۷. اسناد سرياني دربارهي كشتارهاي زمان
شاپور دوم
دربارهي حوادثی كه در زمان شاپور دوم روي داده اسنادي كه هست احوال شهدای نصراني است كه در كليساهاي سرياني فراهم آمده است. برخي از آنها به زبان سرياني، برخي هم به زبان يوناني است. در ميان اسناد يوناني آنچه از همه مهمتر است كتابي است كه يكي از تاريخنويسان آن زمان نوشته و فرانسويان وي را «سوزومن» Sozomene مينامند. وي كتابي دارد به نام «تاريخ كليسا» و چند فصل از باب دوم كتاب او در شرح همين وقايع است. با آن كه اين مطلب را به اختصار تمام نوشته، چون كمال صراحت را دارد بسيار سودمند است. از طرف ديگر چند تن از نويسندگان بوزنطيه كه كتابها و رسايلي در احوال اولياي دين نصاري و شهدای نصاري نوشتهاند در همين زمينه نيز اطلاعاتی دادهاند و از مقايسهي اين اطلاعات ميتوان به خوبی حقيقت را به دست آورد. منتهی بايد اين نكتهي مهم را در نظر داشت كه برخي از اين اسناد را به زبانهاي اروپايی ترجمه كردهاند و ترجمههاي آنها کاملاً مطابق با اصل نيست و ناچار نميتوان به آنها اعتماد كرد و بهتر اين است كه اگر محققان بتوانند، به متن اصلي اين اسناد رجوع کنند.
برخي از اين اسناد را كه نويسندهي آنها معلوم نيست پارهاي از دانشمندان به «ماروتا» اسقف شهر ميافارقين نسبت ميدهند كه در آغاز قرن پنجم ميلادي ميزيسته و پس از حوادثی كه به زيان كليساهاي نصاراي ايران روي داده کوشش فوقالعاده در احياي آنها كرده است.
براي اثبات اين نکته دو دليل متقن در ميان هست: نخست آن كه چند تن از مؤلفان كليساي نستوري و از آن جمله عبديشوع كشيش نصيبين كتابي به ماروتاي سابقالذكر به نام «كتاب شهدا» نسبت دادهاند و گفتهاند كه وي اشعاري هم در ستايش ايشان سروده است. برخي از تاريخنويسان سرياني ديگر هم ذكري از مقامات شهداي ايران كردهاند.
دليل دوم آن است كه سبك انشاء اصطلاحات و كلماتي كه در اين اسناد به كار برده شده مطابق با انشاء و اصطلاحات و كلمات رسايلي است كه حتماً از ماروتا است و از آن جمله تفسيري كه بر انجيل نوشته است. ناچار بايد مؤلف اين رسايل و نويسندهي آن اسناد را يك تن دانست.
برخي ديگر از دانشمندان اين دلايل را رد ميكنند و اين رسايل و تفسير انجيل را از ماروتاي ديگري ميدانند كه در قرن هفتم ميلادي ميزيسته، حال آن كه ماروتاي ديگر در قرن پنجم بوده است و اگر از ماروتاي دوم باشد از اعتبار آن ميكاهد زيرا كه در ميان زمان نويسنده كه در قرن هفتم ميزيسته و حدود وقايع كه در قرن چهارم رخ داده است سيصد سال فاصله ميشود و ناچار ممكن است تصور تحريف و تغيير در اصل مطلب را كرد.
از طرف ديگر سوزومن مورخ سابقالذكر هم كه قطعا دربارهي ماورتاي اول اطلاع داشته در اين زمينه چيزي نميگويد و تنها در اين زمينه ميگويد كه «شرح شهادت شهداي ايران را مردم ايران و سوريه و ادسا با دقت نوشتهاند.» و اگر اين شهادتنامه از آثار ماروتاي اول ميبود در همين مورد نام او را ميبرد.
در هر صورت خواه اين اسناد از ماروتاي اسقف ميافارقين باشد يا نباشد و خواه سوزومن از آن اطلاع داشته يا نداشته باشد در هر صورت در قرن پنجم ميلادي رايج بوده است. از آن جمله كسي كه شرح شهادت «عقبشمه» نام را نوشته آخرين شهداي زمان شاپور دوم را ديده و از احوال آنها خبر داشته است. ولي دربارهي ديگران تنها به تکرار گفتهي خلفا و كشيشان معاصر خود استناد كرده است و منتخباتي از اسنادي كه در دست داشته ترتيب داده و کتاب او شامل دو قسمت است و همهي وقايع زمان شاپور را از واقعهي شهادت سيمون برصبعه تا زمان شهادت عقبشمه در آن جا داده است.
اگر متنی كه اکنون در دست است همان متني باشد كه وي نوشته است بايد از او ممنون بود كه در اسناد پيش از خود تصرف نکرده و همچنان آنها را براي ما باقي گذاشته است.
در جاهای مختلف متن مقدمههايي است كه ميرساند مربوط به اسناد مختلف است و نويسندگان اين مقدمهها اظهار عجز ميكنند كه شايد نتوانند حق مطلب را ادا کنند و دريغ دارند كه نميتوانند فصاحت و بلاغتي را كه در خور شأن اين شهدا است به ميان بياورند.
برخي از ايشان از جواني و تازهكاري خود عذر ميخواهند. برخي ديگر پيداست كه مردم ورزيدهاي هستند و انشاء پختهي آزمودهاي دارند.
مثلاً مورخي كه شرح شهادت سيمون برصبعه را نوشته معجزه و کرامتی دربارهي او قائل نيست، ولي به عکس كسي كه شرح شهادت ميلس Miles نام را مينويسد انواع کرامت و خوارق عادت به او نسبت داده است. از سوي ديگر پيداست كه يك تن از اين نويسندگان ساكن شهر ادسا و ديگري ساكن ايران بوده است.
از برخي از اسناد ديگر ميتوان به خوبي پيبرد كه در مشرق نوشته شده و از برخي ديگر پيداست كه در مغرب نوشتهاند.
از طرف ديگر پيداست كه در زمانهاي بعد برخي از نويسندگان در اين روايات دست برده و کرامات و معجزاتي داخل كردهاند و گاهي نيز تفسيرها و تعبيرهايي از خود افزودهاند.
با اين همه در اين اسناد سال و تاريخ شهادت اين شهدا و نامهاي كشيشان معاصر آنها و گاهي نامهاي كساني را كه قاتلشان بودهاند ضبط كردهاند و اطلاعات جغرافيايي كه در آنها آوردهاند کاملاً درست است.
گاهي در شرح شهادت يكي از شهداي معروف شرح شهادت شهداي يك ناحيه را با هم آوردهاند. چنانكه يك تن از كشيشان قرن ششم تاريخ شهر «بيت سلوخ» يعني سلوكيه را نوشته است.
دربارهي شهداي زمان شاپور دوم آنچه جالب توجه است شهادت نامهاي شهداي سلوكيه يا شوش و يا اربل شهرهاي معروف ايران ساساني است.
با آن كه بايد حتماً اين اسناد را با يكديگر سنجيد و با اسناد ديگري كه از راه ديگر به ما رسيده است قياس كرد چيزي از اهميت آنها كاسته نميشود. سندي كه در اين زمينه ارزش بسيار دارد و يگانه نقص آن اين است كه مختصر بود و فهرستي از اسقفها و كشيشان و نايب كشيشاني است كه در زمان شاپور دوم كشته شدهاند.
هر چند كه اين فهرست كامل نيست در اعتبار آن نميتوان شك كرد، زيرا نسخهاي كه در دست است از روي نسخهي ديگر نوشته شده كه تاريخ ۴۱۲ ميلادي را داشته است. چون از قديم اين نكته را گفتهاند كه ماروتا پيكرهاي شهداي ايران را به خاك سپرده و فهرستي از نامهاي ايشان ترتيب داده است، ميتوان اين فهرست را از او دانست و گفت كه در ۴۱۲ ميلادي آن را داخل اسناد رسمي كليساي نصاراي ايران كردهاند.