشته و دري از آهن و در آن‌جا جوي آبي بوده كه آب خوراكي حيره را از آن‌جا مي‌برده‌اند.

دير اشموني، اشموني نام زني بوده كه آن را ساخته و در آن‌جا وي را به خاك سپرده‌اند و در قطربل از جاهاي با صفاي اطراف بغداد بوده است. مردم بغداد در روز سوم از ماه تشرين اول تقويم سرياني (ماه اكتبر) جشني مي‌گرفته‌اند به نام جشن اشموني.

دير الاعلي در موصل بر سر كوهي در كنار دجله كه به خوبي آب و هوا معروف بوده است و گفته‌اند كه نصاري مانند آن دير ديگري نداشته‌اند و نسخه‌هاي انجيل و چيزها‌ي متبرك خود را در آن‌جا گذاشته‌ بودند.

دير الاعور در ظاهر كوفه مردي از اياد كه اعور نام داشته و از بني‌حذافه‌ بن زهر بن اياد بوده آن را ساخته است.

دير اكمن يا دير المن در بالاي كوهي نزديك جودي (آرارات) و شراب آن‌جا معروف بوده و مي‌گفتند كه خماري نمي‌آورده است و گرداگرد آن آب و درخت و بستان بسيار بوده است.

دير باثاوي در سه فرسنگي جزيره‌ي ابن‌عمر.

دير باشهرا در كنار دجله در ميان سامرا و بغداد.

دير باعربا در ميان موصل و حديثه در كنار دجله و حديثه در ميان تكريت و موصل است و نصاري اين دير را بسيار مهم مي‌دانستند و حياط وسيعي نزديك صد ذراع داشت و راهبان و كشاورزان در آن بسيار بودند و كشت‌زارها و مهمان‌سرايي داشت كه در آن‌جا پذيرايي مي‌كردند.

دير باعنتل، از جوسيه از توابع حمص كه تا دمشق يك منزل راه بوده، كمتر از يك ميل مسافت داشته و در طرف چپ راه دمشق بوده و در آن چيزهاي شگفت‌ بوده از آن جمله ساختمان درازي كه درهايي داشته و در آن‌ها تصاوير پيغمبران را كنده يا نقش كرده بودند و ساختمان بلندي كه فرش آن مرمر بود و قدم بر آن نمي‌گذاشتند و صورت مريم در آن محوطه‌اي بود.

دير باغوث، در كنار دجله در ميان موصل و جزيره‌ي ابن‌عمر، دير بزرگي بود و راهبان بسيار داشت.

دير باطا درسن در ميان موصل و تكريت در بهار جاي با صفايي بود و به آن دير حمار هم مي‌گفتند و از دجله دور بود. دري از سنگ داشت و نصاري مي‌گفتند يك يا دو تن مي‌توانند آن را باز كنند و اگر از هفت تن بگذرد نمي‌توانند و در آن چاهي بود كه پيسي را درمان مي‌كرد و كرسي اسقف در آن‌جا بود.

دير بانخايال در بالاي موصل و به آن دير مارتخايل و دير ميخائيل هم مي‌گفتند.

دير برصوما نزديك ملطيه بر بالاي كوهي و مانند قلعه‌اي و در كنار آن جاي با صفايي بود و راهبان بسيار داشت و از نواحي شام و جزيره‌ و دياربكر و بلاد روم نذرهايي به آن‌جا مي‌بردند.

دير بلاحن در اعمال حلب در كنار خرمابني و در آن‌جا راهباني بودند كه كشت‌زارهايي داشتند و از ديرهاي كهن و مشهور بود.

دير بني‌مرينا در ظاهر شهر حيره.

دير الثعالب، دير معروفي در دو ميلي بغداد يا كمتر از آن در كوره‌ي نهر عيسي بر سر راه صرصر نزديك روستاي حارثيه. قبر معروف كرخي تا آن‌جا بيش از يك ميل مسافت داشته است و در كنار اين قبر دير ديگري هم بوده است.

دير جابيل در بصره در كنار نهري كه به خليج مي‌ريخته است.

دير جاثليق دير كهنه‌اي بوده است در طسوج مسكن نزديك بغداد در مغرب دجله در عرض حربي كه سرحد در ميان سواد و سرزمين تكريت بوده است.

دير الجب، در مشرق موصل در ميان آن شهر و اربل و مردم براي درمان بيماري صرع به آن‌جا مي‌رفتند و معروف بود.

دير جرعه، در حيره كه به دير عبدالمسيح نيز معروف بوده است. 

دير‌الجماجم، در ظاهر كوفه و در هفت فرسنگي آن بر سر راه بصره و جماجم جمع جمجمه به معني كاسه‌ي چوبي است و اين دير را بدان جهت بدين نام مي‌خواندند كه در آن‌جا كاسه‌ي چوبي مي‌تراشيدند و ججمه نيز به معني چاهي است كه در شوره‌زار بكنند و شايد به همين جهت بدين نام خوانده باشند. نيز گفته‌اند كه كسري با طوايف اياد جنگ كرد و ايشان را به نام راند و هزار سوار از ايشان آمدند تا به سواد رسيدند و مردي از ايشان آمد و به كسري خبر داد و وي هزار و چهار صد سوار به جنگ ايشان فرستاد. آن مرد به ايشان گفت در اين نزديكي فرود آييد تا جاي ايشان را به شما نشان بدهم و نزد قوم خود بازگشت و خبر داد و ايشان آمدند با سواران روبه‌رو شدند و همه‌ي ايشان را كشتند و از جمجمه‌هايشان گنبدي ساختند و چون خبرشان به كسري رسيد با همراهان خود بيرون آمد و چون به آن‌جا رسيد اندوهگين شد و فرمان داد ديري براي ‌ايشان بسازند و آن را دير جماجم گفتند.

دير جودي، بر كوه جودي كه تا جزيره‌ي ابن‌عمر هفت فرسنگ راه بود و اين دير را بالاي كوه ساخته بودند و مي‌گفتند در زمان نوح ساخته شده است و ديگر بناي آن را تجديد نكرده‌اند و مي‌گفتند سطح آن را اندازه‌ گرفتند بيست وجب بود و سپس اندازه‌ گرفتند هجده وجب بود و باز اندازه‌ گرفتند بيست و دو وجب بود و هر بار اندازه‌ي آن مختلف بود.

دير حافر در ميان حلب و بالس.

دير حبيب در حدود عربستان.

دير الحريق در حيره‌ي قديم و آن را بدان جهت بدين اسم خوانده‌اند كه در آن‌جا مردمي سوخته‌اند و ايشان را در آن‌جا به خاك سپرده‌اند.

دير حشيان در نواحي حلب.

دير حميم در اهواز.

دير حنظله در نزديكي فرات از طرف مشرق در ميان داليه و بهسنه پايين‌تر از رحبه و دير ديگري به همين نام در حيره.

دير حنه، دير كهنه‌اي در حيره كه در زمان منذر براي قومي از تنوخ ساخته بودند و در آن‌جا مناره‌ي بلندي مانند ديدگاه بوده است و دير ديگري به همين نام در ظاهر كوفه و حيره.

دير خناصره در شهر خناصره نزديك حلب.

دير الخصيب نزديك بابل و بريقيا.

دير خندف در نواحي خوزستان و خندف مادر پسر الياس بوده از طوايف مضر و ليلي دختر حلوان نام داشته است.

دير الخنافس در مغرب دجله بر سر كوه بلندي و آن دير كوچكي بوده كه بيش از دو راهب در آن‌جا نبوده‌اند در جاي با صفايي بوده است در بلندي و كشت‌زارها داشته و نهرهاي نينوا در آن‌جا بوده و در هر سال مردم كشت‌زارها در روز جشن به آن‌جا مي‌رفته‌اند و در آن‌جا طلسم ظريفي بوده است و سه روز در هر سال حياط و سقف آن از سوسك سياه مي‌شد كه مانند مورچه بودند و چون اين سه روز مي‌گذشت ديگر يك سوسك در روي آن زمين ديده نمي‌شد و چون راهب از نزديك شدن اين سه روز آگاه مي‌شد هر چه داشت از فرش و خوراك و اثاث از ترس سوسك‌ها بيرون مي‌برد و چون اين سه روز به پايان مي‌رسيد بر مي‌گرداند.

دير درتا، در مغرب بغداد رو به روي دروازه‌ي شماسيه، در كنار دجله. ساختمان زيبا و بلند و راهبان بسيار داشت.

دير درمالس، آن هم در بغداد بر دروازه‌ي شماسيه نزديك سراي معزيه بوده و جاي با صفايي به شمار مي‌رفته و درخت و بستان‌هاي بسيار داشته است. نوشته‌اند كه اعياد نصاري را در بغداد در ميان ديرهاي معروف تقسيم مي‌كردند. اعياد روزه‌ي يكشنبه‌ي اول را در دير عاصيه و دوم را در دير زريقيه و سوم را در دير زندورد و چهارم را در دير درمالس برپا مي‌كرده‌اند و نصاري براي اين كار گرد مي‌آمدند.

دير دهدار، در نواحي بصره بر سر راه واسط و نهري  در آن‌جا بوده است كه به همين مناسبت به آن نهر‌الدير مي‌گفتند و ساختمان كهنه و راهبان بسيار داشت و ترسايان به آن اهميت بسيار مي‌دادند و ساختمان آن را از دوره‌ي پيش از اسلام مي‌دانستند.

دير رمانين كه به دير سابان هم معروف بوده، در ميان حلب و انطاكيه نزديك بقعه‌اي به نام سرمد، دير زيباي بزرگي بوده كه ويران شده است.

دير الروم ساختمان بزرگ زيباي استواري داشته كه مخصوص نستوريان ساخته بودند. در جانب شرقي بغداد بوده و جايگاه جاثليق در كنار آن بوده است و در ميان آن‌ها دري بوده كه هنگام نماز و قرباني از آن‌جا بيرون مي‌آمده است و در نزديكي آن يعقوبيان ساختماني داشته‌اند كه زيبا و خوش ساخت بوده و نقاشي‌هاي زيبا داشته است.

دير زرنوق، بر سر كوهي در كنار دجله در دو فرسنگي جزيره‌ي ابن‌عمر كه تا دوره‌ي اسلامي آباد بوده و بستان‌هاي بسيار داشته و شراب فراوان در آن‌جا مي‌انداخته‌اند كه معروف بوده است و در كنار آن دير ديگري بوده است معروف به دير عمر صغير كه راهبان و جاهاي با صفا بسيار داشته است. اين دير نام طيزن آباد را داشته كه در ميان كوفه و قادسيه بر سر راه بوده و تا قادسيه يك ميل مسافت داشته است.

دير زعفران كه به آن عمرالزعفران هم مي‌گفتند، نزديك جزيره‌ي ابن‌عمر در زير قلعه‌ي اردمشت در شكاف كوه و قلعه مشرف بر آن بوده است.

دير زعفران ديگر در نزديكي آن بر سر كوه رو به روي نصيبين بوده و در آن‌جا زعفران مي‌كاسته‌اند و جاي با صفا و خوش هوا بوده است.

دير زكي در رها رو به روي تلي كه به آن تل‌زفربن حارث كلابي مي‌گفتند و در آن‌جا كشت‌زاري بود كه به آن صالحيه مي‌گفتند. دير ديگري بدين نام در رقه نزديك فرات بوده و نهر بليخ از دو سوي آن مي‌گذشته است.

دير زندورد، در مشرق بغداد از دروازه‌ي ازج تا سفيعي و همه‌ي زمين آن را درخت ميوه و درخت اترج و انگور كاشته بودند و بهترين انگور بغداد در آن‌جا بود.

دير زور در ناحيه‌ي اهواز.

دير سابا در موصل.

دير سابان همان دير رمانين سابق‌الذكر است و تفسير آن به زبان سرياني دير شيخ است.

دير سابر، نزديك بغداد در ميان دو قريه به نام مزرفه و صالحيه در جانب غربي دجله در قريه‌اي به نام بزوغي كه ده آباد با صفا بوده و بستان‌هاي بسيار داشته است.

دير سرجس و بكس به نام دو راهب در طيزن آباد در ميان كوفه و قادسيه ساخته بودند كه تا قادسيه يك ميل راه بود و گرداگرد آن موزارها و درختستان‌هاي بسيار بود و ويران شد.

دير سعيد، در غربي موصل نزديك دجله داراي ساختمان زيبا و فضاي وسيع و گرداگرد آن ساختمان‌هاي بسيار براي راهبان بود و نزديك تلي بود به نام بادع كه در بهار گل‌هاي بسيار بر آن مي‌روييد. سه تن راهب بيش از صد سال پيش از اسلام به موصل رفتند و زمين اين‌جا را هموار كردند و هر يك از ايشان ديري به نام خود ساخت و ايشان سعيد و قنسرين و ميخائيل نام داشتند و اين سه دير معروف است و هر سه به هم نزديك‌اند. ترسايان عقيده داشتند كه خاك دير سعيد كژدم را دفع مي‌كند و هر جا آن خاك را بپاشند كژدم را مي‌كشد.

دير سليمان، نزديك شهر دلوك در ناحيه‌ي حلب در كنار چشمه‌اي و مرغزاري بسيار زيبا.

دير سمالو، در شماسيه‌ي بغداد در ميان نهر حامص و نهر مهدي.

دير السوا در ظاهر حيره و معناي آن دير عدل بوده زيرا هنگامي كه مردم ب هم اختلاف بهم مي‌زدند براي دادستاني به آن‌جا مي‌رفتند. برخي آن را منسوب به مردي از اياد و برخي منسوب به بني‌حذاقه دانسته‌اند و برخي ديگر گفته‌اند سوا نام زني از ايشان يا آن كه سوا نام آن سرزمين بوده است.

دير سوسي، در نواحي سرمن‌راي در مغرب بغداد و آن دير مريم بوده و مردي از مردم شوش آن را بنا كرده و در آن‌جا ساكن شده و وي راهب بوده و دير به نام او معروف شده است.   

دير الشاء، در سرزمين كوفه در يك فرسنگي يا يك ميلي نخلستان آن‌جا.

دير الشياطين، در ميان بلد و موصل در ميان دو كوه در دهانه‌ي وادي مشرف بر دجله، داراي آب و هواي خوب.

دير شيخ، دير تل‌عزاز بوده و عزاز شهري بوده است از اعمال حلب در پنج فرسنگي آن شهر.

دير صباعي، در مشرق تكريت و روبه‌روي آن مشرف بر دجله در جاي با صفاي آباد.

دير صلوبا در روستاهاي موصل.

دير طواويس، جمع طاووس. در سامرا پيوسته به كرخ و مشرف به حدود آخر آن و متصل به خانه‌هاي آن‌جا و آن دير كهنه‌اي بود و آن را از ذوالقرنين مي‌دانستند و گفته‌اند از آن يكي از پادشاهان ساساني بود و نصاري در زمان ساسانيان اين دير را ساخته‌اند.

دير عاقول، در ميان شهر تيسفون (مدائن) و نعمانيه در پانزده فرسنگي بغداد در كنار دجله. تا دجله يك ميل مسافت داشته و سابقاً در نزديكي آن شهر آبادي بوده و بازارهايي داشته است.

دير عبدالمسيح، منسوب به عبدالمسيح‌ بن عمر و بن بقيله غساني كه گويند سي‌صد و پنجاه سال زيسته است و اين دير در ظاهر حيره در جايگاهي به نام جرعه بوده و اين عبدالمسيح هنگام جنگ حيره با خالد‌ بن وليد و جنگ با ايرانيان ملاقات كرده است. از سه دژي كه داشته‌اند تيراندازي مي‌كرده و خشت‌هاي گرد مي‌انداخته‌اند و پيشاهنگ‌شان بيرون آمده‌اند و گريخته‌اند و خالد كسي را فرستاد و مردي از ايشان را نزد خود خواند كه خردمند باشد و عبد‌المسيح نزد او آمد و به او تسليم شد ولي با صد هزار تن در آن‌جا ماند و با مسلمانان صلح كرد تا آن‌كه مرد و اين دير پس از مدتي ويران شد و در آن‌جا ساختمان درازي از سنگ يافتند و پنداشتند گنجي در آن‌جا هست و چون آن را گشودند تختي از سنگ در آن‌جا يافتند كه بر روي آن مرده‌ي مردي بود و بالاي سر او لوحي بود كه نوشته بود اين عبدالمسيح بن عمرو بن بقيله است.

دير عبدون، در سرمن‌راي نزديك مطيره و عبدون از ترسايان بوده است و نيز دير عبدون نزديك جزيره‌ي ابن عمر بوده، در ميان آن و دجله و جاي با صفايي بوده و ويران شده است.

دير عجاج، در ميان تكريت و هيت و در بيرون آن چشمه‌اي و بركه‌اي بوده كه ماهي داشته و گرداگرد آن كشت‌زارها و برج و بارو بوده است.

دير العذاري، در ميان موصل و با جرمي از اعمال رقه، دير بسيار بزرگ و كهنه‌اي بوده است براي زنان راهبه و تارك دنيا كه در آن‌جا رياضت مي‌كشيده و عبادت مي‌كرده‌اند. گويند به پادشاهي خبر رسيد كه زنان زيبا در آن‌جا هستند و او فرمان داد ايشان را نزد او ببرند تا هر كدام را كه مي‌خواهد اختيار كند و چون اين خبر به ايشان رسيد همه‌ي شب نماز خواندند و ناليدند. در همان شب آن شاه را تلف كردند و ايشان تا بامداد روزه‌دار بودند به همين جهت نصاري روزه‌اي را كه معروف به روزه‌ي دوشيزگان است مي‌گرفته‌اند. دير ديگري به همين نام در ميان سرمن‌راي و حظيره بوده كه آن نيز اختصاص به زنان داشته و در آن‌جا باده فروشي مي‌كرده‌اند و رود دجله در آن‌جا طغيان كرد و اثري از آن باقي نگذاشت. دير ديگري به همين نام در بغداد و ديگري در كنار نهر دجاج بوده و در آن‌جا هنگامي كه سه روز روزه‌ي دوشيزگان را پيش از روز‌ه‌ي بزرگ مي‌گرفتند گرد مي‌آمدند. در حيره نيز ديري بدين نام بوده است و نيز ديري در ظاهر حلب در ميان بستان‌هاي آن شهر.

دير علث، در كنار دجله در جانب شرقي در قريه‌اي بدين اسم نزديك حظيره در پايين سامرا در جاي بسيار با صفايي و آن را همان دير العذاري دانسته‌اند.

دير عمان، به زبان سرياني به معني دير جماعت در نواحي حلب بوده است.

دير غادر، نزديك حلوان در عراق بر سر كوهي كه تا آغاز دوره‌ي عباسي آباد بوده است.

ديرالغرس، نزديك جزيره‌ي ابن‌ عمر و در سيزده فرسنگي آن بر سر كوهي بلند و راهبان بسيار در آن بوده‌اند.

ديرقائم‌الاقصي، در كنار رود فرات در مغرب راه رقه به بغداد و به آن قائم‌الاقصي از آن جهت مي‌گفته‌اند كه در آن‌جا ديدگاهي بلند در مرز ايران و روم بوده و در آن‌جا ديدباناني گماشته بودند مانند تل عقرقوب در بغداد.

دير القباب در نواحي بغداد.

دير قره، نزديك ديرالجماجم و قره نام مردي از مردم لخم بود و آن را در روزگار منذر بن ماءالسماء در كنار دشت ساخته بودند و نيز گفته‌اند كه قره كسي بوده است از بني حذاقه بن زهر بن اياد.

دير قني يا دير مرماري السليخ در شانزده فرسنگي بغداد در سر راه نعمانيه در جانب شرقي جزو اعمال نهروان و در كنار دجله يك ميل مسافت داشته و رو به روي آن در كنار دجله شهر كوچكي بوده است به نام صوفيه و آن را دير اسكون هم مي‌گفته‌اند. در نزديكي آن دير عاقول بوده است كه بسيار بزرگ و مانند دژ استواري بوده و برج و باروي بزرگ بلند استوار داشته است. در آن‌جا صد پشته براي راهبان بوده كه هر يك را از هزار تا دويست دينار خريد و فروش مي‌كرده‌اند و گرداگرد هر پشته‌اي بستاني بوده كه هر گونه ميوه در آن‌جا كاشته بودند و غله‌ي بستان آن‌جا از دويست تا پنجاه دينار به فروش مي‌رسيده است.               

دير قنسري، در كنار فرات و در مشرق آن در نواحي جزيره و ديار مضر، رو به روي جرباس كه جزو خاك سوريه بوده است و آن دير در چهار فرسنگي منبج و در هفت فرسنگي سروج و دير بزرگي بوده كه در زمان آبادي سي‌صد و هفتاد راهب در آن مي‌زيسته‌اند.

دير قوطا، در بردان از نواحي بغداد در كنار دجله و در ميان بردان و بغداد و جاي با صفايي بوده و بستان‌ها و كشت‌زارهاي بسيار داشته است.

دير القياره، در يعقوبيه در چهار فرسنگي موصل و در مغرب آن، مشرف بر دجله و در زير آن چشمه‌ي قير بوده و آب گرمي داشته كه به دجله مي‌ريخته است.

دير كاذي در حران.

دير كردشير، در بياباني در ميان شهر ري و شهر قم. دژ بزرگي بوده بسيار بلند و داراي برج‌هاي بزرگ و بلند و باروي بلند كه از آجر ساخته بودند و در اندرون آن ساختمان‌ها و طاق‌هاي بسيار بوده و مساحت آن را بيش از دو جريب تخمين زده‌اند و برخي از ستون‌هاي آن كتيبه‌اي بوده و بر آن نوشته‌ بودند كه بهاي هر آجري از آن  يك درهم و سه رطل نان و يك دانگ توابل و يك شيشه شراب بوده است. در گرداگرد آن آب‌گيرهايي بوده است وسيع كه در سنگ كنده بودند.

دير الكلب، در نواحي موصل در ميان آن شهر و جزيره‌ي ابن‌عمر در ناحيه‌ي باعذار و در آن‌جا پشته‌ها و راهبان بسيار بوده و هر كس را كه سگ مي‌گزيد به آن‌جا مي‌بردند و راهبان آن‌جا وي را درمان مي‌كردند و اگر از چهل روز مي‌گذشت درمان پذير نبود و در آن‌جا روستايي و كشت‌زاري بوده است.

دير كوم، نزديك عماديه در سرزمين هكاريه از اعمال موصل در نزديكي قريه‌اي به نام كوم.

دير لبي، دير كهني در مشرق فرات از منازل بني تغلب.

دير اللج، در حيره از ساختمان‌هاي نعمان‌بن منذر كه در دوران پادشاهي خود ساخته و در حيره ديري از آن زيباتر و با صفاتر نبوده است.

دير مارت‌ مروتا، در بالاي كوه جوشن مشرف بر شهر حلب و بر عوجان. دير كوچكي بوده و دو جايگاه داشته يكي براي زنان و يكي براي مردان و به همين جهت به آن بيعتين هم مي‌گفته‌اند و بستان‌هاي كوچك و كشت‌زار زعفران داشته است.

دير مارت مريم، دير كهني از ساختمان‌هاي خاندان منذر در نواحي حيره در ميان خورنق و سدير و قصر ابي الخصيب مشرف بر نجف.

دير مار فايثون در حيره در پايين شهر نجف.

دير مانخايال يا بانخايال در بالاي موصل در يك ميلي آن، مشرف بر دجله، داراي موزارها و جاي با صفايي بوده و آن را دير مخائيل هم مي‌گفته‌اند و سه نام داشته است.

دير مارسرجبيس، در مطيره نزديك سامرا، يا در شهر عانه در كنار فرات كه دير زيبا و با صفايي بوده و راهبان بسيار داشته و مردم از هيت و جاهاي ديگر براي گردش به آن‌جا مي‌رفته‌اند.

دير متي، در مشرق موصل بر سر كوه بلندي كه به آن كوه متي مي‌گفته‌اند و از آن‌جا روستاي نينوا و مرغزار آن ديده مي‌شده است. بيش‌تر سراچه‌هاي آن را در تخته سنگ‌هاي كنده بودند و در آن‌جا نزديك صد راهب مي‌زيسته‌اند و خوراك خود را در جايگاه تابستاني و زمستاني با هم مي‌خورده‌اند و آن‌ها را نيز در سنگ كنده بودند و همه‌ي راهبان در آن‌جا جا مي‌گرفتند و در هر جايگاهي بيست‌ ميز براي خوراك از سنگ تراشيده بودند و در پشت هر يك از آن‌ها بر هر رف‌اي قباله‌اي بود و دري كه بر روي آن مي‌بستند و در هر قباله‌اي آلات‌خواني بود كه رو به روي آن بود از گل خوش‌بوي و قاب‌ها و ظرف‌هاي خوراك كه هر آلتي از آلت ديگر جدا بود و در بالاي دير ميز ظريفي در دكان زيبايي بود در بالاي خانه كه يك تن بر سر آن مي‌نشست و همه‌ي آن از سنگ بود كه روي آن را از گل اندود كرده بودند و هر گاه كه كسي در آن دير مي‌نسشت شهر موصل را مي‌ديد و تا آن شهر هفت فرسنگ مسافت داشت.

دير مخراق از اعمال خوزستان.

دير مديان، در كنار نهر كرخايا نزديك بغداد، دير زيبايي بود كه مردم براي خوش‌گذراني به آن‌جا مي‌رفتند.

دير مرتوما، در دو فرسنگي ميافارقين بر سر كوهي. مردم در آن‌جا گرد مي‌آمدند و نذرها مي‌كردند و از هر سو بدان‌جا مي‌رفتند. در زير آن آب‌گيرهايي بود كه آب باران در آن‌ها گرد مي‌آمد و در آن‌جا گورهايي بود و ترسايان مي‌پنداشتند كه بيش از هزار سال از ساختمان آن مي‌گذرد و مسيح به آن‌جا رفته است. در خزانه‌ي آن‌جا چوبي بود كه در را بر روي آن بسته بودند  و تنها در روزهاي عيد مي‌گشودند و نيمه‌ي بالاي آن آشكار بود و ايستاده بود و بيني و لبش بريده بود. گويند زني دست به آن يافت و بيني و لب آن را بريد و با خود برد و با آن سرايي در بيابان بر سر راه تكريت ساخت.

دير مرجرجس، در مزرقه و در ميان آن و بغداد چهار فرسنگ راه بوده است. مزرقه قريه‌ي بزرگي بوده و در قديم بستان‌هاي شگفت و ميوه‌هاي خوب داشته و اين دير از جاهاي با صفاي بغداد بوده است. 

دير مرجرجيس، در بالاي شهري در سه فرسنگي جزيره‌ي ابن‌عمر بر كوه بلندي كه از چند فرسنگ پيدا بود. بر در آن درختي بود كه نمي‌دانستند ميوه‌ي آن چيست و ميوه‌ي آن چيست و ميوه‌ي خوش‌گواري داشت و در آن‌جا مرغ زرزور فراوان بود كه در زمستان و تابستان آن‌جا  بودند و هيچ‌كس نمي‌توانست آن را شكار بكند چه در روز و چه در شب  و افعي نيز فراوان بود و كسي نمي‌توانست شب در آن‌جا از ترس آن‌ها سير كند.

دير مرقس، در نواحي جزر در سرزمين حلب.

دير مرعبدا، در ذات‌الاكيراح در نواحي حيره منسوب به مرعبد ابن‌ حنيف‌ بن وضاح لحياني از كارگزاران پادشاهان حيره كه به نام دير ابن ‌وضاح نيز معروف بوده است.

دير مرماجرجس، در مطيره از نواحي سامرا كه نام آن را دير مرجرجس هم نوشته‌اند.

دير مرماري، در نواحي سامرا كه دير آبادي بوده و راهبان بسيار در آن‌جا مي‌زيسته‌اند.

دير مرماعوث، در كنار فرات از جانب غربي در جاي با صفايي كه آبادي در گرداگرد آن كم بوده و گروهي از راهبان در آن مي‌زيسته‌اند و كشت‌زارها داشته و در بالاي آن نقش زيباي عجيبي بوده است.

دير مريحنا، در حوالي تكريت در كنار دجله و دير بزرگ آبادي بوده كه ساختمان‌هاي بسيار و راهبان بسيار داشته كه خوش‌رو و مهمان‌نواز بوده‌اند و مردم راهگذر در آن‌جا فرود مي‌آمدند و از ايشان مهماني مي‌كردند و كشت‌زارهايي داشت و اين دير از آن نستوريان بود و بر در آن صومعه‌ي عبدون راهب بود كه مردي از ملكانيان بود و اين صومعه را ساخته و در آن‌جا فرود آمده بود و به نام وي معروف شده بود.

دير مريونان، كه به آن عمر ماريونان هم مي‌گفتند در انبار در كنار فرات كه برج و باروي استوار داشت و كليساي جامع پيوسته به آن بود.

دير مزعوق كه به آن دير ابن ‌مزعوق هم مي‌گفتند، دير كهني بود در ظاهر شهر حيره.

دير مسحل در ميان حمص و بعلبك.

دير مغان، در حمص، در ويران‌هاي بني‌السمط و در زير تل آن و آن ديري بود كه آن را بزرگ مي‌داشتند و راهبان بسيار در آن بودند و خاك آن داروي كژدم گزيدگي بود و آن را به شهر‌ها مي‌بردند و ترسايان در آن‌جا مي‌زيستند و گورستان‌شان در آن‌جا بود.

دير ميخائيل در موصل كه به آن دير مارنخايال هم مي‌گفتند.

دير ملكيساوا، در كنار دجله در بالاي موصل و در يك فرسنگ و نيمي آن، دير كوچكي بود.

دير منصور، در مشرق موصل در بالاي نهر خابور و آن دير بزرگي بود كه آباد مانده بود.

دير ميماس در ميان دمشق و حمص در كنار نهر ميماس، در جاي با صفايي كه مي‌گفته‌اند حواريان عيسي به آن‌جا رفته‌اند و راهبان آن‌جا عقيده داشتند كه بيماران را شفا مي‌دهد.

دير نعم، در رحبه مالك بن طوق در ميان دمشق و حلب و بغداد و رقه در كنار فرات.

دير هزقل، نام آن در اصل دير حزقيل بوده و سپس هزقل  گفته‌اند. دير معروفي بوده است در ميان بصره و عسكر مكرم.

دير هند صغري، در حيره نزديك كوفه در جاي با صفايي و آن را هند صغري دختر نعمان بن منذر ساخته بود. گفته‌اند كه كسري بر نعمان بن منذر خشم گرفت و او را زنداني كرد و دخترش هند با خدا عهد كرد كه اگر به پادشاهي برگردد ديري بسازد و در آن‌جا ساكن شود تا بميرد. چون كسري پدرش نعمان را رها كرد اين دير را ساخت و در آن‌جا ماند تا مرد و وي را در آن‌جا به خاك سپردند.

دير هند كبري، نيز در حيره و ساختمان هند مادر عمرو بن هند بوده كه دختر حارث بن عمرو بن حجر كندي بوده است و در بالاي آن كتيبه‌اي بوده و بر آن نوشته بودند كه اين‌جا را هند دختر حارث بن عمرو بن حجر ملكه خريده كه دختر شاهان و مادر شاه عمرو بن منذر از امت مسيح و مادر بنده‌ي او و دختر بنده‌اش  بوده است در پادشاهي شاهنشاه خسرو انوشروان در زمان مارافريم اسقف و خدايي كه اين دير براي او ساخته شده از گناهان او بگذرد و بر فرزندش رحم آورد و از او بپذيرد و آن را نگاه دارد تا حق برقرار شود و تا جاودان خدا با او و فرزندش باشد.

دير يونس، منسوب به يونس بن متي در ساحل شرقي دجله رو به روي موصل و دو فرسنگي دجله در محلي معروف به «نينوا» و آن را شهر يونس مي‌دانسته‌اند و در زير اين دير چشمه‌اي بوده است معروف به چشمه‌ي يونس و مردم براي آب‌تني به آن‌جا مي‌رفتند.

درباره‌ي اين ديرها كه در قلمرو ساسانيان و در سوريه و فلسطين و مصر بوده است در كتاب‌هاي تازي داستان‌ها و اشعار بسياري هست كه بيش‌تر آن‌ها جنبه‌ي افسانه دارد و حتي كتابي مستقل در اين زمينه تأليف كرده‌اند و آن كتاب الديارات تأليف ابوالحسن علي بن محمد شابشتي در گذشته در ۳۸۸ است كه در بغداد در ۱۹۵۱ چاپ كرده‌اند. برخي از اين ديرها تا دوره‌ي اسلامي باقي مانده است كه در عده‌ي معدودي از آن‌ها راهبان نصاري هنوز معتكف بوده‌اند و بيش‌تر آن‌ها متروك يا ويران بوده است.