Main Banner

۳. كليساهاي مسيحي ايران

پيش از نيمه‌ي قرن سوم ميلادي

چنا‌ن‌كه گفتم در كتاب اعمال رسولان ذكري از پارت‌ها و مادها و ايلاميان يعني سه طايفه‌ي مهم ايران قديم هست و در ضمن بحث، اين حدس قوت گرفته كه در آغاز انتشار، دين مسيح در سرزمين بابل و كلده نيز راه يافته باشد. در آن زمان اين نواحي جزو قلمرو اشكانيان و در خاك ايران بوده است. با دلايلي كه گذشت ثابت شد كه در حدود سال ۸۰ ميلادي  در كليساي يوناني و رومي معتقد بوده‌اند كه گروهي از مردم مشرق به دين عيسي گرويده‌اند. اوزبيوس Eusebius از مردم قيصريه در تاريخ كليسا بر آن است كه سن تُماس باني كليساي سرياني و نخستين پيشواي آراميان عيسوي بوده است اما اين نكته را مبالغه‌آميز مي‌دانند.

در آن زمان يهوديان در سرزمين بابِل، بسيار بودند و چون نصاري در آغاز هميشه كوشيده‌اند يهود را به دين خود دعوت كنند و عيسي مسيح را بيش‌تر مبعوث در ميان يهود مي‌دانسته‌اند احتمال مي‌رود كه در سرزمين بابل نخست عيسويت در ميان يهود بيش‌تر انتشار يافته باشد. در يكي از روايات كتاب تلمود كه به نام تلمود اورشليم معروف است اين جمله هست:

«مي‌گويند هاناني از برادر زادگان يشعيا با جمعيت نصاراي كافارنائوم Capharnaüm پيوند كرده بود. عمش كه قهراوي را بدين كار سرزنش مي‌كرد ناگزيرش كرد كه از هر رابطه با نصاري دست بشويد و براي اين ‌كه او را از نفوذشان بيرون بياورد به بابل فرستادش.»

اين كلمه‌ي «نصارا» كه در زبان فارسي هم درباره‌ي مسيحيان بسيار رايج است و در ادبيات ايران هميشه به جاي عيسوي و مسيحي به كار رفته و به همين جهت از اين دو كلمه فصيح‌تر شده است از اصطلاحات خاص مانداييان بين‌النهرين است. در فارسي فصيح در درجه‌ي نخست عيسويان را «ترسا» گفته‌اند و پس از آن كلمه‌ي «نصارا» رايج‌تر است و حتي اين كلمه در زبان محاورات بيش‌تر «نصراني» گفته مي‌شود و در عرف زبان، عيسويان را نصراني مي‌گويند.

اين اصطلاح از آن‌جا است كه شهر نازارت Nazareth مسكن خاندان مسيح را در سرزمين جليل و اورشليم سريانيان «ناصره» مي‌گفتند و به همين جهت به زبان‌هاي سامي نخستين عيسويان را «ناصري» گفته‌اند و سپس ناصري در عرف زبان تازي «نصراني» شده و حتي اسم مصدر «نصرانيت» از آن ساخته‌اند. مانداييان بين‌النهرين نيز همواره عيسويان را «ناصري» گفته‌اند و اين كلمه در آثاري كه از ايشان مانده به كار رفته است، اما نامي از شخص مسيح نيست. در برخي متون مانوي هم اشاره به عيسويان هست و پيداست كه چون مانويان نخست در بين‌النهرين پديد آمده‌اند و در آغاز تعليمات خود كه از مِرقيون و ابن ‌ديصان و همين مانداييان ملهِم شده‌اند، به وجود عيسويان كه آن‌ها را نيز ناصريان مي‌گفتند پي‌ برده‌اند.

امروزه در ميان نصاراي كاتوليك بين‌النهرين به زبان تازي كتاب‌هاي فراوان رايج است‌ كه در تاريخ كليساي خود و قديسين و شهدا و بطارقه‌ي خود نوشته‌اند. معروف‌ترين و رايج‌ترين اين كتاب‌ها نخست كتابي است با عنوان «كتاب سيره اَشهر شهداء المشرق القديسين» كه دومنيكين (يا دومينيكن‌هاي) موصل در دو جلد در سال‌هاي ۱۹۰۰ و ۱۹۰۶ چاپ كرده‌اند. پس از آن كتابي‌ است با عنوان «كتاب ذخيره الاذهان في تواريخ المشارقه و المغاربه السريان» تأليف «الغس بطرس نصري الكلداني» از همان فرقه كه در موصل در دو جلد در ۱۹۰۵ و ۱۹۱۳ چاپ شده است. سومي كتاب معروفي است با عنوان «تاريخ كلده‌واثور» تأليف دانشمند نامي «ادي‌شير رئيس اسافقه سعرد الكلداني الاثوري» كه در دو جلد در بيروت در ۱۹۱۲ و ۱۹۱۳ چاپ شده است. مرحوم ادي‌شير در جنگ بين‌الملل اول به دست تركان عثماني كشته شد و مرگ او قطعاً يكي از زشت‌ترين كارهاي تركان بوده است. او مرد بسيار دانشمندي بود كه به زبان فرانسه و تازي تأليفات بسيار مهم و تحقيقات بسيار جالب در تاريخ كليساي شرق دارد و از آن‌ جمله اين كتاب بسيار گرانبهاي اوست.

ديگر كتاب «خلاصه تاريخيه للكنيسه الكلدانيه – الفها- نيافه الكردينال اوجين تسران سكريتر المجمع الشرقي‌القدس و نقلها الي العربيه ‌القس سليمان صانع» چاپ موصل ۱۹۳۹ كه ترجمه‌ي اين كتاب به زبان فرانسه است: L'Eglise chaldeenne, Par Le Cardinal Eugene Tisserant.

در اين كتاب‌ها از روي سنن و اسنادي كه در كليساهاي بين‌النهرين به دست آمده و البته آغاز آن‌ها افسانه است و چندان اعتباري ندارد، فهرستي از بطريق‌هاي اين كليساها از آغاز هست و همه از ماري آغاز مي‌كنند كه دوره‌ي بطريقي او را از ۳۵ تا ۴۹ ميلادي ضبط كرده‌اند و بنابر اين روايت نخستين بطريق كليساي شرق در سال ۳۵ ميلادي آغاز به كار كرده و در اين سال عيسويت در اين نواحي رونق گرفته است.

درباره‌ي اين كه  يهود بين‌النهرين در آغاز دعوت عيسويان به اين دين گرويده باشند، اسناد معتبري در دست نيست زيرا از آن‌چه در عرف تاريخ «يهود مسيحي» يا «يهود نصراني» مي‌گويند اسنادي نمانده است. وانگهي چنان مي‌نمايد كه اگر در اين ادوار در عراق و بين‌النهرين و سرزمين آراميان و مانداييان نصاري بوده‌اند بيش‌تر به حال انفرادی و پراکنده مي‌زيسته‌اند و جمعيت متشکل و جامعه‌ي ديني منظم كه كليسايي داشته باشد هنوز تشكيل نشده بود. شايد اوضاع جهان هم براي اين كار بسيار نامساعد بود زيرا با آن‌ كه اطلاع صحيح درباره‌ي اوضاع مذهبي ايران در دوره‌ي اشكانيان در دست نيست، اشكانيان تقريباً تا نيمه‌ي اين دوره در سكه‌هاي خود خط و زبان يوناني و حتي القاب و عناوين يوناني به كار برده و در نيمه‌ي دوم زبان خاص خود را كه به اشتباه، اروپاييان پهلوی اشكاني يا پهلوي شمالی نام گذاشته‌اند و نام درست آن زبان دري است استعمال كرده‌اند. اين‌ها قرايني هست كه نشان مي‌دهد نخست به مذهب ارباب انواع يوناني معتقد بوده‌اند و سپس دين زردشت را اختيار و تبليغ كرده‌اند و در هر حال چنان مي‌نمايد كه در هر دو دين اندك تعصب داشته‌اند و به مخالفان و معتقدان به اديان ديگر مجال نشو و نما نمي‌داده‌اند، چنان‌كه همين كار را با شدتي بيش‌تر ساسانيان هم كرده و گاهي برخي از پادشاهان ساساني كشتارهاي سخت از نصاراي ايران كرده‌اند.

در هر صورت چنين مي‌نمايد كه پيش از تأسيس امپراتوري ساساني در قلمرو ايران جامعه‌ي عيسويت هنوز تشكيل نشده بود و مسيحيان در آغاز دوره‌ي ساساني در ايران پيدا شده‌اند. به همين جهت تاريخ‌نويساني كه در اين زمينه مطالعات دقيق كرده و اعتبار اسناد را سنجيده‌اند امروز معتقدند كه در حدود ۲۵۰ ميلادي پس از زد و خورد و كشمكش‌هاي سختي كه در قرن دوم ميلادي در ميان كليساهاي يوناني و رومي در گرفته بود و پس از آن‌ كه فِرق مختلف مسيحي هر كدام سرنوشت خود را معين و اصول خود را تدوين كرده و خط‌مشي خود را رسم كرده و وجه اختلاف خود را با يكديگر بيان كرده‌اند و موقع آن رسيده است كه هر كليسايي براي خود تجهيزاتي دست و پا كند و عده‌اي را جلب كند و به خود نزديك كند در مغرب ايران آن روز يعني در سواحل رود فرات كليساهاي  نصاري فراهم شده و جماعات نصراني ايران از آن زمان پديد آمده‌اند.

اگر هم پيش از آن مبلغاني به اين نواحي آمده‌اند، نخست آن ‌كه معلوم نيست به كدام طريقه دعوت مي‌كرده‌اند و امروز بايد آن‌ها را ارتودكس يا كاتوليك يا نستوري دانست.

دوم آن ‌كه معلوم نيست چه عده‌اي به ايشان گرويده‌اند و تا چه اندازه کارشان در اين نواحي پيشرفت كرده است.

عجالتاً با قراين موجود چنان مي‌نمايد كه نستوريان زودتر از فِرق ديگر در اين سرزمين پيدا شده‌اند، زيرا نخستين آثار مدون نصاراي ايران به زبان سرياني و از طريقه‌ي نستوري است، چنان‌كه هنوز هم بازماندگان طوايف سامي پيش از اسلام كه آراميان قديم باشند و امروز در عراق و ايران به نام آسوري و حتي به نام كلداني معروف‌اند و بعدها از ايران به هندوستان و به سواحل مالابار هم رفته‌اند و هنوز زبان سرياني را در تعليمات ديني خود به كار مي‌برند، در اصل نستوري بوده‌اند و اگر هم كاتوليك و پروتستان  و ارتودكس در ميان آن‌ها هست، بيش‌تر در ميان كساني‌ است كه در ايران هستند و پيداست كه در زمان‌هاي اخير در نتيجه‌ي تبليغات اروپاييان تغيير طريقه داده‌اند.